
شاید نخستین بار بازیاش را در مجموعهی آینه (1364) دیدیم. از آن به بعد همچنان به بازی در تلویزیون و سینما ادامه داد. در دوران ابتدای حضور در سینما در شمار بازیگران شناختهشده نبود. دو نیمهی سیب (1370) شاید بیش از آثار دیگرش در ذهن مخاطبان باقی ماند. چند سالی کار نکرد و حتی فاصلهی آخرین فیلمش در سینما، متهم (1375) و سپس حضورش در شیرین (1387) به بیش از یک دهه میرسد. سریال بزنگاه (1387) در واقع کشف دوبارهی مرجانهی گلچین در قامت بازیگری کمیک بود که نامش را بر سر زبانها انداخت. نقش بهجت در این سریال - که دستکم برای عطاران شگون نداشت و باعث شد تا او قید تلویزیون را تا الان بزند - تولدی دوباره برای بازیگری بود که میرفت تا از خاطرهها محو شود. گلچین در این نقش پا را از حتی معیارهای حضور زنان در تلویزیون فراتر میگذارد و در سکانسهایی ظاهر میشود که شاید تا آن زمان میتوانست در شمار خطوط قرمز این رسانه قرار بگیرد. سکانسهایی مانند کلکل بهجت و فریده (سوسن پرور) بر سر سوسک و حرف زدن هنگام کار با جارو برقی یا خربزه خوردن صابر و حرف زدنش که نمیفهیم چه میگوید و ملحق شدن بهجت به او و خوردن خربزه و حرف زدن او؛ و یا در قسمت هشتم وقتی که بهجت توی ذوق صابر میزند و اجازه نمیدهد یکی از خاطرههایش را از آقا جون تعریف کند، یا در قسمت شانزدهم که بهجت برای صابر معجون درست کرده و زبان میریزد اما در خفا اشاره میکند که صابر قاطی کرده است. تمام این سکانسها یادآور بازی درخشان گلچین در نقش زنی خانهدار است که باید از هزارتوی حرص و طمع دو برادرش عبور کند تا بتواند به سهم خودش از میراث پدرش برسد.
بعد از آن در سریل شمسالعماره (1388) او در نقش زیور زن رحمت (فرهاد آییش) ظاهر میشود. زنی سنتی که نمیتواند ملزومات اینترنت و فضای مجازی را بدون غلط تلفظ کند اما آیدی یاهو دارد. شاید همین سکانس بود که ارزشهای بازی گلچین در نقشهای کمیک را بیشتر نمایان کرد و کار در فضای مجازی به دابسمش این سکانس رسید و باعث شد هرچه بیشتر او و بازی راحتش در چنین نقشهایی را به یاد بیاوریم. او در سریال در راه در رو (1389) در نقش گلرخ و سهدونگ، سهدونگ (1390) در نقش انسیه بار دیگر چنین فضاهای کمیکی را تجربه میکند. در این میان او در دو سریال نفس گرم (1394) در نقش ملیحه و پرگار (1396) در نقش محبوبه دو نقش و شخصیت جدی را بازی کرده که این در کارنامهی او رخداد مهمی است. نقشهای جدی به این دلیل در کارنامهی مرجانه گلچین مهماند که واجد نکتهای ساختاری هستند: نگاه کنیم به سکانسی از نفس گرم که مرتضی نداف (محمود پاکنیت) برای ملیحه هدیهای آورده و او یاد مرگ میکند. بازی گلچین در این سکانس یادآور سکانسهای جدی فراوانی است که مشابهش را بارها در تلویزیون دیدهایم. اینگونه نقشها جای چندانی برای بازی رها و آزاد بازیگر باقی نمیگذارند. بازیگر در چنین نقشهایی باید بر اساس آنچه روی کاغذ آمده بازی کند و دیالوگهایش را بگوید و اصولاً جای چندانی برای بازی بداهه در نقشهای جدی تلویزیون وجود ندارد. زیرا این نقشها بر اساس ایدهئولوژی سازندگان نوشته میشود و شخصیتی که اینگونه خلق شده بایدها و نبایدهای فراوانی را در شخصیتپردازی در نظر بگیرد. به نظر میرسد که این میتواند مانع بزرگی برای بازی بازیگرانی باشد که بداهه یکی از ارکان بازی آنها است و خانم گلچین یکی از آن دسته بازیگران است که بداهه در کار او نمود بیشتری دارد.
سریال شاهگوش (1392) و نقش گلاب همسر رحمان و مادر گندم یکی از نمونههای بارزی است که نشان میدهد بازی خانم گلچین تا چه حدی متکی به بداهه است. شاید هر بار لازم باشد به این نکته اشاره کنیم که نقشها هرچند که درخشان نوشته شوند، لازم است که بازیگری آنها را اجرا کند. خانم گلچین از آن دسته بازیگرانی است که برای اجرای کارهای بداههاش نیاز به اتمسفری دارد که در اطراف خودش ایجاد میکند. به این معنا که او شخصیت - در اینجا گلاب را - درونی میکند و بهخوبی میداند که کجاها باید روند کمیک را متوقف کرده و و «شبه واقعیت» را بازی کند. در صحنهای که گندم به او میگوید که متهم به برداشتن آن کیف شده، گلاب با بازی او تغییر جهت میدهد. غمگین میشود و از آن قابل پیشین فاصله میگیرد اما دیری نمیگذرد که بار دیگر به فضای قبلی بازمیگردد. این را بهخوبی میتوان در یکی از بهترین نقشهایش در سریال زوج یا فرد (1398) مشاهده کرد؛ سریالی که شاید در ذیل پایتخت قرار گرفت و چندان که باید دیده نشد. گلچین در نقش آفاق دستان در همان لحظات آغاز که آفاق با خودش، با ماشین لباسشویی و عکس مرحوم شوهرش حرف میزند، درواقع این شخصیت و خلق و خوی او را تثبیت میکند. موقعی که او را به عنوان پرستار در کنار شهربانو (ناهید مسلمی) مادر کمال (هدایت هاشمی) میبینیم، شخصیت آفاق بهشدت جذاب جلوه میکند. این بار گلچین چند حرکت فیزیکی به بهانهی ورزش کردن مادر کمال چاشنی بازیاش میکند. حاضرجوابیهای آفاق در برابر این پیرزن که نمکدان را زیر تختخوابش پنهان کرده و معتقد است هم دستگاه فشار خون خراب است و هم دستگاه آزمایش قند خون، این سکانس را باورپذیر و جذاب کرده است. سکانسهایی از این دست که در این سریال کم نیستند بهخوبی میدان را برای ایجاد همان فضای یادشده فراهم کرده است. به نظر میرسد مرجانه گلچین برای بازی در نقش شخصیتهایی مانند آفاق، گلاب و حتی زیور، دنیایی ذهنی برای خودش میسازد و شخصیتها را در آنها قرار میدهد. در این فضا او بهتنهایی شخصیتها را شکل میدهد، عمل میآورد و اجرا میکند.
بازیگرانی مانند مرجانه گلچین میتوانند نقش بازیگران زن در قالبهای کمکی را ارتقا بدهند. این دستاورد اندکی نیست که برخی از بازیگران زن در سینما - و جالب این جاست که بیشتر در تلویزیون - توانستهاند نگاه قالبی به شخصیت زنان را تغییر بدهند و از افسانههایی پیرامون حضور زنان در اجتماع دوری کنند: افسانههایی مانند این که یک زن باید شأن خودش را حفظ کند و «جاسنگین» باشد. چنین بازیگرانی نشان دادهاند که گاهی زنان در عرصهی کمدی تا چه اندازه میتوانند درخشان ظاهر شوند و حتی از بازیگران مرد نقشهای کمیک پیش بیفتند.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: