
او را از خیلی سال پیش در یاد داریم؛ از زمان سریال مخمصه (1362) و لولهکشی آب رحمتآباد تا مدرس (1365) و كوچك جنگلی (1366) تا نقش اباقطام در سریال امام علیع (1375) كه مرحوم حسین معمارزاده به جایش حرف میزد و بهشدت صدای او روی تصاویر سیروس گرجستانی خوش مینشست. او به پشتوانهی آثار تئاتریاش بازیگری با یك خصیصهی ذاتی به شمار میرفت. شاید همان نقش ابا قطام كافی بود كه نشان دهد وقتی گرجستانی اراده میکرد در جلد یك شخصیت فرو برود، به تمامی چنین میکرد. دوربین را فراموش میکرد و با انرژی آن نقش را بازی میکرد. یكی از نقشهای ماندگارش در سریال كیف انگلیسی (1379) بهادرخان است كه با بازی او - و مانند همیشه بازی با چشمان و نگاهها و مكثها - پذیرفتنی از کار درآمده است. فیزیك چهرهی او به گونهای بود كه بیشتر اخم كردنهایش در خاطرهها مانده تا مثلاً خندههایش. و او به طرزی باورکردنی حتی در نقشهای كمیك خودش نیز از این خصیصه استفادهها برده كه در ادامه به آن اشاره میشود.
توفیق گرجستانی در تلویزیون بهمراتب بیش از سینما بود. با این همه حضورش در برخی فیلمها مانند تیغ و ابریشم (1364) را در یاد داریم. در نقش یك خرده قاچاقچی كه در این نقش منفی بار دیگر مرحوم معمارزاده به جایش حرف زده و گرجستانی، همچنان همان آدم اخمو و جدی است كه كمتر حرف میزند و تیپ او و ابروهای گره كردهاش به قدر كفایت از شخصیت او و رابطهاش با دیگر قاچاقچیها سخن میگوید. همانطور كه نقش حسنعلی در تنوره دیو (1364) – و باز با صدای معمارزاده - چنین خصوصیاتی دارد. نقش كوتاه آرایشگر در آدم برفی (1373) كه عباس خاكپور (اكبر عبدی) را گریم كرده تا ویزای آمریكا بگیرد اما كارش موفقیتی ندارد، اگرچه كه شاید اینطور به نظر نرسد اما به نوعی دور شدن او از نقشهای منفی كلیشهای محسوب میشود. این بار او به جای خودش حرف زد.
چرخشهای 180 درجهای در كار بازیگران سینمای جهان مسبوق به سابقه است. آلبرتو سوردی بازیگر شناخته شدهی سینمای كمدی ایتالیا در فیلم تراژیك بورژوای كوچك كوچك (1977) در نقشی جدی ظاهر شد یا آلدو فابریتزی در رم شهر بیدفاع (1945) در نقش جدی یك كشیش بازی كرد و بعدها به بازی در آثار كمدی ادامه داد. این چرخش در نقشها را در بازیهای بازیگرانی مانند رابرت دنیرو و داستین هافمن نیز شاهد بودهایم. در سینمای خودمان یك نمونهی درخشان و به یاد ماندنی فتحعلی اویسی است كه با نقشهای جدی شروع كرد و با موفقیت در نقشهای كمدی به كارش ادامه داد. سیروس گرجستانی نیز چنین مسیری را در تلویزیون تجربه كرد. او در سالهای شروع بازی در سینما سراغ نقشهای جدی رفت و در تلویزیون وجه دیگری از بازی او كشف شد. نقشهایی «ملو» مانند فرشفروش سریال زیر بازارچه (1377) یا نقشهایی مثل سرلك در پشت كنكوریها (1381) كه بهظاهر جدی است و یا نقش هوشنگ در باجناقها (1383). اما نقش هاشم آقابابازاده در سریال متهم گریخت (1384) موفقیتی خیرهکننده برای سیروس گرجستانی رقم زد كه تا كنون و با نمایش چندین و چندبارهاش همچنان ادامه دارد.
هاشم آقای اگزوزساز پس از شدت گرفتن بیماری و منع او از كارهای سنگین همراه همسرش (مریم امیرجلالی)، پسر (علیرضا جعفری)، دخترانش (ملیكا زارعی و لیدا فتحاللهی)، مادر (شهربانو موسوی) و دامادش (علی صادقی) مجبور است به تهران نقل مكان كند و این باعث اتفافات كمیكی میشود. شكل و شیوه بازیگری گرجستانی در این سریال تقریباً با تمام بازیهای قبلی او تفاوتهایی اساسی دارد. این را از همان قسمت اول مجموعه میتوان دید. او و شاگرد و دامادش میخواهند ناهار بخورند كه هاشم آقا به شاگرد مغازه بغلی تعارف میزند. گرجستانی در این سكانس و با آن سر تراشیده، نقش هاشم حیرتزده و ازهمهجابیخبری را بازی میکند و حتی به لحن كلامش سنگینی میبخشد و با تهلهجهای تهرانی به این شخصیت جان میدهد و «راكورد» این نوع بازی را در تمامی طول مجموعه حفظ میکند و هر بار با ترفند تازهای، بعد دیگری از این شخصیت را به نمایش میگذارد. برای نمونه نگاه كنیم آنجا كه برای استخدام به شركتی میرود و قرار است از او آزمون گرفته شود. گرجستانی در این سكانس هاشم آقای كمسواد اما عاقلی را بدون استفاده از طنز همیشگی این شخصیت بازی میکند كه دیدنی است. او این را هر بار و در مواجهه با هر یك از شخصیتها به كار میگیرد. وقتی بنا میشود هاشم آقا خانهی شازده (محمود بهرامی) را برای سكونت اجاره كند، نوع اجرای گرجستانی تغییر میکند. او با شازده كلکل میکند اما كوتاه میآید. موقعی كه هاشم آقا متوجهی دلبستگی شازده به مادرش میشود، گرجستانی برای نشان دادن غیرت هاشم در برابر شازده سعی میکند به لحن آدمهای كوچه و خیابان نزدیك شود اما تهدید شازده به بیرون كردنشان از خانه باعث میشود گرجستانی این بار دائماً جای تهدید را با كوتاه آمدن تعویض كند.
رویارویی هاشم آقا با دامادش یكسره سرشاز از لحظات كمیك است و گرجستانی در این لحظات بیَآنکه تغییری در لحن او حس كنیم، به هاشمآقایی بدل میشود كه تمامی رفتارهایش جدیاند اما با ظرافتهایی همراهند كه كل چنین صحنههایی را جذاب از آب در میآورد. یكی از جذابترین لحظات بازی او در برابر مش قربون (احمد پورمخبر) شكل میگیرد كه پیش از این خواستگار مادر هاشم بوده است. بازی غریزی و خلاق پورمخبر همراه با بازی حسابشده و خودآگاه گرجستانی در سكانسی كه مش قربون از هاشم میخواهد مادرش را نبرد و اجازه بدهد چراغ خانه روشن بماند، یكی از لحظات جذاب این مجموعه را رقم زده است.
گرجستانی پس از آن بار دیگر در تلویزیون و در سریال روزگار خوش حبیب آقا (1386) همچنان به بازیهای طنازانهاش ادامه داد و در سینما نیز به بازی ادامه داد اما كمتر نقشی مناسب نوع بازی طنزآمیز او به وی پیشنهاد شد. یكی از واپسین نقشهایش حضور كوتاه او در ما همه با هم هستیم (1397) در نقش پیرمردی است كه آلزایمر دارد و دچار پریشان احوالی است. سیروس گرجستانی نه به دلیل تعدد آثاری كه در آنها بازی كرده بلكه به دلیل مهارتش در جان بخشیدن به شخصیتهای مختلف یكی از بازیگرانی است كه نام و خاطرهاش تا مدتها در ذهن مخاطبان سینما و تلویزیون باقی خواهد ماند. او در 12 تیر 1399 درگذشت و در قطعهی هنرمندان بهشت زهرا برای همیشه آرام گرفت. یادش گرامی.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: