
مهران مدیری، چهرهای چندوجهی است. بازی میکند. کارگردانی کرده، آواز میخواند، صداپیشه بوده، طراحی صحنه و لباس کرده و حتی مجریگری نیز کرده که این مورد اخیر تا کنون بیش از وجوه دیگر و به دلیل پخش برنامهی دورهمی به چشم آمده است. او در شمار بازیگرانی است که حضور کوتاه مدتش بر پرده بهمراتب از حضورش در یک نقش اصلی بیشتر به چشم میخورد. بجز توکیو بدون توقف (1381) او در فیلمهای دیگرش حضور «حداکثری» ندارد. در دایرهزنگی (1386) او در نقش عباس رزاقی، یکی از نقشهای فرعی فیلم را دارد. رزاقی آدمیست که آتش میسوزاند اما بهخوبی و بهموقع میداند چهگونه با بوسیدن عبدااللهزاده (امید روحانی) آتش را بخواباند. در همیشه پای یک زن در میان است (1386) قرار است به شخصیت مرد فیلم یاد بدهد چگونه با زنها رفتار کند اما کمیت خودش لنگ میزند. در پل چوبی (1292) نقش کامران را دارد؛ عاقلی مجنوننما که حرفهای حکیمانهای دربارهی زندگی به امیر (بهرام رادان) میزند. لمس بدن شیر را مثال میزند تا از قدرت نهفتهی وجود آدمی برای پیش رفتن در زندگی سخن بگوید و به همان سرعتی که وارد فیلم شده از آن خارج میشود.
در ساعت 5 عصر (1395) نخستین ساختهی سینمایی خودش، حضوری کوتاه اما تأثیرگذار در نقش بازجویی دارد که با آن تبسم ترسناکش پرهام (سیامک انصاری) را وادار میکند تا شماره تلفن و نشانی بالزاک و هگل را برایش روی کاغذ بنویسد. یک نکتهی بسیار مهم در این نقش آن است که بیرون از صحنه کسی وجود ندارد تا از مدیری بخواهد چگونه بازی کند. هم نقش و هم دیالوگها و دودو زدنهای مخوف چشمان بازجو و تبسم ترسناک و میخکوبکنندهی او حاصل تلاش خود مدیری برای بازنمایی نقشی است که در عین کوتاهی نمیتوان حذفش کرد. در کمدی سیاه ما همه با هم هستیم (1398) بار دیگر در نقش یک بازجو ظاهر میشود که دنبال جزییات فرود ناگهانی هواپیمایی است که بنا بوده سقوط کند. او میخورد و مینوشد و در کمال آرامش پرسشهایی مطرح میکند که ظاهراً بیربط هستند اما نشان از هوشمندی بازجویی دارد که گویی پاسخها را میداند اما میخواهد پاسخ را از شاهدان بشنود تا بداند حقیقت در نزد هر کدام چگونه است. او در رحمان 1400 (1398) در نقش جالوسی هم حضوری کوتاه اما اثرگذار دارد. جالوسی با آن لحن بیمارگون که بیشتر به نظر میرسد برای مظلومنمایی اختیار کرده، حریف زبان همه هست؛ از آن پسر جوان که فرزندش اشکان (محمدرضا گلزار) دندانهایش را توی دهان ریخته و دست آخر کاری میکند که شاکی با او سلفی بگیرد، تا خود اشکان که جالوسی او را مجاب میکند با دختری ندیده و نشناخته ازدواج کند، تا مظلومنمایی و مقدسنمایی برای رحمان (سعید آقاخانی) که حتی دلش برای جالوسی میسوزد.
در تلویزیون، اوضاع برای مدیری بسیار متفاوت است. او ستارهی آثاری است که خودش ساخته است. هم حجم و نوع صدایش و هم تبحری که در تیپسازی دارد، به او امکان میدهند که همواره در مرکز توجه قرار بگیرد. فرهاد بررهای در پاورچین (1381)، تیپهایی از مردهای مرکز نشین خلق میکند که با ضریب هوشی پایینی در لابلای چرخهای زندگی روزمره در حال له شدن هستند و یا در شبهای برره (1384) در نقش شیر فرهاد فرو میرود؛ مردی که برای ابراز وجودش به طرز گوشخراشی سینه صاف میکند و یا در باغ مظفر (1385) در جلد مظفرخان با گویشی خاص و با طمأنینه حرف میزند و صورت سنگی و جدیاش مانع نمیشود که بتواند بلاهتهای خود و اطرافیان را پنهان سازد. در مرد هزارچهره (1387) و پیامدش مرد دوهزارچهره (1388) شخصیت مسعود شصتچی را خلق میکند که بلاهت ذاتی او به خیلیها سرایت میکند. در قهوهی تلخ (1391-1388) او یک استثنا را انجام میدهد و در نقش اصلی ظاهر نمیشود. چرا که بلوتوث کبیر از ابتدای مجموعه حضور ندارد و اصولاً در این مجموعه تقریباً تمام شخصیتها میتوانند در قامت شخصیتهای اصلی عرض اندام کنند. در مجموعهی در حاشیه (1394) او دکتر سهراب کاشف است، جراح پلاستیک لقوهای که به همه چیز ئارد شده بجز حرفهی اصلیاش.
این موارد نشان میدهند که مدیوم تلویزیون (یا عرصهی نمایش خانگی) برای مدیری میدانی است که میتواند چارچوبهای بازیگریاش را شکل بدهد. اصولاً بازی او به دلیل تیپسازیهای فراوان بهتدریج شکل میگیرند و باید در چندین نوبت به مخاطبان عرضه شوند. شخصیت شیرفرهاد یا سهراب کاشف بهمرور شکل میگیرند و شوخیهایشان بهتدریج «عمل میآیند». نوع بازی مدیری نیاز به زمان دارد تا شکل اصلی و کاملش را پیدا کند. شاید برای همین وقتی در سینما ظاهر میشود به نقش اصلی تن نمیدهد و به حضوری چند دقیقهای اکتفا میکند. چون در سینما او کارگردان نیست. صرفاً بازیگر است. باید رعایت جوانب حضور گروه و وقت و انرژی آنها را بکند، لاجرم به نقشی کوتاه اکتفا میکند که البته خصوصیات اصلی بازیهای او را دارند.
زبانبازی رزاقی در دایرهزنگی، آب زیرکاه بودن جالوسی در رحمان 1400 و حضور اثرگذار کامران در پل چوبی نتیجهی مستقیم بازی مدیری است که باید - با احتیاط- آنها را بازیهای «مدیریوار» بنامیم. مدیری در تاکشوی دورهمی نیز از همان استراتژیهای بازیهایخودش در سریالهای تلویزیونی یاری میگیرد و در موارد بسیاری در حال بازی کردن است. هرچند که نه فیزیکش را تغییر داده و نه در صدایش دست برده و نه حتی تحرک چندانی دارد. در واقع اجرای دورهمی برای مدیری فرصت معتنمی است تا بار دیگر به همان دلشمغولی همیشگیاش بپردازد که انتقادهای اجتماعی گاه تندوتیزی هستند و او آنقدر خودآگاه هست که این اجراها را به بخشی از بازیهای خودش تبدیل کند. او – ظاهراً - ناگهان و بیمقدمه از مهمانش دربارهی ازدواج او یا عاشق شدنش میپرسد که گاهی پاسخها با مکث روبهرو میشوند. در چنین مواردی مدیری با استفاده از «زبان بدن»، خندهها، تعجب کردنها و البته اصرار کردن به پرسشهایش ادامه میدهد و بازی جالبی طراحی میکند که یک سوی آن گاهی برخی از بازیگران سینما و تلویزیون هستند که یا پا به پای او میآیند یا سعی میکنند موضوع را عوض کنند و از زیر بار پرسشهای او بگریزند. این را در فصلهای گذشتهی دورهمی نیز میدیدیم که در فصل اخیر به چشم نمیخورند: او سعی میکرد از میان تماشاگران برنامه افرادی را انتخاب کند و یک بازی زنده را شکل بدهد. به نظر میرسد دلیل ادامه دادن این برنامه از سوی مدیری - که گفته میشود در فصل آینده، تهیهکننده آن نیز خواهد بود - جذاب بودن چنین لحظاتی برای اوست که در آنها و در آنِ واحد هم بازیگر است، هم کارگردان و هم بازیگردان؛ و هر وقت دوست داشته باشد کات میدهد. مهران مدیری از این جهت سراغ تاکشویی رفته که بدون آن که اعلام شود، گاهی برای مشتاقان بازیگری به نوعی یک کلاس بازیگری هم محسوب میشود.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: