منیژه حکمت فیلمساز کمکاری است که شاید بخشی از این مسأله به فعالیتهای او در عرصهای دیگر از سینما در مقام تهیهکننده برمیگردد یا وسواس و گزیدهکاریاش در کارگردانی. او در بیست سال فعالیت خود در مقام کارگردان یک مستند به اسم لالاییها ساخته و دو فیلم داستانی به نامهای زندان زنان و سه زن. البته او رشتههای دیگر سینما را هم تجربه کرده است، از برنامهریزی و منشیگری صحنه گرفته تا بازیگری.
او بعد از ده سال و در سکوت خبری، سومین فیلم بلند داستانیاش به نام جاده قدیم را ساخت؛ فیلمی که مشکلات زنی کارمند را در آستانه عید نوروز روایت میکند که در یک حادثه مورد تجاوز قرار میگیرد و این رخداد تلخ، ضربه روحی سنگینی بر او وارد میکند که مواجهه خانواده برای حل این مسأله، مبنای داستان را تشکیل میدهد.
قصه فیلم و شخصیت محوری آن را میتوان در ذیل گفتمان سلامت روان و سلامت اخلاقی-اجتماعی مورد خوانش قرار داد؛ اینکه تجاوز را نه صرفاً یک عمل غیراخلاقی و حقوقی به مثابه یک جرم بلکه به عنوان یک ویروس و بیماری به تصویر میکشد و پیامدهای روانی-جسمانی آن را در بستری دراماتیک صورتبندی میکند. شاید چند سال پیش میشد این فیلم را بهواسطه موضوع، جسورانه دانست اما حالا پرداختن به تجاوز دیگر یک امر پنهان در سینما نیست و دستکم در سالهای اخیر فیلمهایی مثل خانه دختر، هیس دخترها فریاد نمیزنند! و فروشنده بهنوعی به این مسأله پرداختهاند.
اما آنچه جاده قدیم را نسبت به نمونههای مشابه متمایز میکند نه ویژگیهای سینمایی که رویکرد پزشکی و سلامتمحور آن به مسأله تجاوز و تأثیرات مخرب آن بر روح و روان و ذهن شخصت زن قصه است؛ زنی که از موقعیت اجتماعی بالایی برخوردار است. این موقعیت اجتماعی به عنوان یک فاکتور نهفقط در ترسیم شخصیت که در بازنمایی موقعیت روانی تجاوز نقش مهمی دارد؛ به این معنی که تجاوز ممکن است بر زن تحصیلکرده با موقعیت شغلی و اجتماعیای که دارد بیش از یک زن معمولی تأثیرگذار باشد. در فروشنده (اصغر فرهادی) نیز شاهد همین موقعیت بودیم. در آنجا هم تأثیرات تجاوز بر سلامت روان زن قصه (ترانه علیدوستی) قابل درک و رؤیت بود، اما در اینجا کسی دنبال پیدا کردن متجاوز نیست. خودِ قانون این کار را انجام میدهد و تمرکز روی شخصیت زن و رفتار هیستریک و نامتعادل او بعد از بحران است.
مینو رسولی پیش از بحران، زن موفق و محکمی است. در خانوادهای که بهوضوح تحت تأثیر پدربزرگ و حرفه پولساز خانوادگی اوست، موفق میشود عروسی پسر شوهرش را به خواست عروس و داماد و بر خلاف خواست پدربزرگی که چشم همه به دهان اوست عقب بیندازد و در بانک هم رییس شعبه است و با قدرتی دلچسب تسلیم مشتری پولداری که بدون وثیقه وام میخواهد نمیشود. این اقتدار زنانه اما با تجاوزی که صورت میگیرد آسیب جدی میبیند و دچار یک ازهمپاشیدگی روانی شدید در حد یک شوک روانی میشود. جاده قدیم را میتوان یک درام روانشناسی دانست که با سطحی از تریلر آمیخته و وحشت را از سطح روانی و فردی به سطح اجتماعی میکشاند. فیلم البته در کنار برجسته کردن موقعیت تجاوز و بهرهبرداری دراماتیک از این موقعیت بحرانی، خود بحران را به عنوان مسأله اصلی در محوریت روایت خود قرار داده است و قصد رمزگشایی از آن را دارد.
در واقع از یک سو زنانگی و از سوی دیگر تجربه روانی تجاوز برای یک زن، آن هم زنی مستقل با فردیت پررنگ، برجسته میشود و ضمن نگاهی آسیبشناختی به مسأله ناامنی اجتماعی برای زنان در جامعه کنونی، روانشناسی چنین زنی را نیز صورتبندی میکند. او به عنوان رییس بانک در برابر رانتها و فسادهای مالی ایستادگی میکند و زنی مقاوم و قوی است؛ چنین زنی نهفقط از نظر جسمی که شخصیت و هویت زنانهاش هم مورد تعدی قرار میگیرد. شاید مقاومت او در برابر مهاجمان را بتوان در نوع شخصیتش دید که نمیتواند بپذیرد که با استقلال و صلابتی که در خود میبیند و با زنان معمولی جامعه فرق میکند و بهاصطلاح «برای خودش یک پا مرد است» نمیتواند یا در واقع نباید در این موقعیت خرد کننده قرار میگرفت. در واقع بیش از اینکه جسم او مورد تعرض قرار بگیرد این روح و روان اوست که دچار خدشه و آسیب میشود. وسواس پاکیزگی مدام مینو (مهتاب کرامتی) که خود را در قالب حمامرفتنهای بیش از حد، شستن چندباره دستها و تمیز کردن خانه نشان میدهد، نمونهای از اثرات روانی چنین حادثهای بر وی است؛ همچنین دوری کردن و روی برگرداندن و جدا کردن محل خواب و جلوگیری از تماس با شوهرش بهرام (آتیلا پسیانی).
زن به لحاظ روانی به دلیل یک رابطهی ناخواسته، خود و پیرامونش را آلوده میبیند و سعی بر تمیز کردن آن دارد و در پس ظاهر آن خود را تطهیر میکند. چنین شخصی نیز از تماس با هر مردی حتی شوهرش روی گردان است، چرا که برایش تداعیکننده آن تجاوز خواهد بود.
اما با اینکه فیلم رویکردی روانشناختی و زنانه به مسأله تجاوز دارد اما نگاه فیلمساز و ساختار درام فاقد منطق روانشناختی قوی است و همین مسأله باورپذیری قصه را برای مخاطب دشوار میسازد. جاده قدیم تلاش کرده تا به روانشناسی و جامعهشناسی زنان در یک موقعیت شکننده و بحرانی مثل تجاوز بپردازد و این دو ساحت فردی و اجتماعی را در یک رمزگشایی زنانه به تصویر بکشد اما این تلاش ارزشمند بهواسطه دوپارگی فیلم، انسجام و یکدستی خود را از دست میدهد و مثل قطاری میماند که از ریل خارج شده است. زبان و زمان فیلم به دو دهه پیش تعلق دارد و سویه ملودرام آن کمی پررنگتر از اندازه منطقی است. این عوامل موجب میشود جاده قدیم چنانچه برساخته منطق نیمه اول و انتظار مخاطب است پیش نرود و به مقصد نرسد. حیف است فیلمی با خلق فضای پرتعلیق آغاز شود و مقدمهچینی خوبی در معرفی شخصیتها داشته باشد اما در نهایت شخصیت اصلی قصه خود را در همین مسیر حفظ نکند. جاده قدیم مثل تیم فوتبالی است که در نیمه اول خوب ظاهر میشود و بازی و میدان را در دست دارد و این انتظار را در تماشاگر ایجاد میکند که حتماً در نیمه دوم گل را میزند اما ناگهان افت میکند و حتی گل هم میخورد. گاهی فوتبال و سینمای ما چهقدر شبیه هم میشوند!
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: