اگرچه بین سینمای هومن سیدی و سهیل بیرقی تفاوتهای زیادی وجود دارد اما به نظر میرسد هر دو در فیلمهای آخر خود از فرمگرایی به قصهگویی رسیدهاند، البته با وفاداری و تعلق خاطری که به فرم و ساختار و زبان سینمایی خود دارند. بر این مبنا به نظر میرسد عرق سرد نسبت به فیلم اول بیرقی با نام من به دلیل پررنگ کردن سویه قصهگویی توانسته طیف بیشتری از مخاطبان را با خود همراه کند.
اگرچه فیلمهای زیادی در دفاع از حقوق زنان ساخته شدهاند اما عرق سرد مثل بسیاری از آنها لحن گلدرشت فمینیستی و شعارزدگی برساخته آن را ندارد و تلاش میکند تا بیشتر یک فیلم زنانه باشد و نه فمینیستی! ضمن اینکه قصه زنانه خود را با ورزش گره میزند که غالباً یک تجربه مردانه قلمداد میشود. در این فضای بهظاهر پارادوکسیکال میتوان ردپای بسیاری از تضادها و تعارضهایی را یافت که در روابط زن و مرد، چه در مقام یک شهروند و چه در موقعیت زناشویی، دیده میشوند و در زیستجهان زنانه این قصه به نمایش گذاشته شدهاند؛ از حیث روانشناسی این شیوه در سینما بهتر میتواند به مناقشات تاریخی زنان و مردان که در جوامع مختلف وجود دارد بپردازد و تصویر روشنتری از آن ارائه دهد. همین رویکرد در عرق سرد موجب شده تا باورپذیری و منطق اخلاقی-رفتاری درام تقویت شود و مخاطب بهویژه در یک کلکل جنسیتی به جبههگیری در قبال یکی از دو طرف نپردازد و سعی کند تا نگاه واقعگرایانهای به ماجرا داشته باشد و آن را در کنشمندی ذهنی مورد تحلیل یا پذیرش قرار دهد.
به این ویژگیهای مثبت فیلم باید حفظ تعادل و راکورد در قصهگویی را هم اضافه کرد به این معنی که فیلمساز حواسش جمع بوده است که فیلم را آن قدر در قبض کشمکشهای جنسیتی قرار ندهد تا قصه و روند درام دچار آسیب شود و تحتالشعاع این جدالها قرار بگیرد. با این حال در دل همین جدالها که وزن و توازن مناسبی دارند، قصه پیش میرود و ریتمش کنترل میشود. همین اندازه نگه داشتن و گاه روایتی مینیمالیستی از موقعیتهای تنشزای جنسیتی کمک کرده است تا عرق سرد به یک فیلم زنانه معقول و قابل دفاع بدل شود و حتی توی ذوق مخاطبان مردسالار هم نزند.
توجه به ورزش بانوان آن هم فوتسال که در سینما هم کمتر سراغ آن رفتهاند فارغ از ظرفیتهای دراماتیکش از حیث بصری و ایجاد جاذبههای صوری در جذب مخاطب مؤثر بوده است و فارغ از مسأله و خط اصلی داستان، ورزش زنان و تجربههای احساسی و عاطفی برساخته آن را در قاب سینما برجسته کرده و در برابر قضاوت مخاطب قرار داده است. از آن سو، شغل مرد قصه که مجری تلویزیون است بر این جذابیت افزوده است؛ ضمن اینکه نقد سلبریتیهای تلویزیونی هم در پس این ماجرا به نقطه کانونی فیلم آمده و در نهایت موجب میَشود عرق سرد از معدود فیلمهای سینمایی باشد که بهنوعی عملکرد برخی چهرههای تلویزیونی را به نقد میکشد. در همین ارتباط میتوان به تقبیح دورویی و دوگانگی در رفتار را که ردپای پررنگی در بین مجریان تلویزیون دارد به سویه انتقادی فیلم اضافه کرد که به مثابه یکی از مؤلفههای تلویحی اثر قابل تأمل و اشاره است. اگرچه در ارتباط با صحنههای مربوط به مواجهه افروز (باران کوثری) با همسرش (امیر جدیدی) در نسبت با مناسبات صداوسیما کمی دور از واقعیت است. کسانی که با صداوسیما همکاری کردهاند میدانند که قواعد و قوانین سفت و سختی در ارتباط با رفتوآمد به این سازمان یا ارتباط تلفنی برقرار کردن در یک برنامه زنده وجود دارد و به این سادگی که فیلم نشان میدهد - بهویژه با نوع و شکل حجابی که باران کوثری دارد - نیست. فیلم در صحنه مربوط به محضر هم دچار اشکال حقوقی است و قطعاً پاره کردن تعهدی که ثبت حقوقی شده به معنای ابطال آن نیست و باران کوثری در این صحنه میتوانست با رجوع به دفترخانه و ارجاع به اصل تعهدنامه مشکل خروج از کشور را حل کند.
عرق سرد تعلیق یا مبنای قصهگویی خود را بر سویه حقوقی اختلاف زن و مرد سوار نمیکند و میکوشد به روانشناسی روابط زناشویی و مناسبات خانوادگی هم توجه داشته باشد. همین توجه به رئالیستیتر شدن و بهطبع باورپذیری بیشتر قصه کمک کرده و تأیید مخاطب را همراه خود دارد. فارغ از سویه داستانی باید به بازیهای خوب بازیگران هم اشاره کرد. اگرچه دو شخصیت اصلی ایجاب میکند ذهن ما بیشتر متوجه بازیهای کوثری و جدیدی شود اما در این میان دو شخصیت مکمل قصه با بازیهای سحر دولتشاهی و هدی زینالعابدین را نمیتوان فراموش کرد. در واقع قدرت و توانایی آنها در ایفای درست نقشها و تأثیرگذار کردن شخصیتها به قدری است که به اندازه دو بازیگر اصلی در ذهن میمانند، بهویژه سحر دولتشاهی که توانسته برخی حسادتهای زنانه یا ریاستطلبی جنس زنانه را بهخوبی به تصویر بکشد. فیلمساز نیز از این طریق تلاش کرده است تا فیلم را به دوقطبی مرد و زن مثلاً مرد بد و زن خوب تبدیل نکند و جهان زنانه را در ابعاد مثبت و منفی آن به تصویر بکشد.
عرق سرد فضا و روایت گرمی دارد و به عنوان یک فیلم خوب اجتماعی و زنانه میتوان به آن نگریست که فارغ از سویههای انتقادی و آگاهیبخش از قابلیت سرگرمکنندگی هم برخوردارست و میتواند غالب مخاطبان را راضی برگرداند. ظاهراً فیلم با ارجاع و الهام از یک اتفاق واقعی ساخته شده است. ورزشکار بودن زن داستان نیز کمک کرده تا مبارزه او برای احقاق حقوق زنانه صورتی نمادین و البته بیرونیتر بگیرد و جسارتی زنانه را به تصویر بکشد. ورزشکار بودن در اینجا به مبارزهجو بودن تعبیر میشود تا در پس آن از اصالت هویت فردی در زنان و استقلال هویتی آنها از همسرانشان برجسته شود. ضمن اینکه مسأله رضایت شوهر برای سفر خارجی زن به مثابه یک ماده حقوقی مورد نقد قرار میگیرد و هویتطلبی زنانه را نه صرفاً در بستر فرهنگی و اجتماعی که در صورتهای حقوقی و قانونی برجسته میکند.
عرق سرد فیلم خوشساختی است که گرمای روایتش مخاطب را تا پایان بدون کمترین حس ملال و خستگی همراه میکند؛ فیلمی که در پرداخت به جزییات روابط انسانی موفق است و حرفش را بدون لکنت و شعارزدگی بیان میکند.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: