
این تصور هنوز هم در میان برخی از بازیگران سینما و تلویزیون ما وجود دارد كه بازی در نقش مكمل معادل «دوم بودن» است و این را حتی در میان بازیگران قدیمی نیز گاهی دیدهایم كه تصورشان از نقش مكمل، مرتبهی پایینتر از بازیگران اصلی است كه نام و چهرهشان در سردر سینماها و پوسترهای فیلمها میدرخشد اما هنر و كار آنها هرگز دیده نمیشود. از سینمای جهان و نامهای بزرگی مانند والتر برنان - دستیار جان وین در ریو براوو (1959) و بوگارت در داشتن و نداشتن (1944) - كه بگذریم، همواره برخی از بزرگترین بازیگران سینمای جهان در نقشهای مكل درخشیدهاند و در سالهای دور در سینمای ایران به نامهایی مانند زندهیادان میری و ظهوری برمیخوریم كه همواره در نقشهای مكمل ظاهر شدند و به خاطر همین نقشهاست كه در یادها ماندهاند. یكی از بازیگرانی كه همواره در نقشهای مکمل بازی كرده و فیلم به فیلم توانسته بازیهایش را به تماشاگران سینما و فیلمسازان اثبات كند، محسن كیایی است؛ برادر مصطفی كیایی كه ابتدا در آثار برادر بازی كرد اما نشان داد كه توانایی اجرای نقشهای متفاوت را دارد و توانسته خود را به عنوان یكی از بازیگران مسلط نقشهای مكمل مطرح كند.
نخستین بار در ضد گلوله (1390) توجه مخاطبان را جلب كرد. نقش جدی یكی از فرماندهان دوران جنگ را داشت كه باید با دو نفر سر و كله میزد. یكی سلیم (مهدی هاشمی) و دیگری پرویز (مسعود كرامتی) كه تنها به دنبال رفتن به خط مقدم هستند. او این نقش را كه رگههایی از طنز زیرپوستی در خودش دارد به شكلی باورپذیر بازی كرده است. اما مهمترین فیلم در دوران بازیگری كیایی خط ویژه (1392) است. به این دلیل این فیلم در كارنامهی او اثر مهمی است چون شاكلهی بازیهای بعدی او را شكل میدهد. كیایی در نقش منوچهر همراه دوستش شاهین (میلاد کی مرام) درگیر ماجرای انتقال پول كلانی میشود. از همان نخستین لحظههایی كه او را در نقش منوچهر میبینیم، شاخصههای بازی او را نیز شاهدیم: منوچهر جوانی است بسیار عصبی اما عصبیتش چنان نیست كه بخواهد با كسی درگیر بشود. او میترسد كه عروسیاش با مرجان (پریناز ایزدیار) به هم بخورد اما بدش هم نمیآید از نمدی كه سه نفر زرنگ دزدیدهاند، برای خودش كلاهی درست كند. منوچهر تند و تند حرف میزند (سرعت دیالوگگویی كیایی حتی مثالزدنی است) و در لحظه، میزانسن فكر و عملش تغییر میكند. سادهدل است. گاهی حواسش جمع است، گاهی مثل سكانس دزدیدن ماشین عروس، قاطی میكند چون یاد عروسی خودش و مرجان افتاده است. او یار و همراه شاهین است و از او حرفشنوی دارد اما گاهی ناگهانی استقلال رأی پیدا میكند و تا آن جا پیش میرود كه همه چیز را به هم میریزد.
در باركد (1393) او در نقش میلاد بار دیگر یار و همراه جوانی به نام حامد (بهرام رادان) است. با این كه هر دو آسمانجل هستند اما میلاد به نوعی وردست حامد هم محسوب میشود. محسن كیایی بسیار پرانرژی ظاهر میشود و همان سرعت دیالوگگوییها را دارد. با اصغر فرهادی مشكل دارد چون شنیده كه ممكن است با جنیفر لوپز همكاری كند! با این حال اخلاقیات خاص خودش را دارد و به ستاره (بهاره كیانافشار) معترض میشود كه اعتیاد چیز خوبی نیست! اینجا هم مثل منوچهر عاشق شده اما دیگران عشق او را باور نمیكنند و اولین نفر حامد است. با این حال برای حامد گریه میكند كه قصد خودكشی دارد اما فوراً یادآوری میكند كه حامد بلد نیست خودش را بكشد! او خودش را به جای یك روحانی به نام «جواد منطقالطیر» جا میزند و معتقد است میلاد صولتی نیست.
در چهارراه استانبول (1396) او در نقش احد شاگرد تولیدی لباس در ساختمان پلاسكو است اما عشق لادن (ماهور الوند) باعث شده تا اوضاعش به هم بریزد. این بار یار و یاورش بهمن (بهرام رادان) است و هر دو دست به قمار خطرناكی میزنند. کیایی حتی در نقشهایی جدی مانند نقشی كه در آستیگمات (1396) بازی میكند و همچنان سعی دارد ریتم دیالوگهایش را از دست ندهد و این اوست كه درواقع به عنوان یك بازیگر سعی دارد شخصیتی را كه نقشش را بازی میكند راه ببرد. به این معنا كه بسیاری از كنشهای شخصیت مهران با بازی او برخاسته از شیوهی بازیهای اوست. هر بار كه مهران با همسرش (باران كوثری) بگومگو دارد، این مهران است كه «مهار میزانسن» را در دست دارد. در جشن دلتنگی (1396) کیایی در نقش جهان، همان شخصیتی (و نه تیپ) است كه از او انتظار داریم. او در حالی كه روی رختخواب دمر افتاده و مشغول چك كردن صفحهی اینستاگرامش است، حواسش است كه طنازانه دربارهی خواص اضافه كردن اسید به گلدان حرف بزند و برای دوستش طنازی كند اما موقعی كه موبایلش زنگ میخورد و كارش اصطلاحاً گیر میكند، ناگهان رنگ عوض میكند. تند و تند اعتراف میكند، مظلوم میشود تا موبایل را پس بگیرد و بیدرنگ پس از گرفتناش دوباره همان آدم قبلی میشود. کیایی در مطرب (1398) با این که نقش طولانیتری دارد چندان جلوه نمیکند اما در نقش کوتاهش در فیلم بیصدا حلزون (1398) در نقش جوانی نیمهشنوا، تواناییاش را در کار با صدا هم نشان داده است.
محسن كیایی در كنار بازیگری، نویسندگی را نیز تجربه كرده و پیش از این فیلمنامهی آثاری مانند مهمانان ویژه (1391، جواد رضویان)، خوب بد زشت (1393، منوچهر هادی) [هر دو برای تلویزیون] و لونهزنبور (1396، برزو نیكنژاد) را نوشته و فیلمنامهی سریال همگناه (1398) تازهترین ساختهی مصطفی كیایی را نوشته و در آن بازی هم میكند. واپسین نكته دربارهی مجموعهی بازیهای محسن كیایی این است كه به نظر میرسد تجربههای نوشتن در آثاری مانند خط ویژه و باركد به نوعی به یاری او آمده، به این معنا كه میتوان خط نازكی میان شخصیتهای منوچهر و میلاد در این دو فیلم یافت كه این دو را به دو روی یك سكهی بازیگری بدل ساخته كه دستی به قلم دارد و میتواند روی شخصیتپردازی آثار یادشده نیز تأثیر داشته باشد. اگرچه همواره بازیهای محسن كیایی شباهتهایی انكارناپذیر به هم دارند و ما را به یاد نقش او در خط ویژه میاندازند اما اجراهای او هر بار به گونهای است كه میتوان احساس كرد كه سعی ندارد روی یك خط ممتد بازیگری حركت كند و مایل است از كلیشه شدن دوری كند. به نظر میرسد رویآوردن او به نقشهایی مانند مهران در آستیگمات نیز به همین دلیل است.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: