یکی از نقشهای ماندگارش، ننه مالک در ارتفاع پست (1381) رقم خورد. مادری سالخورده که همراه دامادش قاسم (حمید فرخنژاد) و دخترش نرگس (لیلا حاتمی) به هوای پیدا کردن کار برای بچههایش سوار هواپیمایی شده که در نهایت مقصدی نخواهد داشت. این نقش با توجه به دادوستدهای اقلیمی-فرهنگی زادگاه گوهر خیراندیش و جنوب کشور در نگاه نخست ساده به نظر میرسد اما نقشی بسیار چالشبرانگیز است زیرا مخاطبان آشنا به زبان و فرهنگ جنوب با کمترین ناهمخوانی میان بازیگر و نقش به این نتیجه میرسند که بازیگر موفق نبوده است. در چندین سکانس از فیلم، تبحر او را در اجرای دقیق نقشی دشوار میتوان دید. این نقش از آن جا نقشی دشوار است که شخصیت ترسیم شده در فیلمنامه به نوعی بناست بهگونهای رفتار کند که نه سیخ بسوزد و نه کباب. برای نمونه نگاه کنیم به سکانسی که قاسم سرانجام هواپیما را گرفته و ننه مالک از مأمور مجروح دلجویی میکند. سکانس تفتیش بدنی نرگس و کلکی که ننه مالک میزند. سعی بر پس دادن کاپ ورزشی به مأمور فرودگاه، تشرهای ننه مالک به قاسم آنجا که میگوید رفتارهای دامادش از سر اعتیاد است؛ همگی نشان میدهند که خیراندیش در اجرای این نقش بسیار موفق بوده است.
او در فیلم دنیا (1380) و مجموعهی تلویزیونی میوهی ممنوعه (1۳86) با فاصلهی زمانی چند ساله، نقش همسری را بازی میکند که با اعتماد به نفس فراوان زندگیاش را کرده اما سرانجام دست سرنوشت مقولهی دیگری را برایش رقم میزند. در فیلم منوچهر مصیری او در نقش همسر مردی مذهبی (شریفینیا) که بنا دارد تجدید فراش کند؛ شباهتهایی با نقش قدسی همسر حاج یونس فتوحی (علی نصیریان) دارد. خیراندیش در هر دو نقش از «میزانسن» همیشگی بازیهایش استفاده میکند تا به هرچه باورپذیرتر شدن نقشهیا کمک کند. به این معنا که خیراندیش وقتی بناست نقشی را بازی کند، در ابتدا آن نقش را با نوعی خوشخیالی، سادگی و صمیمیت بازی میکند. چنین شکلی از بازی زمانی تأثیرش را بر مخاطب میگذارد که شخصیت زن خانواده ناگهان با موقعیتی واژگون روبرو میشود. حاج یونس اسیر عشق دختری جوان شده- حاجی فیلم مصیری نیز به همین ترتیب- و حالا باید از قدسی جدا شود. خیراندیش به شکلی اثرگذار ناگهان از انرژی ابتدایی بازیاش میکاهد. مغموم میشود. کمتر حرف میزند. از شادابی نخست بازیاش دیگر اثری بر جای نمیگذارد. تلخ میشود و تصمیم میگیرد سرنوشتش را بپذیرد و اندوهش را با خودش قسمت کند. خیراندیش اصولاً در نقشهای جدی و غیرطنز از چنین میزانسنهایی استفادهای خلاقانه میکند.
همانطور که اشاره شد، فینفسه در بازیهای خیراندیش نوعی انرژی برونفکنانه وجود دارد که این خصیصه همواره در نقشهای طنزی که بازی میکند نمود چشمگیری دارد. یکی از نقشهای قدیمیاش در سایه خیال (1369) نمونهی بارزی از بازیهای طنز وی است. در این فیلم، او در نقش زنی از طبقهی اعیان ظاهر شده که مناسبات اجتماعی مردم طبقهی پایین اجتماع را نمیشناسد. خیراندیش در جایی که برای نخست ننه خورشید (حمیده خیرآبادی) را میبیند و ناگهان اشتباهش را در ذکر نام او ناگهان تصحیح میکند، اوج بازی طنز خود را به نمایش میگذارد. گفتنی است که گوهر خیراندیش در شمار بازیگرانی است که کلام و میمیکهای صورتشان همواره به عنوان یکی از ابزارهای قدرتمند آنها در اجرای نقشهاست. نگاه کنیم به صحنهای از میکس (1378) که او همراه فردوس کاویانی برای تصحیح صدای فیلمِ کارگردان (خسرو شکیبایی) آمدهاند. نوع بازی خیراندیش در این سکانس از همان لحظهی ورود و سپس سرفه کردنهایش بعد از این که کاویانی به متکایی ضربه میزند، سرنمون بازیگری خیراندیش را به نمایش میگذارد: زنی که خودش را نمیگیرد. خوش سر و زبان است، حاضر جواب است. ریتم حرفزدنهایش اندکی سریع است اما تمام دیالوگهایش به وضوح شنیده میشوند. در ظاهر ساده دل مینماید اما باهوش و با فراست است.
او مجموعهای از این خصایص را در دایره زنگی (1386) به شخصیت زنی به نام پروین خانم تزریق میکند که شوهرش آقای عبداللهزاده (امید روحانی) او را آورده تا همنشین بالا شهریها بشود اما سادهدلیاش در هر لحظهای بیرون میزند و حتی دردسر آفرین است. نگاه کنیم به سکانسی که اشاره میکند آشواریا رای را میشناسد و مطمئن است که او سر سفرهی پدر و مادرش بزرگ شده است. در سکانسی که برای آشتیکنان شوهرش با همسایهها بستنی میآورد و به فضای تلخ جامعه اشاره میکند و همزمان میگوید بستنیها را بخورند تا آب نشده یا وقتی که میبیند رزاقی (مهران مدیری) با آنتنها ور میرود و یا واکنش سادهدلانهی او در سکانسی که عبداللهزاده حتی به پروین خانم توهین میکند، نوع بازی خیراندیش به شدت اثرگذار است. یکی از نقشهای درخشان او در فیلم قدرنادیدهی دعوت (1387) در نقش سیده خانم است. زنی که سنی از او گذشته اما باردار شده است. نوع بازی گوهر خیراندیش در همان چند سکانسی که ظاهر میشود یکی از نمونههای برتر بازیگری در سینمای ایران است. زنی که بارداریاش او را به شدت غافلگیر کرده و گویی ناگهان تمام دنیا بر سرش خراب شده است. نگاه کنیم به سکانسی که سیده خانم ناگهان پی میبرد که باردار است. خیراندیش در سکانسهایی از این دست که بار تراژیک داستان به نقطهی جوش میرسد، وجهی کمتر دیده نشده از بازیگری خودش را به نمایش میگذارد که مانند نمونههای دنیا و میوهی ممنوعه، خاص خود اوست و کمتر نمونهی مشابهی را به خاطرمان میآورد: حرکت ناگهانی از طنزی زیرپوستی بسیار کمرنگ به سوی یک بازی دراماتیک و تلخ که میمیک صورت نیز یاریرسان میشود.
در واپسین بازی او در مجموعهی هیولا (1398) خیراندیش به نقشی جان داده که همچنان نیازی به بازی فیزیکی او ندارد و مشکلات حرکتیاش در اثر سوانحی که هنگام بازی در چند فیلم و سریال گریبانگیرش شدند؛ ذرهای از انرژی بازی او را تحتالشعاع قرار ندادهاند. در این مجموعه مهری با بازی او همچنان زنی است پرانرژی که میداند چگونه با پسرش هوشنگ (فرهاد اصلانی) عروساش شهره (شبنم مقدمی) و دلدارش داوود (شکیب شجره) مواجه شود که نه سیخ بسوزد و نه کباب. از سوی دیگر مهری یکی از شخصیتهای کمیک کمتر دیده شده- شاید به دلایل ممیزی-در سینما و تلویزیون است که با همت و منش بازیگر این نقش نه تنها توی ذوق نمیزند بلکه حتی پذیرفتنی نیز هست. خیراندیش سالها پیش و در نقاب (1386) نقشی تقریباً مشابه با نقش مهری را بازی کرده بود که تنها سه سال بعد از تولیدش توانست به نمایش درآید.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: