
شاید در همین ابتدا باید اذعان کنم که تا مدتها بازیهای سعید آقاخانی در تلویزیون را دوست نداشتم. آیتم خان دایی از مجموعه ساعت خوش (1373) برایم غیرقابل تحمل بود. نقش او در متهم گریخت (1384) توجیهی نداشت. کارگردانیاش در مثل زن بابا (1389) و نویسندگیاش در چاردیواری (1388) پذیرفتنیتر به نظر میرسید. حضورش در سینما نیز شاید چنگی به دل نمیزد. نه در بعدازظهر سگیسگی (1388)، نه در هر چی خدا بخواد (1389) یا ضد گلوله (1390). شاید بازیاش در پیلوت (1396) بود که توجهی برانگیخت. در داستان بسیار تلخ این فیلم او نقش حسن را دارد. پدر فهیمه (بهدخت ولیان) بر سر دفن پسرش در بسطام یا گنبد با شوهرش وحید (حمیدرضا آذرنگ) کشمکش دارد. آقاخانی اگرچه از نظر سنوسال کمتر شباهت به مردی دارد که دختر و نوه داشته باشد اما با استفاده از طمأنینهی کلامی و حرکات کند و سنگین در قالب مردی فرو میرود که نمیداند با دامادی سر به هوا چه کند و از سوی دیگر پاسوز دختری شده که در زندگی شانس نیاورده است. آنچه در این نقش بازی آقاخانی را برجستهتر کرده، نگاههای عمیق او هنگامی است که بناست در برابر وحید از خودش واکنشی نشان بدهد. او پیش از آن که دیالوگی بگوید، با خیرهشدن در برابر شخصیت مقابلش مثل این است گویی خود را برای حملهای آماده میکند که یقین نداریم حتماً صورت خواهد گرفت یا نه.
آقاخانی در قسم (1398) بار دیگر نقشی جدی را تجربه کرده است. شخصیت خسرو با بازی او فردی است که تلاش دارد مانع شود همسرش راضیه (مهناز افشار) اعضای فامیل را برای انجام قسامه روانه کند. در سکانسی که خسرو اتوبوس حامل اعضای فامیل را دنبال کرده و بالاخره سوار میشود و با راضیه بهشدت دعوا میکند، دشواری این نقش بیش از پیش خودش را نشان میدهد. خسرو در این سکانس نباید دلیل واقعی مخالفت خودش با قسم خوردن راضیه و دیگران را علنی کند. هرچند گریم نامناسب او تلاش کرده بازی او را تحتالشعاع قرار بدهد اما او در همین سکانس یکی از بهترین بازیهایش را ارائه میکند. حالت تهاجمی خسرو در جایی که به راضیه پرخاش و او را تهدید میکند که طلاقش خواهد داد، بسیار پذیرفتنی است. برای بررسی بازی جدی آقاخانی برای اولین بار در فیلمی از مسعود کیمیایی، خون شد (1399)، باید منتظر نمایش عمومی آن بمانیم.
سعید آقاخانی در شمار بازیگرانی است که هم فضای کمیک را تجربه کردهاند و هم در آثار درام بازی حضور پیدا کردهاند. دو نمونهی مشخص و مثالزدنی از بازیهای کمیک او رحمان 1400 (1398) و مجموعهی نون خ است که همین امسال شاهد فصل دوم آن نیز بودیم. رحمان 1400 نتوانست اکران کاملی داشته باشد اما با ورودش به شبکهی نمایش خانگی تقریباً توانست جبران مافات کند، کمدی سیاهی دربارهی رحمان است که بناست بمیرد و با پول دیهاش، همسرش شراره (یکتا ناصر) و بچههایش زندگی آرامی داشته باشند! بازی آقاخانی در نقش رحمان بیاغراق بهترین بازی او در نقشی کمیک است که دلیل اصلیاش را باید در نوع اجرای او جست وجو کرد. آقاخانی بهگونهای در قالب رحمان فرو رفته که تشخیص بازی جدی و کمیک او در لحظات فراوانی از فیلم کار دشواری است که این نکتهی درخشان بازی اوست. این از همان نخستین حضور آقاخانی مشهود است. لحظهای که وارد میشود و با افتادگی و تواضعاش به حرف مدیرش جالوسی (مهران مدیری) توجه میکند. موقع رفتن جالوسی برمیگردد و به رفتنش نگاه میکند و سپس آن سه دندان و نصفی را توی دست میریزد. وقتی رحمان خبر مرگ قطعیاش را با خونسردی برای شراره بازگو میکند، مانند کودکی که به آرزویش رسیده، ناگهان تمام فضای صورتش میخندد. انگار کاملاً جدی دارد از شکرگزاری حرف میزند. وقتی رحمان دارد از خواص پای مرغ تعریف میکند، لحن آقاخانی به فردی شبیه میشود که با جدیت هرچه تمامتری به فکر زندگی و سلامتی است. وقتی با انوش (بهرام افشاری) تمرین میکند تا حرفهای تند و تیزی به اشکان جالوسی (محمدرضا گلزار) بزند، آقاخانی تمام آن حرفها را با لحن ملایمی میگوید، هرچند صدایش را برای انوش بالا برده و در ظاهر دارد عصبانی میشود. یادمان باشد که ما هنوز نمیدانیم این تمرینی است بین رحمان و انوش برای اجرایی واقعی در برابر اشکان و آقاخانی با وقوف به چنین نکتهای بازیاش را بهگونهای پیش میبرد که کل ماجرا مبهم بماند که آیا این بازی واقعی است، غیرواقعی است؟ شوخی است یا جدی؟
شاهکار رحمان در سکانس بعدی است که انوش مشغول نقد کردن اجرای اوست. لحن رحمان در این سکانس پیچیده است. هم با لحنی معصومانه در حال موافقت با انوش است که اجرایش عیوبی داشته، هم مخالف بد و بیراه گفتن است و در کسری از ثانیه در مقابل انوش جبهه میگیرد و هم ذوقزده میشود وقتی میبیند که تأثیر مستقیم بد و بیراه گفتن تا چه حدی اثرگذار است، به شکل کودکانهای ذوق میکند. اما موقع اجرای عملی تمرینها، رحمان با موقعیت دیگری روبرو میشود که با پیشبینی او تفاوت دارد. این باعث میشود که بازی رحمان رنگ دیگری به خودش بگیرد. او در ظاهر دارد جدی بازی میکند اما موقعیت پشت و رو شده و اشکان به انوش معترض میشود. رحمان بر سر اشکان فریاد میزند اما این هرچه بیشتر باعث مهربانتر شدن اشکان میشود. او پیشانی رحمان را میبوسد و ناگهان تمام بنای اعتراضی رحمان فرو میریزد. آقاخانی این سکانس را با هوشمندی به گونهای اجرا میکند که ما در مقام تماشاگر ندانیم که با رحمان و شخصیت او چندچند هستیم. آقاخانی لحظهبه لحظه تغییر «موقعیت» میدهد. لحظهای عصبی است، لحظهای معصومانه سعی دارد گلزار را عصبانی کند. لحظهی بعد آرام میگیرد. تلفیق چنین لحظاتی بر اساس میزانسنهای کارگردان به خوبی بازی آقاخانی را سرشار از زیر و بمهایی میکند که هر یک مانند یک فلش عمل میکنند و توجه ما را به سوی داستان، سرنوشت رحمان و طنزی که در بستر داستان نهفته است سوق میدهند.
بازی آقاخانی در نون خ2 با توجه به وظیفهی کارگردانی این مجموعه و حتی استفاده از لهجه، شکل پیچیدهتری نیز به خودش گرفته است. او در نقش نورالدین خانزاده لازم است در تعامل با شخصیتهای دیگری باشد که هر کدام برای خودشان دنیایی از طنز و مطایبه هستند: سلمان، کیوان، مهیار و دیگران. آقاخانی این نقش کمیک را با ظرافتهایی همراه میسازد که آن را از یک بعدی بودن خارج میکند. یکی از دقیقترین نمونهها آنجاست که نورالدین به خاطر اشتباه مهیار بناست نقش یک خواستگار صوری را بازی کند و ناچار است خرده فرمایشهای عروس خانم را هنگام نشستن روی تاب تحمل کند. نورالدین با تمام شرایط غیرمنصفانهی عروس خانم موافق است و سعی دارد به شکلی جدی با او مواجهه شود و تحملش کند. بازی آقاخانی در این سکانس به خوبی تحلیل او از شخصیت نورالدین را برای تماشاگر تفسیر میکند: نورالدین آدمی است که وقتی در موقعیت خطیری گیر میکند، از ظرافتهای طنازانهی شخصیت خودش فاصله نمیگیرد و همچنان طنز شخصیاش را به نمایش میگذارد اما عجیب اینجاست که ذرهای از این رفتار را در چهره و رفتارش نمیبینیم و باید این «ریزپردازی» را احساس کنیم.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: