
برخی از بازیگران به درست یا به غلط در نقشهایی كلیشه می شوند. كارگردانها و البته تماشاگران به نوعی برخی از نقشها را بر بازیگران تحمیل میكنند. فراموش نكردهایم كه- برای مثال- فتحعلی اویسی عموماً در آغاز كار حرفهایاش در سینما سراغ نقشهای منفی میرفت. نقش سرهنگ در ناخدا خورشید (1365) یكی از بهترین نقشآفرینیهای او محسوب میشود اما از یك دورهای در تلویزیون نقشی طنزآمیز بازی كرد و توانست كلیشهای كه نسبت به نقشآفرینی او وجود داشت، بشكند و به عنوان بازیگر سریالها و فیلمهای كمدی مسیر تازهای طی کند. از سوی دیگر بازیگرانی مانند پرویز پرستویی تلاش كردند در هر دو نوع آثار درام و طنز بازی كنند. همچنان بازی او در مارمولك (1382) یكی از بهترین نقشآفرینی طنز او نیز به شمار میآید. او بعدها ترجیح داد تا بیشتر در آثار جدی بازی كند اما در یكی دو سال گذشته بار دیگر نیمنگاهی به آثار كمدی داشته است.
امین حیایی كارش را در تلویزیون و بازی در مجموعههایی جدی مانند روزگار جوانی (1377) آغاز كرد و در ادامه در مجموعهایی مانند همسایهها (1379) ادامه داد. همزمان در سینما نیز سراغ نقشهایی جدی مانند مزاحم (1380) رفت اما شاید این اولینبار بود كه در مهمان مامان (1382) ساختهی داریوش مهرجویی در نقش دانشجوی داروسازی ظاهر شد كه هم حواسش به پوست كندن ماهیها هست و هم یك ماهی را در حوض خانه جراحی میكند و وقتی برای آقا یدالله (حسن پورشیرازی) و دوستان سینماییاش چای میبرد همراه با آواز فردینی دوستان آقا یدالله رقص گردن هم میكند! اما درواقع با كما (1382) است كه امین حیایی رسماً به یكی از بازیگران نقشهای كمیك سینمای ایران بدل میشود. زوج او و محمدرضا گلزار بعدها باز هم در كنار هم بازی كردهاند. حیایی نقش جوانی به نام حسن را بازی میكند كه پدرش در تصادف با جوانی به نام امیر (گلزار) به كما میرود. حیایی در این فیلم امكانش را پیدا میكند كه شگردهای بازیگری كمیكش را یكی پس از دیگری به اجرا در بیاورد. از فرو رفتن در نقش جوان جنوب شهری كه ترانهای قدیمی گوش میكند تا قرار گذاشتناش با دختری جوان به نام مریم (مهناز افشار) كه موقعیتهای كمیكی برای حیایی فراهم میسازند تا او بتواند دستپا جلفتی بودن حسن را به نمایش بگذارد. در چه كسی امیر را كشت؟ (1384) بار دیگر سراغ نقشی جدی میرود و رو به دوربین از اتفاقهایی حرف میزند كه برای دوستش امیر رخ داده و او در آنها نقش داشته است. دایره زنگی (1386) بار دیگر فرصتی را در اختیارش میگذارد تا در جلد احمد جعفری فرو برود. مردی محافظهكار كه از همسرش مهناز (نیلوفر خوشخلق) حساب میبرد و خیلی سعی دارد خودش را آدمی جدی نشان دهد اما موقعیت زندگی و ارتباطش با همسر و همسایهها دائماً او را در موقعیتی جفنگ قرار میدهد. یكبار به خاطر حضور شیرین (باران كوثری )یكبار به خاطر پنهان كردن دستگاه ماهواره با سرخی (شریفینیا) و در موقعیت پایانی كه محمد (صابر ابر) و شیرین را به پلیس لو میدهد.
در اخراجیها (1385) او در نقش بیژن ظاهر میشود و تقریباً هیچ مانعی بر سر راهش نمیبیند كه انواع شوخیها را اجرا كند و حتی نوع راه رفتنی ابداع میكند كه بعدها طرفدارانی پیدا میكند. او با صدایی تو دماغی و همان نحوهی خاص راه رفتنش درواقع یكی از مدارهای اصلی شوخیهایی است كه فیلم دهنمكی بر پایهی آنها استوار است. در این میان حتی نقشهایی جدی مانند نقش تراژیك داوود در بیداری رویاها (1388) كمتر با فیزیك و شیوهی بازیگری او خوانایی دارند. او بار دیگر در نقش داوود ظاهر میشود اما این بار در كنار سامی (گلزار) و در شیش و بش (1389)؛ دو دزد خرده پا كه نقشهی گنجی یافتهاند اما نه داستان و نه موقعیتهایی مانند خرید صندلیهای قدیمی و كلكل كردنها برای ارزان خریدن صندلیها و البته زوج گلزار-حیایی نمیتوانند فیلم را به اثری ماندگار بدل كنند. حیایی در مجموعهی ساخت ایران2 (1397) در نقش غلامحسین جعفرزاده بار دیگر سراغ یكی از نقشهای كمیك میرود و این بار نكتهای را به بازیاش اضافه میكند كه به نظر میرسد بعد از بازی در اخراجیهاست كه آنرا در بازیهایش میبینیم: نقش آدمی كه حتی نمیتواند خیلی از كلمات را به طور صحیح بیان كند. این بار حیایی سعی كرده كه یكجا و در یك مجموعه تقریباً هم بازی كمیك ارائه دهد و هم بازی جدی. از یكسو با فرهاد (محسن كیایی) دمخور است و از سوی دیگر دلبستهی بیتا (سحر دولتشاهی) شده است. هم قرار است با فرهاد موقعیتهای طنز بیافریند و هم در كنار بیتا در نقش مردی عاشق فرو برود كه اعتماد به نفس ابراز عشق ندارد. نوع گریم خاص و پوشش حیایی در این مجموعه یاد آور برخی از نقشهای كمیك پیشین او نیز هست
در این میان او همچنان سعی دارد كه لابلای نقشهای كمیك بیشمارش در آثار درام نیز ظاهر شود؛ مانند نقش روزبه در داركوب (1397) كه این بار او در این نقش درام و جدی موفق نیست. دلیل بزرگ این عدم موفقیت به نقشی باز میگردد كه درواقع با نوع بازی او همخوانی ندارد. روزبه نقشی منفعل در روند ماجراهای داستان دارد و اثرگذار نیست. بنابراین امین حیایی با تلاشی مضاعف نیز نمیتواند این نقش را نجات داده و در ذهن مخاطبان فیلم ماندگار کند. درخونگاه (1397) درواقع فرصتی برای حیایی ایجاد میكند تا در نقش آدمی فرو برود كه نمونههایش را در سینمای بعد از انقلاب كمتر دیدهایم. كسی كه با هزاران امید و آرزو از كار در كشوری دیگر به خانهاش باز میگردد اما همه چیز را بر باد رفته میبیند. این فیلم با داستان تلخی كه دارد به یكی از فرصتهای حیایی برای ایفای نقشی جدی بدل شده است.
امین حیایی یكی از بازیگران سینمای ایران است كه كمتر در فضای مجازی حضور دارد. راه خودش را میرود. ابایی ندارد كه در نقشهایی ظاهر بشود كه ممكن است برخی تمایلی به بازی در آنها نداشته باشند با این همه از حاشیه و حاشیهروی پرهیز كرده است. گاهی ممكن است در نقش داور یك برنامه تلویزیونی ظاهر شود و گاهی مانند شعلهور (1395) نقشی را بازی كند كه تماشاگران سابقهی ذهنی چندانی از او در نقشهایی از این دست ندارند. بازیگری است كه سعی دارد از بازی بدن در كارهایش استفاده كند. بنابراین در نقشهایی كه نیاز به درونی بودن بازیگر دارد، كمتر ظاهر میشود. با این همه همچنان مورد توجه كارگردانها و تهیهكنندگان سینما هست و به كارش ادامه میدهد.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: