
نخستین بار در مجموعهای به نام دلبندم (1377) با صدای او آشنا شدیم. صدایی متعلق به عروسكی به نام مجید كه بیش از آن كه كنش داشته باشد، نوع حرفزدنهای او و اشتباهاتی كه تكرارشان میكرد این عروسك را برای تماشاگران جذاب میكرد. پس از آن در مجموعهای دیگر به نام قطار ابدی (79-78) در نقش حسن كچل و رابین هود بازی كرد. عمدة فعالیتهایش در این دوران، حضور در مجموعههای تلویزیونی است و بیشتر در نقشهایی بازی میكند كه كمیك هستند. در زیرآسمان شهر (1380) در نقش فولاد و یا كوچه اقاقیا (83-1382) در نقش گشتاسب، همسر گلچهره (روشنك عجمیان) كه در این مجموعه شخصیتی را بازی میكند از همه جا بیخبر كه با دلمشغولیهای اهالی خانه سنخیتی ندارد. درواقع مجید صالحی با این دو مجموعه شكلی از بازی را در كارش تثبیت كرد كه تركیبی است از سادگی همراه با نوع بیخبری از دنیای اطراف و با چشمانی همواره بهتزده كه نمیداند چرا در نقطهای كه اكنون هست، به سر میبرد. این را اضافه كنیم به تسلط او بر بیاناش كه با چهرهی بهتزدهی او خوانایی دارد. درواقع نقش گشتاسب، به این ویژگیها نزدیكتر است. در مجموعهی ترش و شیرین (1386) او همچنان، مجید، پسر زنی به نام نصرت خانم (مریم امیرجلالی) است كه با داشتن دختر (شهره سلطانی) و داماد (ناصر) با جهان جهانگیری (حمید لولایی) ازدواج میكند كه او هم پسر (رضا شفیعیجم) دارد و هم دختر (آناهیتا همتی) و هم عروس (پرستو مقدم) و این باعث میشود مجید به رگ غیرتاش بر بخورد. بازی مجید صالحی و خو گرفتناش با موقعیتهای كمیك به گونهای است كه میتواند هم با رضا عطاران و هم رضا شفیعیجم لحظههای موفقی ایجاد كند و یا مثلاً در كنش كمیك در آرایشگاه جعفر (خشایار راد) عموی مجید با اشتباه كوتاه كردن سر یكی از مشتریان به خلق فضا كمك كند. با این همه شكل سریع حرف زدن مجید صالحی و كنشهای سریعاش، درواقع برگ برندهی اوست كه نمونهاش را در سكانس رویارویی با صاحب چك (مختار صائقی) و فریاد كشیدن مجید بر سر او میبینیم.
صالحی در سوغات فرنگ (1385) نقش فریدون را بازی میكند كه رانندهی تاكسی است. فریدون با بازی او فردی است كه زیاد حرف میزند و كمتر گوش میكند و موقعی كه فرشته (شیلا خداداد) را با یك زن خارجی اشتباه میگیرد از هر ترفندی استفاده میكند تا او را به حرف بیاورد و نگذارد او همچنان گریه كند. او در همین سكانس از فیلم بسیار پرانرژی ظاهر میشود و با توجه به صدا و كلاماش در ادای دیالوگها میتواند در همین سكانس كوتاه تماشاگر را با خودش همراه كند. در نازنین (1392) بار دیگر داستان و كارگردانی این فرصت را در اختیارش قرار میدهند كه در نقش فروشندهی مواد مخدر به نام سامی یك تنه و با دیالوگهای رگباری كه تقریباً تماماش خوانا هستند و شنیده میشوند، با سرعت هرچه تمامتر آنها را ادا كند و حتی در مواجهه با آن پسر و دختر جوانی كه دنبال قرص هستند، بازی خودش را به مخاطب تحمیل كند و باورپذیر از آب دربیاورد.
در من دیوانه نیستم (1395) او از قالب همیشگیاش آدمهای بیرون میآید و در نقش جوانی به نام كامی همراه چند نفری است كه دیگران آنها را آدمهای نرمالی نمیشناسند. اصولاً بازی در چنین نقشهایی برای یك بازیگر چالشی جدی به شمار میآیند. بی آن كه اصولاً قصدی در مقایسهی بازی او با –مثلاً- مكمورفی (نیكلسن) در دیوانه از قفس پرید (1975) وجود داشته باشد، صالحی سعی میكند به دور از اغراق در نقشش فرو برود و تلاش فراوانی میكند كه با نقش یكی بشود. نگاههای مات او با آن عینك نزدیكبین كه چشمهایش را درشتتر نشان میدهد و حركات آرامش در تضاد كامل با نقش آفرینیهای پیشین او قرار میگیرد.
هر چند او چند سال پیش از نقش كامی در بعدازظهر سگیسگی (1388) در قالب شخصیتی جدی به نام فرشید فرو رفته كه تلاشهایش برای ارائهی طرحهایش به صنایع خودروسازی به جایی نمیرسد و مجبور میشود گروگانگیری كند. بر خلاف فضاسازی فیلم كه سعی دارد با استفاده از بازیگران طنز به سمت اثری كمیك حركت كند اما بافت فیلم تلخ است و تلخی اجرای نقش فرشید از سوی صالحی به چنین بافتی كمك میكند.
بازی در نقش منوچهر یا مایكل منفرد در كلمبوس (1397) یكی از چرخشهای صالحی در دوری از نقشهای كمیكی است كه او در آنها تبحر پیدا كرده است. نقشهایی شلوغ، پردیالوگ و پر از كنشهای سریع اما به پایان بردن این یادداشت بدون اشاره به بازی او در استراحت مطلق (1393) حق مطلب را دربارهی بازیهای مجید صالحی ادا نخواهد كرد. او خودش معتقد است كه در این فیلم از مجید صالحی همیشگی جدا شده و نقش تازهای را تجربه كرده است. او در نقش صابر یكی از آن آدمهای لایههای زیرین اجتماع است كه مرگ و زندگیاش برای هیچ كسی توفیر نمیكند به جز خودش. صابر با بازی صالحی آدمی است كم حرف و حتی تودار كه هم با حامد (بابك حمیدیان) رفاقت دارد و هم به خاطر سمیرا (ترانه علیدوستی) حاضر است با او درگیر بشود. صالحی نقش صابر را فردی دیده و اجرا كرده كه اگر زندگی با او بد تا كرده اما هنوز دوست دارد نشان بدهد كه یك بازنده نیست. صالحی در نقش صابر از آن نگاههای زل زدهی همیشگی دور شده است. حتی در نحوهی راه رفتناش نیز تجدید نظر كرده است. صابر با دستهای باز راه میرود و موقعی كه عصبانی میشود، نمیتواند آرامش و خونسردی ظاهریاش را حفظ كند. بازی صالحی در سكانسهای رودررویی حامد و صابر به گونهای است كه انگار صابر خیلی مایل است حامد را به خاطر بیعرضگیاش در نگه نداشتن سمیرا تنبیه كند اما جلوی خودش را میگیرد. او حامد را در سكانس سیگار كشیدن تحقیر میكند كه قرار است برود كانادا، چون حامد به هیچ صراطی مستقیم نیست.
مجید صالحی اكنون و بعد از كارگردانی یك فیلم ویدئویی به نام میش (1391) و مجموعهی سالهای دور از خانه (1397)، زیر نظر (1398) رادر مقام كارگردان بر روی پردهی سینماها دارد. به نظر میرسد وسوسهی فیلم ساختن این بار نیز در یكی از بازیگران سینما و تلویزیون به وجود آمده و مشخص نیست او آیا بار دیگر به عالم بازیگری و بازیهایی ترش و شیرین باز خواهد گشت و نقشهایی به یاد ماندنی مانند صابر در كارنامهاش خواهد داشت یا نه. این پرسشی است كه باید صبر كرد و منتظر پاسخ به آن باقی ماند.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: