کارگردان: فرهاد ورهرام. پژوهشگر و تهیهکننده: فخرالدین سیدی. فیلمبردار: محمدرضا تیموری. صدابردار: احمدرضا طایی. صداگذار: بهروز شهامت. تدوینگر: طاهره حسینی. تصحیح رنگ: محمدرضا تیموری. محصول: مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، 60 دقیقه، 1394.
خاطرات نگاتیو در یک منظر کلیبه سیر تحول فنی/تکنولوژیک سینما در ایران از آغاز ورود آن به ایران تا امروز میپردازد و در این میان نقطۀ کانونی آن تکنولوژی فیلم آنالوگ است که پایۀ آن نگاتیو و کار روی نسخههای تهیهشده از نگاتیو فیلمهاست و قلب این نقطۀ کانونی لابراتوارهای عریضوطویل سینمایی است که احداث و تملک آن زمانی جزو آرزوهای بسیاری از ممالک درحال توسعه بوده است. خاطرات ... تمام این فرآیندها را از آغاز ورود فناوری سینما به ایران تا امروز که دیگر میتوان گفت ضرورت وجود زنجیرۀ لابراتواری فیلم آنالوگ برای تولید و توزیع فیلم، تا اندازۀ زیادی بلاموضوع شده، پی میگیرد. از این بابت خاطرات ... یکی از مهمترین موضوعهای تاریخ سینمای ایران را محور خود قرار داده است.
پیش از پرداختن به مباحث محتوایی و فرمال این فیلم مایلم در مورد کارگردان آن مطالبی عرضه دارم: ورهرام را تا چندی پیش بهعنوان یک پژوهشگر، عکاس و فیلمساز پهنۀ مستند مردمشناسی میشناختیم. کارنامۀ او در این عرصه بسیار هم پربار است و از این دیدگاه ورهرام مستندسازی یکه بهشمار میآید. اما ده بیست سالی میشود که او را در دیگر عرصههای سینمای مستند هم فعال میبینیم. یاد و یادگار 1377 که بهطور مشترک با مصطفا رزاق کریمی ساخت، گذر شهر بر آب 1385، از آلپ تا دماوند 1390، خاطرات نگاتیو وآقا و خانم تامپ 1398 از این دست کارهای ورهرام است و نشان میدهد که دیگر سالهاست خود را محدود به ژانر خاصی از سینمای مستند نکرده است، هرچند با کارهای مطرحی مثل سیاهان جنوب 1393، بیشناسنامهها 1394 و عروسی پسر زینت 1397 همچنان در دنیای مردمشناسی پرسه میزند.
خاطرات ... یک فیلم گفتوگومحور و اطلاعرسان است. از ابتدا با سخنان کارشناسان شناختهشدۀ سینما و متخصصان کارکشتۀ لابراتوار شروع میکند و با همانها هم تمام میکند: از چهگونگی ظهور و چاپ فیلمهای اولیه به مدد دوربینهای فیلمبرداری که امکان ظهور فیلم را هم میدادند، تا برپایی نخستینلابراتوارهای دستساز در تشت و بوبینهای ثابت و سپس نخستین لابراتوارهای حرفهیی و پابهمیدان گذاشتن مخترعانی چون مهندس محسن بدیع و سپس کار ِ گروه دانشگاه سیراکیوز در وزارت فرهنگوهنر و احداث بزرگترین و در زمان خود تنها لابراتوار مدرن و کامل سینمایی رنگی در خاورمیانه در آن وزارتخانه و همچنین احداث لابراتوارهای مشابه لابراتوار فرهنگوهنر در بخش خصوصی یعنی بدیع و فیلمساز و فرآیند تحولی کار این لابراتوارها در آن اوج دهههای چهل و پنجاه و تا افول کنونی آن بر اثر انقلاب تکنولوژیک دیجیتال و مشکلات و عوارض بعدی آن. برای کسانیکه بخواهند سر از سازوکار ظهور و چاپ فیلم و شکلگرفتن یک فیلم سینمایی یا مستند در دوران آنالوگ دربیاورند خاطرات ... فیلمی کامل و بهدردخور است. بهویژه وضعیت کنونی لابراتوارها که دریایی از علم و فن و ریزهکاریها و سیاستهای کاری و اختراع و بذب سرمایههای کلان را در دل خود جا داده بوده، و شرح قصۀ بیسرانجام لابراتوارهای عظیم بخش دولتی و خصوصی ایران که اینک با ضررهای فراوان مالی هنگفت در حال ورشکستگی هستند. اینها بخش مهمی از تاریخ سینمای کشور ماست؛ که به تصریح اهل فن چندان هم با معیارهای کار حرفهیی در جهان سازگاری ندارد. آنها معتقدند که در کشورهای صاحب فن و دانش سینما، با وجود تغییر نگرش و انتقال زنجیرۀ تولید از آنالوگ به دیجیتال، نمیآیند کل زنجیرۀ آنالوگ را تعطیل کنند. به این خاطر تقریباً یکسوم پایانی فیلم حکایت تلخ بهفراموشیسپردن کلیتی از دانش و سرمایه و فنون واقعاً ملی سینمایی است و پر است از گلایههای کسانیکه سرمایه و عمر و جوانیشان را پای آن کلیت گذاشته بودهاند. از این منظر فیلم روی یکی از نقاط گرهی تاریخ سینما و حتا حیات اقتصادی و فرهنگی ما دست میگذارد که در این حجم و به این شکل مدون در کمتر کتاب تخصصی سینمایی یافت میشود و در جای خود بسیار ارزشمند است.
اما فیلم در کنار این اطلاعات مفید لایههای دیگری هم از تاریخ معاصر ما را هم در خود دارد، ازجمله حضور یکی از مهمترین چهرههای انقلابی کشور است در رأس یکی از مهمترین لابراتوارهای فیلم ایران: بیژن جزنی از بنیانگذاران عمدهترین جریان چریکی چپ ایران. البته هارون یشایایی پیشترها در مصاحبههایی در مورد این شخصیت و کارنامۀ سینمایی او صحبتهایی کرده بود. اما این که او مدیرعامل لابراتوار فیلمساز بوده در کمتر جایی بدان اشاره شده بود. اما فیلم جز نمایش صحنۀ تخیلی اعدام جزنی و هشت نفر از همبندان زندانیاش در تپههای اطراف اوین، چیز زیادی از شخصیت خود جزنی نمیگوید. در یکی از کتابهای تاریخ سیاست معاصر در شرح شخصیت جزنی آمده که وقتی برای دستگیریاش به منزلاش هجوم میبردند، مأموران ساواک با تعجب به وضع زندگی سطح بالای او افسوس میخوردند چرا چنین آدم پولداری با مارکسیستها همکاری میکند و اسماش را «سرمایهدار کمونیست» گذاشته بودند! این خاطره بهنقل از آن کتاب با اطلاعاتی که خاطرات ... از جزنی میدهد همخوانی دارد و میتوانست فیلم را جذابتر کند. فیلم نهتنها در مورد بیژن جزنی اطلاعاتی خصوصیتر نمیدهد که با هیچکدام از شخصیتهای مؤثر در صنعت لابراتوار فیلم، ارتباط شخصی و حسی برقرار نمیکند. حتا در پایان فیلم که کیهان خسروانی یکی از تکنولوگهای استودیو بدیع شرح کوتاهی از دمونتاژ کردن دستگاههای لابراتوار میگوید و از لحن و بیاناش پیداست که اشکاش سرازیر شده، فیلمساز حتا از نمایش چهرهاش پرهیز میکند. راستاش دلیل این پرهیز ورهرام از ورود به این حیطهها را متوجه نمیشوم. موضوعهای فنی/اقتصادی و حتا علمی هراندازه هم پیچیده باشند، خالی از جنبههای انسانی و عاطفی نیستند. خود من که شاگرد دکتر اکبر عالمی بودهام خوب یادم هست که وقتی سر کلاس از اهمیت و ظرافتهای کار لابراتوار حرف میزد، بهشدت از رایج بودن کلمۀ «شستن فیلم» شاکی بود و معتقد بود که باید از کلمۀ «ظهور» استفاده کرد و با وجودیکه خیلی هم آدابدان است میگفت: «من اجازه نمیدم کسی با کلماتش به لابراتوارم بشاشه!» خاطرات ... از این نظر تا حدودی از ارتباطهای عاطفی، حس مطایبه و بازیگوشی خالی است، که اگر این کاستی را نداشت، تجربۀ دیدن آن بسیار جذابتر میشد.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: