سریال گاندو بنا به دستمایهی امنیتی و پسزمینههای سیاسی خود از آغاز پخش به محملی برای اظهارنظرها و چالش موافقان و مخالفانش بهخصوص در فضای مجازی بدل شد و هر چهقدر که به انتها نزدیکتر شد بر غلظت این اختلافها و درگیریهای لفظی طرفداران و منتقدان عام و خاصش افزوده شد. در این مجال با رویکردی مبتنی بر سطح کیفی کار، میزان تطبیق با گونهی نمایشی و فارغ از فرامتن، نگاهی به سریال میاندازیم. ضمن اینکه به هر حال وقتی موضوعی ملتهب و سیاسی با چنین موضعگیری یکسویه و مطلقی دستمایهی داستانپردازی قرار میگیرد، قطعاً احساس و جهتگیری مخاطب، و قضاوت شخصی او، روی نظر نهاییاش دربارهی سریال تأثیر مستقیم میگذارد. طبیعیست که طیفی از مخاطبان، با توجه به اینکه موضع سیاسی سریال را منصفانه و مبتنی بر واقعیت نمیدانند، فارغ از ارزشهای دراماتیک و جاذبههای تصویری، نسبت به محصول نهایی نظر مثبتی ندارند. و این جهتگیری را با گنجاندن چند سکانس پرهیجان و چند دیالوگ معنادار و طراحی جذابیتهای تصویری و داستانی، نمیتوان تعدیل کرد. به هر حال کسانی که چنین سریالی میسازند، لابد خود را آماده کردهاند که بخشی از مخاطبانشان را در مقام منتقد و معترض ببینند. و البته برای طیف دیگری که بیش از کیفیت سریال، از «حرف» و جهتگیری آن راضیاند نیز شاید این مباحث فنی و نقد ساختاری در اولویت نباشد.
گاندو اولین سریال نمایشی سیما در حوزهی امنیت ملی و نفوذ بیگانگان نیست و از نیمههای دههی هفتاد به این سو، چندین و چند سریال با مضامینی شبیه به این روی آنتن رفتهاند. سریالهایی نظیر بهشت گمشده (کامران قدکچیان، 1376)، زیر چتر خورشید (بهمن زرینپور، 1376)، غریبه (جواد اردکانی، 1380)، آینههای نشکن (جواد اردکانی، 1387) و تعبیر وارونهی یک رؤیا (فریدون جیرانی، 1394) مصداقهایی از سیاستهای سیما برای پرداختن به این مقوله در طول دو دههی گذشته به حساب میآیند، آثاری که درونمایهی نفوذ و جاسوسی بهویژه از تشکیلات هستهای کشور وجه غالب تمامشان بوده اما هیچکدام بازتاب رسانهای در اندازههای گاندو پیدا نکردند. فارغ از سهم برداشتهای سیاسی در شکلگیری این میزان توجه، میتوان یکی از مهمترین دلایل این موج رسانهای را در نبود شبکههای اجتماعی در زمان پخش اکثر آثار پیشین و حضور و تأثیر غیرقابلانکار آنها در زمانهی حاضر جستوجو کرد.
گاندو به سبکوسیاق تمام سریالهای امنیتی ساختار پیچیدهای دارد که به خاطر سپاری و درک تمام زوایای آن کار سادهای نیست. داستانی شکل گرفته بر بستر عناصر معمول آثار گونهی معمایی، که به اقتضای داستان، رگههای کمرنگ یا پررنگ پلیسی و نزدیک به ژانر تریلر را در هم بطن خود دارند. نیازی به ذکر این نکته نیست که چیدمان ترکیبی از دستمایههای دراماتیک جذابی همچون شناسایی و تعقیب و مراقبت متهمان در دنیای واقعی و فضای مجازی، شنود مکالمات، گذر کردن از موانع اداری که برای شهروندان عادی، غیرقابلتحقق میکنند و دیگر مواردی از این دست، به قول معروف همان طی کردن نصف راه جذب مخاطب و گیر انداختن او در قلاب درام است اما نباید فراموش کرد که آن پنجاه درصد دوم، یعنی رسیدن به حد قابلقبولی از تمایز با آثار مشابه و مجاب کردن بیننده به همراهی مجموعه، اصلاً و ابداً به سهولت آن نیمهی نخستِ جذاب و متکی بر عناصر ظاهری نیست. به اعتقاد نگارنده، سریال در طی کردن این نیمهی دوم آن گونه که باید و شاید موفق نبوده است، تعداد زیاد شخصیتهای حاضر در داستان و تعاملهای گسترده میان آنها که با گیج کردن مخاطب، امکان فهم کامل و تعقیب خط اصلی داستان را از او سلب میکند یکی از مهمترین نقاط ضعف گاندو محسوب میشود. در واقع گروه سازندهی سریال به این اصل مهم بیتوجه بوده که پیچیدگی یک روایت نمایشی به مفهوم مثبت و لایهلایه بودن آن را تنها نباید در پیچیده جلوه دادن آن و به قصهپردازی عریض و طویل و بهکارگیری دهها شخصیت در دو سوی ماجرا جستوجو کرد!
شخصیتهای موازی هم و غیرضروری به لحاظ اصول دراماتیک در گاندو بیش از هر چیز دیگری به چشم میخورد. بهراحتی میشد مانند فرمول پذیرفتهشدهی تمام آثار پلیسی و امنیتی سینما و تلویزیون دنیا، برای قهرمان مجموعه، محمد (وحید رهبانی)، یک دستیار ثابت طراحی کرد و وجه تعقیب و مراقبت داستان را با دو شخصیت با رنگآمیزی دقیق شخصیتی و تعدادی مأمور دیگر در قالب تیپ پیش برد اما در وضعیت کنونی مخاطب در هضم و همراهی این تعداد مأمور امنیتی شبهتیپ/ شبهشخصیت با مشکل جدی روبهروست. در سمت مقابل روایت هم وضعیت بهتر از این نیست و شخصیتهای غیرضروری درست و دقیق پرداختنشده کم نیستند؛ نقشهایی که بدون آنکه در ذهن بیننده هویت و شناسنامهی قابلتفکیک و متمایزی برای خود ایجاد کنند به ناگاه از داستان حذف میشوند. با این شکل از پرداخت، مخاطب عملاً به ناظر بیرونی حوادث داستان بدل شده و امکان و روزنهای برای لمس درونیتر وقایع و رخدادهای جهان داستان و از همه مهمتر همذاتپنداری با شخصیتهای ریز و درشت سریال در اختیارش قرار نگرفته است. شاید پاسخ سازندگان اثر این باشد که چون منبع الهام داستان یک پروندهی امنیتی واقعی بوده، لزوم پایبندی به واقعیت بیرونی این شکل از روایت را اجتنابناپذیر کرده است. با این فرض که استدلال نویسنده و کارگردان سریال همین اقتباسی بودن آن باشد باید گفت که در هنر نمایش، دراماتیزه کردن وقایع، حذف و حتی اضافه کردن برخی از شخصیتها و رویدادها بنا به اقتضای درام و در مجموع گذراندن روایت از فیلترِ تبدیل اثر مکتوب به یک کار نمایشی با حفظ روح کلی آن از ضروریات غیرقابلاغماض است که نمیتوان از کنار آن بهسادگی گذشت.
نارسایی مهم دیگر سریال، اختصاص دقایق قابلتوجهی از مجموعه به دستمایههایی است که نهتنها هیچ نقشی در پیشبرد درام ندارند که حتی زنگ تفریحهای جذابی هم نیستند. تمام سکانسهای مربوط به زندگی خصوصی محمد که با حذف آنها بینندهی سریال هیچ نکتهای را از دست نمیدهد و فصل حضور این پرسوناژ در چین که عملاً هیچ دستاورد مهمی در روایت ندارد از این جملهاند. البته مجموعه نوع دیگری از پلان/ سکانسهای بیکارکرد را هم در بطن خود دارد که گاهی واقعاً بهدشواری قابلتحمل هستند. پلانهای مربوط به ابتدای بازجویی متهمان و آن جملهی تکراری بازجو دال بر اینکه «تمامی مطالب ضبطشده مورد استناد مقام قضایی قرار خواهند گرفت» و نیز سکانسهای تکراری مرور پرونده از زبان مأموران امنیتی که از جهت رعایت اصل زیباییشناسی و ایجاد تنوع، تهمیدهای لازم برای متمایز کردن آنها از یکدیگر صورت نگرفته از این دست هستند. به اینها میتوان اضافه کرد عدم تعادل در نمایش توان برنامهریزی و قدرت عملیاتی نیروهای امنیتی را که حقیقتاً در قسمتهای پایانی مجموعه توی ذوق میزد، آن درجه از اشراف اطلاعاتی به متهمان و توان پیشبینی و بروز واکنشهای بهموقع حتی در کشورهای خارجی قاعدتاً انتظاراتی را ایجاد کرد که با در اختیار داشتن تنها یک اتومبیل برای تعقیب مایکل هاشمیان در شب دستگیریاش و عدم پیشبینی اتومبیل ذخیره به گونهای که فرمانده عملیات میدانی (محمد) را مجبور به گرفتن اتومبیل دربست کند، هیچ مطابقتی نداشت.
در پایان بیانصافی است اگر از نقشآفرینی خوب وحید رهبانی در نقش سردستهی تیم عملیاتی که بازی خوب و یکدستی ارائه کرده و بازی باورپذیر و تحسینآمیز پیام دهکردی در نقش جاسوس سرویس امنیتی خارجی یاد نکنیم که از نقاط قوت مجموعه به شمار میآمدند. ای کاش در گزینش برخی از نفرات تیم عملیاتی هم به مقولهی باورپذیری از نگاه بیننده توجه بیشتری میشد و مأموران زبدهی امنیتی شبیه به جوانان کمسنوسال و کمتجربه تصویر نمیشدند.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: