
رد كارپت (رضا عطاران)
از كن ما تا كن آنها
با تماشای این فیلم رضا عطاران میبینیم كه با كمى آزادى بیشتر و پایین كشیدن فتیلهی ممیزى سلیقهاى، چه فیلمهاى جذابى مىشود ساخت. مسافران كن میدانند كه فیلمبردارى با معیارهاى وطنى در این شهر ساحلى در بهار و تابستان تا چه حد دشوار است و عطاران چه كار بزرگى در فیلمش كرده است.
از طرف دیگر، خوب شد رد كارپت ساخته و به نمایش درآمد، تا برگزاركنندگان جشنوارههای خودمان ببینند چه ارتباطى بین كار آنها - دواندن بىنظم عوامل فیلم روى موكت قرمز - و رد كارپت جشنوارههاى دیگر وجود دارد. منوچهر محمدى، تهیهكنندهی موفق سینماى ایران، در یكى از قسمتهاى برنامهی هفت اشاره كرده كه در دههی فجر، ما بیشتر جشن سینماى ایران داریم، تا جشنواره. عدهاى دوست دارند جشنوارهی فجر را با سایر جشنوارههاى معتبر دنیا مقایسه كنند. هیچ جاى دنیا هنگام نمایش مطبوعاتى فیلمها فرش قرمزى پهن نمیشود. این مراسم در نمایش عمومى اتفاق میافتد. علتش مشخص است: چیزى كه فرش قرمز را هویت میدهد، حضور و استقبال تماشاگران و شور و شوق آنهاست؛ چیزی كه طبعاً در سینمای ویژهی مطبوعات غایب است. رد كارپت شوخیهاى تصویرى و كلامى جالبى دارد كه ارجاعهایى سینمایى دارند و بدون درك آنها فیلم براى عامه تماشاگر كسلكننده و كند میشود و البته گریزى هم از آن نیست. یكى از شوخیهاى جالب تصویرى فیلم، تابلوى شهران-كن در اتوبان همت است كه میشود آن را اشارهای دانست به تفاوتهای كن ما و كن آنها!
فرشتهها با هم میآیند (حامد محمدی)
مثل دیگران
به تصویر كشیدن زندگى روحانیها در سینماى ایران رو به افزایش است. در جشنوارهی اخیر فجر در این زمینه دو فیلم حق سكوت (هادی ناییجی) و فرشتهها با هم میآیند به نمایش درآمد. حق سكوت فیلمى تلخ و جدى است كه در آن روحانى جوان فیلم تا حد كتك خوردن از مردم هم پیش میرود. اما فرشتهها... فیلمى كمدى با لحنى متفاوت است. این اولین فیلم سینمایى حامد محمدى، درست جایى آغاز میشود كه حق سكوت به پایان رسیده بود. در آن فیلم، طلبه در پایان خبر باردار شدن همسرش را مىشنید. در فرشتهها... طلبه با همسر باردارش در آپارتمانى زندگى میكند و نام فیلم اشاره به سهقلوهایى دارد كه با تولدشان زندگى طلبه و همسرش را به هم میریزند. طلبهی فیلم فردى عادى به نظر میرسد كه مشكلاتى معمولى هم دارد. رفتارش نیز مثل دیگران است: وقتى عصبانى میشود در خیابان دنبال موتورسوار مزاحم میدود، با طلبهی دیگرى درگیر میشود و به او متلك هم میاندازد. وقتى حال دخترش بد است، سر نماز هنگام سجده گریه میكند. وقتى هم حالش خوب است، در خانه شیطنت میكند و از پشت شیشههاى شطرنجى تصویر او با همسرش را میبینیم. وقتى هم در یك فیلم بازى میكند و مورد اعتراض قرار میگیرد، به حدیثى استناد میكند كه به كسب حلال اشاره دارد و به قول او سبب میشود مرد با افتخار نوكر زنش باشد! او وقتى سر كلاس و در حوزه نیست، به عنوان برقكار ساختمان هم كار میكند. در پایان فیلم، او را از پشت شیشههاى پنجرهی یك آپارتمان میبینیم كه در حال كار با لباس برقكاری است. تهیهكنندگى فیلم را منوچهر محمدى (تهیهكنندة مارمولك ساختهی كمال تبریزى) به عهده دارد كه این بار پسرش كارگردان است. شاید بتوان گفت فیلم به نوعى به مخالفان مارمولك هم طعنه میزند: بازى یك روحانى در فیلم هیچ عیبى ندارد، چه برسد به نمایشش در فیلمهاى سینمایى. انتخاب بازیگران در فیلم فرشتهها... به عنوان اثرى كمدى اهمیت فراوانى داشته است. جواد عزتى كه در سریالهاى تلویزیونى نقش روحانى را قبلاً بازى كرده بود، این بار هم موفق به نظر میرسد. انتخاب نازنین بیاتى در نقشى متفاوت نیز انتخاب درستی بوده است. حتى رضا ناجى با وجود داشتن نقشى تكرارى، در خدمت فیلم است. او همچنان با تركى حرف زدن و حكایتهاى شیرینش فضا را تلطیف میكند.امروز (رضا میركریمی)
فیلمسازى در خلأ
نشانههاى فیلم امروز خیلى بهروز است؛ انگار همین امروز ساخته شده است. حتى خبر جدید گفتههاى رییس كل بانك مركزى دربارهی نحوهی بازگشت داراییهاى كشور از آمریكا را از رادیوى تاكسىاش میشنویم. اما مضمون فیلم بر خلاف خبرهایش اندكى قدیمى است. انگار در خلأ ساخته شده است؛ حتى از همان اخبار رادیو هم بىخبر است. زمانى شاملو از سهراب سپهرى ایراد میگرفت كه مردم هزارویك مشكل دارند و سهراب میگوید آب را گل نكنیم. و البته خیلىها به شاملو توپیدند و گفتند جامعه به عرفان هم به اندازهی شعر سیاسى نیاز دارد. اما فیلم میركریمى عرفانى هم نیست كه بخشى از طرفداران عرفان را خوشحال كند؛ گرچه او از تأكید بر حرف از انسانیت در فیلمش گفته است. میركریمى در نشست مطبوعاتى فیلمش در جشنوارهی فجر گفت كه فیلمش گازوییلى است و دیر گرم مى شود! و اینكه به همین سادگى هم همین طور بود اما بعد عدهاى به دوستدارانش پیوستند. او گفت كاملاً بهروز است. میركریمى اشاره كرده بود كه فیلمش در نمایش عمومى پاسخ خوبى خواهد گرفت و بعد از آن نظرها در موردش برخواهد گشت. نمایش عمومى فیلم تا كنون بد نبوده و حتى كار در یك سینما به سانس فوقالعاده هم كشیده شده است. به هر حال پرویز پرستویى بعد از چند سال به سینما بازگشته و هوادارانش را با خود به سینماها كشانده است. اما به نظر میرسد تماشاگران هم همان سؤالهاى منتقدان را دارند و انگیزه رانندهی تاكسی در خوددارى از توضیح نقشش در مراقبت از زن را نمیفهمند. به حال خود رها كردن شخصیت، با جهت دادن به انگیزههاى او و دلایل مثبت یا منفى پنهانكاریاش كاملاً متفاوت است و به نظر میرسد این دو مورد در فیلم امروز با هم اشتباه گرفته شده است. این دید نادرست سبب شده مقولهی فداكارى یا معرفت به خرج دادن شخصیت اصلى هم به كار نیاید و برجسته نشود. كسانى كه رضا میركریمى را میشناسند از تواضع او میگویند و میدانند كه اهل ادعا نیست. اما حالا بازتابهای انتقادی امروز او را به واكنش واداشته است.