در دورانی که سایه جنگ در جهان ما هر روز بیشتر از دیروز گسترش پیدا میکند و صبح خود را با اخبار ناگوار از جنگ غزه و اوکراین شروع میکنیم، سوژه حمیدرضا آذرنگ در اولین فیلم خود به عنوان کارگردان، بیشتر از همیشه نیاز به توجه دارد، زیرا در دنیای امروز موشکها جای گفتمان را گرفتهاند و برای سرنوشت ما انسانها تصمیم میگیرند.
«روزی روزگاری آبادان» داستان خانواده مصیب است که در آخرین روز سال مشغول خرید شب عید هستند، اما به دلیل حال بد مصیب که ناشی از گرفتاریاش به مواد مخدر است، کشمکشی میان آنها درمیگیرد و با تلاش مادر خانواده یعنی خیری آرامش به خانه مصیب بر میگردد، ولی فرود یک موشک به داخل سقف خانه مصیب وضعیت غیرمنتظرهای را برای خانواده رقم میزند.
حمیدرضا آذرنگ نکتهسنجی بینظیر خود را از همان ابتدا به رخ بیننده میکشاند، حتی اگر اسم فیلم را هم نمیدانستیم، آذرنگ با نشاندادن یک پلاک قدیمی ماشین متعلق به آبادان، ما را به بیست سال قبل هل میدهد، بدون گفتن حتی یک دیالوگ، سپس با نمای لانگ از یک خانواده که مشغول خرید در بازار شب عید هستند و شنیدن آهنگ شاد جنوبی، هال و هوای فیلم را به مخاطبان نشان میدهد، البته در صحنه بازار به وضوح درد خماری پدر خانواده نمایان است و جرقه اختلاف خانواده در همین سکانس زده میشود.
در ادامه بیشتر فیلم در خانه مصیب میگذرد، جایی که آذرنگ میخواهد بروی تک تک اعضای خانواده تمرکز کند، حتی پسر خردسال مصیب که دلخوش به ماهیهای شب عید است، اما در این بین مصیب مهره اصلی کارگردان است، دوربین بیشتر او را دوست دارد و انتخاب محسن تنابنده هم به عنوان بازیگر نقش مصیب، نشان از پیچیدگی این شخصیت دارد.
محسن تنابنده بازیگر کارکشتهای است که در یک لحظه هم میتواند بخنداند و هم میتواند اشک را از چشم مخاطب جاری کند، به همین خاطر چه کسی بهتر از او میتواند نقش کارمند غمزده شرکت نفت را که به اعتیاد مبتلا هست را بازی کند. محسن تنابنده در لحظاتی از فیلم فقط با مکث کردن و نگاهش خنده را از مخاطب میخرد، همچنین در آخر فیلم با درد دل که با شخصیت خیالی موشک میکند، بار احساسی داستان را به بار میآورد.
اما به غیر از محسن تنابنده، بازی فرزندان خانواده نیز شایان توجه است، بازی هیراد آزرنگ در نقش پسر بزرگ مصیب تحسین برانگیز است، مخصوصا در ادای لهجه آبادانی، البته با وجود پدری به نام حمیدرضا آذرنگ که بزرگ شده جنوب و در عرصه بازیگری قهار است، جای تعجب ندارد که از پسر خود در مقابل دوربین بازی استانداردی بگیرد، ولی با این حال کارگردان برای پسرش پارتیبازی هم میکند و چند نمای نزدیک از هیراد آزرنگ میگیرد تا قدرت بازی فرزندش را به رخ بکشد، بازیگر نقش سهیلا یعنی الهام شفیعی که به تازگی در سریال انتهای شب نیز ایفای نقش میکند، تا اواسط فیلم چیزی از خود نشان نمیدهد، اما بعد از سقوط موشک و دیالوگ برقرار کردن با این شخصیت خیالی، استعداد بازیگری خود را نمایان میکند و حتی با لحن خاص خود لحظات کمیکی خلق میکند.
ولی از هرچه بگذریم سخن فاطمه معتمدآرایا خوش است، باز هم مادرانه زیبا از معتمد آریا، نخ تسبیح خانواده که هم باید رابطه فرزندان خانواده را با مصیب بهبود بخشد و هم همسرش را از درد اعتیاد نجات دهد، شاید در این دهه دیدن فاطمه معمتدآریا در نقش مادران غمخوار، در نظر مخاطب کلیشهای به نظر برسد، اما آیا بازیگر دیگری داریم که بتواند در قد و غواره او به عنوان مادر ظاهر شود؟
در کل کارگردانی حمیدرضا آذرنگ نمره قبولی میگیرد، دکوپاژ منظم و بدون لغزش دوربین، میزانسن مناسب که شاید در نظر اول میزانسن تئاتری باشد، ولی در فیلمی که بیشتر آن در یک لوکیشن اتفاق میافتد، لازم و توجیهپذیر است.
اما نقطهضعف اساسی داستان، در فیلمنامه و نوع روایت داستان است، زیرا اگر ما با داستان فانتزی روبهرو هستم، نویسنده باید از همان ابتدا المانهای ژانر فانتزی را به ما نشان دهد، همچنین ریتم داستان تا زمان سقوط موشک کند است، اما با اینحال ایجاد لحظات کمیک و تنش بین اعضای خانواده، مخاطب را خسته نمیکند، ولی سقوط موشک باعث سقوط روایت هم میشود، زیرا تا چند دقیقه مخاطب گیج و مبهوت میماند که اصلا چه اتفاقی در آن خانه رخداده است، حتی شاید تا چند دقیقه فکر کند که موجودات فضایی به خانه مصیب حملهور شدهاند، همچنین نشانههایی چون ایجاد صدای مهیب موقع فرار خانواده مصیب از خانه و قفل شدن درهای اتاق، آن چنان برای مخاطب جذاب نیست و گرهای باز نمیکند. در آخر باید به فیلم حمیدرضا آذرنگ به عنوان یک اثر ضد جنگ احترام گذاشت و آنرا در زمره کارهای موفق در این ژانر دانست.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:
https://telegram.me/filmmagazine
آدرس اینستاگرام:
https://www.instagram.com/filmmagazine.official
آدرس کانال آپارات:
آپارات | FilmMagazine.official (aparat.com)
[مجله فیلم]