فیلم صبحانه با زرافهها اثری است در ژانر کمدی ابزورد که حکایت بر زندگی چهار رفیق قدیمی و اتفاقات خاص یک شبانه روز آنها دارد. قصه از شب عروسی یکی از آنها آغاز میشود و در همان شب اتفاقات و ماجراهایی رخ میدهد که عواقب آن تا آخر داستان همچنان ادامه دار و گریبان گیر آنها است. اثر فوق روایت خطی دارد و هر چند در محتوای ساختار اثر از درام، تعلیق و ریتم قابل قبولی برخوردار است اما در فرم بسیار سرد و بی روح است. بخصوص اینکه نیمی از فیلم در موتورخانهای قدیمی و بیرنگ و تاریک سالن تالار عروسی میگذرد. آنجایی که شروع اتفافات از همانجا شکل میگیرد.
به هر جهت همه اینها چه در فضاسازیها و چه در شخصیت پردازیها و چه لحن روایت برای این است که اثر به سمت فضای سرد و تاریک ابزورد پیش برود و ذهن مخاطب را هم به همین جهت سوق دهد و با خود همراه سازد و اتفاقا تا حدودی هم موفق است. از طرفی به لحاظ تکنیکهای بصری صحنهای نیز گریم، طراحی صحنه و لباس و دکور هم کاملا ساده و در خدمت اثر هستند. اما از حیث نگاه سورئالیستی آنچنان که باید و شاید به جز یکی دو سکانس کوتاه و مبهم نکته خاصی در بر ندارد در واقع به خوبی پرداخت نشده تا جایی که مخاطب از هر گونه صحنه معناگرای سورئالیستی محروم میماند.
نکته بسیارحایز اهمیتی که میتوانست نقطه عطفی برای ابراز چراییهای چالش برانگيز خالق اثر در ارتباط با آسیب شناسی شخصيتهاي قصه در فرار از خود و زمانهشان و سیر به عالم وهم آلود رویا به واسطه کوکائین تا مرز صبحانه خوردن با زرافه ها باشد! مقولهای که ميتوانست ابعاد گستردهتری به بار معنایی سورئال اثر بخشد. اما از حیث کارگردانی تلفیق و هم راستا کردن دو موضوع متضاد ابزورد و سورئال که به ذات در تضاد یکدیگر هستند چراکه ابزورد به فضای بیرونی داستان و کارکترهایش نگاه دارد و برعکس سورئال کاملا به درونيات داخلی فضای ذهن شخصيتهاي قصه میپردازد، به هیچ عنوان کار سهل و سادهای نیست و انتخاب چنین سوژههای فيلسوفانه و روانکاوانهای نیاز به بینش و دانش عمیق نسبت به علم فلسفه تطبیقی و جامعه شناسی اجتماعی و تلفیق آنها با ساختار جهان قصه و شخصيتهایش دارد.
در ادامه ایفای نقش کارکترهای خلق شده پارادوکسیکال داستان با توجه ذات قصه که در ظاهر همگی شاد و شیک و لاکچری اما از درون سرد و سردرگم، بیتفاوت و بیمسیولیت، پرخاشگر و افسرده با قالبی میان تهی و سرشار از خلا و معنا زدگی هستند همگی چالشی عمیق و جدی پیش روی کارگردانی اثر است که در کل کارگردانی کمابیش از پس آن بر آمده است اما نقاط ضعفی در این میان به چشم میخورد یا به ذوق ميزند و یا اصلا منطق روایی ندارد. از جمله یکدست نبودن قابها و تلفیقی بودن قابهای سینمایی و تلویزیونی. کم اثر بودن موزیک متن، یکدست نبودن تدوین، دیالوگها و هجو گوییهای اضافه و بیربط و بیش از حد. ميزانسنهای ساده و کلیشهای و البته شعارهای سمبلیستی فلسفی که جدای از ماجرای قصه به نیت فاصله گزاری گاه با شعر گل مریم سر داده میشود که البته بیشتر وصله اثر شده (تا جداسازی به سبک برتولت برشت) در ادامه افتادن داماد بیتعادل از پلههای ساختمان چند طبقه و زنده ماندن آن بدون هیچ خراشی. تا جا گذاشتن داماد بیهوش روی زمین مقابل در ویلای مهمانی دکتر و فراموش کردن او از تهران تا جاده چالوس که بگذریم از همه مهمتر پایان بندی فیلم که مشخص میشود همه داستان و ماجرا در ذهن داماد در همان موتورخانه تالار عروسی شکل گرفته و هیچ چیز واقعیت خارجی نداشته.
در واقع مخاطب مدام در جریان سیال ذهنی داماد سرگردان بوده. اما چرا خالق اثر با علم بر کلیشه بودن این گونه پایان بندی باز هم سادهترین شکل ممکن را برای پایان بندی اثرش انتخاب کرده است؟ بیگمان اثر فوق نگاه فلسفی و پيام انتقادی اجتماعی دارد و رویکرد آن مستقیما به سمت جامعه صنعت زده سرد و سربی و قربانیان مسموم آن است که عموما از خلاهای شخصیتی و هویتی تا مرز افسردگی و بیمعنایی تا مرز پوچی رنج میبرند و از هرگونه ارزش و بخشش و از خود گذشتگی گریزان و روی گردانند و تنها در عالم کثرت خود غوطه ور و سيالند. از تاجر و دکتر گفته تا بقیه. به تعبیری خالق مواد مخدر را در داستان گنجانده تا از آن در ابعاد مختلف کارکرد معنایی بگیرد و آن را به عنوان یکی از وجوهات انسانی، فلسفی و روانی ما پیوند دهد و اساس قصه و داستان را بر پایه آن بنا نهاده است و در آخر درجایگاه نقد اين گونه میتوان گفت که صبحانه با زرافهها فیلمی با نگاه خاص و هوشمندانه است که گر چه فاصله زیادی با ایده آل اثر و آثار این چنینی دارد و به واقع هنوز بسیار جای کار دارد اما به خاطر خلق اثر هنری و صاحب سبک بودنش اثری قابل احترام است.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:
https://telegram.me/filmmagazine
آدرس اینستاگرام:
https://www.instagram.com/filmmagazine.official
آدرس کانال آپارات:
[مجله فیلم]