در اولین روز جشنواره سینما حقیقت به تماشای فیلم مستند من جلال آلاحمد هستم نشستم. نام جلال آلاحمد آنقدر وزن و جذابیت دارد که خود بهتنهایی میتواند مخاطب را، پیش از هر توضیح و معرفی، به تماشای یک اثر مستند بکشاند. همین نام است که فیلم من جلال آلاحمد هستم را از آغاز در موقعیتی ویژه قرار میدهد. موقعیتی که در آن انتظار میرود فیلمساز روایتی تازه از زندگی و مرگ نویسنده ارائه کند و پردهای تازه از یکی از بحثبرانگیزترین مرگهای روشنفکری معاصر بردارد. مرگی که سالهاست میان روایت رسمی، تفسیرهای شخصی و گمانهزنیهای سیاسی در کش و قوس باقی مانده است.
فیلم در دقایق ابتدایی با جسارتی ظاهری وارد میدان میشود. کارگردان در همان آغاز ادعا میکند که شاید بتوان با کنار هم گذاشتن اسناد، شواهد و مهمتر از آن، با بازخوانی اندیشههای آل احمد، به حقیقتی تازه درباره مرگ او نزدیک شد. اما این جسارت مقدماتی، هرچند نوید یک مستند پژوهشی میدهد، در ادامه به نوعی تعلیق بیحاصل بدل میشود. فیلم در همان نقطه شروع و همان ادعای آغازین، متوقف میماند و نه اطلاعات تازهای را بر انباشت پیشین میافزاید و نه حتی پرسشهایی جدیتر در ذهن مخاطب ایجاد میکند.
فیلمساز مدام میکوشد این تصور را القا کند که کلید فهم مرگ آلاحمد در فهم تفکر اوست. از همین رو بارها و بارها اندیشههای او را، در قالب گفتار مصاحبهشوندگان یا ارجاع به کتابها و نامهها، پیش میکشد. اما این تلاش، که میتوانست دریچهای تحلیلی به دنیای فکری آلاحمد باشد، بیشتر به برشمردن مجموعهای گزینشی از گفتههای او محدود میماند. گزینشی که در نهایت به جای روشنیبخشی، نوعی جهتگیری ذهنی به مخاطب تحمیل میکند. اضافه کردن اسناد تاریخی نیز از این قاعده مستثنی نیست. اسنادی که بهجای باز کردن مسیرهای تازه، بیشتر نقش تزئینی دارند و بار روایی فیلم را به جلو نمیبرند.
یکی از محورهای مهم مصاحبهها، اشاره به مفهوم غربزدگی است. بیماری مشهور از نظر آلاحمد که فیلم قصد دارد آن را در نسبت با زیست و مرگ او توضیح دهد. اما پرسش اصلی این است که ریشههای غربزدگی کجاست؟ فیلم در اینجا نیز از تبیین ریشهها یا قرار دادن مفهوم در بستر تاریخی خود باز میماند. آلاحمد در کتاب «غربزدگی» دقیقاً میپرسد:
چه شد که ما دچار غربزدگی شدیم؟ این دوران چگونه پدید آمد؟ چه شد که در طرد کامل ما از دگرگونی و تکامل ماشین، دیگران ساختند و پرداختند و آمدند و رسیدند و وقتی بیدار شدیم، هر دکل نفتی میخی بود که در این منطقه فرو رفته بود؟ (ص ۳۱)
این پرسشها، که از بنیادهای اندیشه آلاحمداند، در فیلم تنها نقل میشوند، بیآنکه تحلیل، مقایسه، زمینهسازی تاریخی یا حتی پیوندی راهبردی با فرضیه اصلی فیلم پیدا کنند. حاصل کاری نیمهتمام است. گویی فیلم از ارائه تفکر و جهان بینی آلاحمد، همانقدر ناتمام میماند که از ارائه تحلیل مرگ او.
در نهایت من جلال آلاحمد هستم نه به گرهگشایی از راز مرگ نویسنده دست مییابد و نه به بازتاب کاملی از جهان فکری او. فیلم در مرز میان یک اثر پژوهشی و یک جستار تصویری معلق میماند. نه آنقدر منسجم که سندی تازه عرضه کند و نه آنقدر جسور که تصویری متفاوت بسازد. نتیجه، مستندی است که جلال را فرا میخواند اما به او نزدیک نمیشود. نامش را تکرار میکند اما جهانش را نمیگشاید. مرگش را نشانه میرود اما نه روایت مشخصی میسازد و نه پرسشی تازه میآفریند.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:
https://telegram.me/filmmagazine
آدرس اینستاگرام ماهنامه فیلم:
https://www.instagram.com/filmmagazine.official
آدرس کانال آپارات مجله فیلم:
[ماهنامه فیلم]






































