«فیلم تازهام درباره مسائلی چون فاصله طبقاتی و اقتصادی، مهاجرت، خشونت و اضطراب و تشویش است.» این اولین حرفیست که الیا سلیمان در ارتباط با کمدی انتقادی جدیدش این باید بهشت باشد میگوید. به این ترتیب، او تلاش دارد مکان فیلمش را فراتر از فلسطین و یک کشور خاص نشان دهد. داستان فیلم هم دربارهی ماجراهایی است که بر سر شخصیت لال و بیزبانی میآید که خود سلیمان نقش او را بازی می کند. این ژاک تاتی و باستر کیتن فلسطینی هنوز هم در سرزمین مادریاش زندگی می کند، سرزمین مادری که سالهاست اسرائیل آنرا اشغال کرده است. اما اگر داستان فیلمهای قبلی سلیمان در داخل سرزمینهای اشغالی میگذشت، اینبار شخصیت اول داستانش بار سفر بسته و با پشت سر گذاشتن خانه، راهی پاریس و نیویورک میشود. او در شهرهای دیگری که بسیار دور از خانه و شهر زادگاهش هستند، متوجه این واقعیت میشود که هر مکانی میتواند مثل خانهاش بیگانه و پیچیده و غیرقابل پیشبینی باشد.
سلیمان قبل از این که به فلسطین برگردد و در دانشگاه بیرزیت در نزدیکی رامالله در کرانه باختری به دانشجویان و علاقمندان درس فیلم و سینما بدهد، سالها در نیویورک زندگی کرده بود. اقامت سلیمان در فاصله سال های 1982 تا 1993 در این شهر، او را با سینمای غیرمتعارف و مولف بهتر آشنا کرد. در داستان شرح حال گونهی این باید بهشت باشد، سلیمان در نقش خودش ظاهر می شود. او فیلمسازی است که به را به پاریس، نیویورک و مونترال میرود، تا بفهمد در دنیایی که سرشار از بازبینی و نظارت و کنترل پلیس است، فلسطینی بودن یعنی چه و نگاه و دیدگاه «دیگران» درباره فلسطین و مشکل فلسطین چیست.
منتقدان سینمایی از کار تازه سلیمان به عنوان «نامه عاشقانه دیگری به فلسطین از یک چارلی چاپلین معاصر» نام میبرند. در عین حال، فیلم یکقعطه طنزآمیز تیپیکال عربی است که این روزها دارد جای خودش را به عنوان یک زانر معتبر سینمایی در بین تماشاگران بینالمللی باز می کند. این فیلمها تلفیقی از کمدی سوررئال با ترازدیهای معاصرند. این باید بهشت باشد اولین فیلم سلیمان در یک دههی اخیر و بعد از فیلمهای موفقی چون زمانی که باقی میماند (2009)، مشیت الهی (2002) و وقایعنگاری یک ناپدید شدن (1996) است. سلیمان تقریبا پای ثابت بخش مسابقه جشنواره کن است و امسال در کنار جایزه انجمن بینالمللی منتقدان فیلم (فیپرشی)، توانست جایزه ویژه داوران بخش مسابقه کن را هم بگیرد. این فیلم نامزد رسمی کشور فلسطین برای بخش بهترین فیلم خارجی زبان اسکار است. فلسطین اشغالی نشان داده که قویترین صنعت سینما را در بین کشورهای جهان عرب دارد! هنرمندان فلسطینی تا بهحال توانستهاند 12 فیلم به بخش بهترین فیلم خارجی زبان اسکار بفرستند و دوبار هم برای عمر (2013) و حالا بهشت (2005) هانی ابواسد به فهرست پنج نامزد نهایی راه پیدا کنند.
فیلم تلاش دارد این حس را به نمایش بگذارد که نه فقط فلسطینی بودن چه معنی و مفهومی دارد، بلکه یک بیگانه و خارجی بودن چه حس و حالی دارد. میخواستید با این فیلم از نمایش تضاد بین فلسطینیها و اسرائیلیها دور شوید؟
نه، تلاشی برای این کار نکردم. فکر میکنم فقط تلاش داشتم این تضاد را گسترش داده و شاخکهای آن را به تمام نقاط دیگر در سراسر دنیا بفرستم و بگویم که یک «فلسطینی شدن» جهانی وجود دارد. این اولین نکتهای که داستان فیلم قصد دارد بیان کند. منظورم این است که میخواستم درباره سطح و حالت انتظارات و توقعات، وضعیت پلیس و خشونتی صحبت کنم که حالا برای همه ما بسیار آشناست و هر جا که میرویم، با آن سروکار داریم. پس میبینیم که تنش، نگرانی و تشویش همه جا وجود دارد و این دیگر فقط یک تضاد بومی و محلی نیست.
چرا پاریس و نیویورک را انتخاب کردید؟
به یک دلیل خیلی خیلی ساده، به همان سادگی که خودم هستم. نمیخواهم فیلمهایم را در مکانهایی بسازم که با آنها غریبه هستم و نمیشناسمشان. قبل از این هم یکبار این کار را کردهام و نتیجه خیلی خوبی هم داد. نیویورک و پاریس دو مکانی هستند که برای مدت زمانی طولانی در آنها ساکن بوده و زندگی کردهام. چهارده سال این یکی و چهارده سال آن یکی. به همین دلیل، با شوخ طبعی و فضا و روحیه این مکانها آشنایی دارم.
صحنه های پاریس برجسته و مشخص هستند، زیرا آنها را در خیابانهای خالی از آدمها و ماشینها گرفتهاید. چرا چنین انتخابی کردید؟
برای آشکار کردن واقعیتهای عریان پاریس و نشان دادن زندگی فرودستان و طبقه محروم، افسرده حالان، فقیران و بی پناهان، عربهایی که توسط پلیس تعقیب میشوند و بالاخره حکومت پلیس. میخواستم همه چیز واقعی باشد و نه الزاما واقعگرا و رئالیستی. طبعا برای انجام چنین کاری، باید اینگونه عمل میکردم. همیشه امیدوار بودم اگر اینگونه عمل کنم، پرسشهای مطرح شده درباره این مسائل برجستهتر خواهند شد. چنین کاری با ساخت یک انیمیشن یا یک کار رئالیستی جواب نخواهد داد.
فیلمهایتان را فلسطینی و مربوط به فلسطینیها میدانید؟
البته ظاهر آنها درباره فلسطین و مشکلات مربوط به آن است. اما من فقط درباره فلسطینیها صحبت نمیکنم. سعی دارم درباره تمام تضادها و درگیریهایی که در همه جا وجود دارد، حرف بزنم. جهانی شدن و گلوبالیزیشن و برخوردهای جهانی اقتصادی، چیزهایی هستند که توجه مرا هم به خود جلب کردهاند. فکر میکنم فیلمهایم فقط استعارهای درباره فلسطینیها نیستند و بقیه دنیا را هم دربر میگیرند. همه ما در مکانی زندگی میکنیم که با نام «جهان» شناخته میشود. همه ما تجربیات مشترکی داریم و از مشکلات مشابهی رنج میبریم. به همین دلیل، فیلمهایم به ناچار فقط درباره فلسطینیها صحبت نمیکنند. آنها را فلسطینی میشناسیم، زیرا من از فلسطین میآیم و انعکاسی از تجربیات من هستند.
برخورد تماشاگران و منتقدان با فیلمهایتان متفاوت و گاهی متضاد است. هر یک از آنها تفسیر خودشان را از صحنهها و پیامهای شما دارند.
برداشتهای چندگانه و متفاوت از فیلمهایم، باعث رضایت خاطرم میشود. سعی میکنم تا حد ممکن، داستانهایم لایههای زیادی داشته باشد. این کار را نوعی دمکراتیزه کردن تصویرهایم میدانم. در زمانه و شرایطی که به یک سیستم بهتر سیاسی نرسیده و چشمانداز آزادی و دمکراسی دور است، تصاویر فیلمهایم حامل نوعی آزادی در تفسیر هستند.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: