نوروز امسال با بصرفه‌ترین سیم‌کار کشور

سینمای جهان » گفت‌وگو1397/07/12


در قرن 21 هستیم با افکاری کهنه!

گفت‌وگویی با ویوین چو کارگردان تحسین‌شده «فرشتگان سفید می‌پوشند»

ترجمه مریم شاه‌پوری

 

تهیه‌کننده و کارگردان تحسین‌شده ویوین چو / Vivian Qu سال گذشته با دومین فیلم بلندش فرشتگان سفید می‌پوشند دوباره در جشنواره‌‌ها و محافل هنری خودی نشان داد و مثلاً تنها فیلم‌ساز زنی بود که توانست به بخش رقابتی هفتادوچهارمین جشنواره فیلم ونیز راه پیدا کند. البته این تهیه‌کننده، نویسنده و کارگردان چینی، پنج سال پیش با نخستین فیلمش خیابان ترَپ (2013) هم در ونیز دیده شد و در گام بعد، جوایزی را از جشنواره‌های وَنکووِر و باستن کسب کرد.
چو بجز دو فیلمی که در مقام کارگردان ساخته است، تهیه‌کننده صاحب‌نامی هم هست و بعضی از جالب‌ترین فیلم‌های سینمای چین را در دهه اخیر تهیه کرده است از جمله در آرزوی باران (یانگ لینا، 2013) و زغال‌سنگ سیاه و یخ سفید (دیائو یینان، 2014). از این رو به بهانه انتشار نسخه‌ای از درام تحسین‌شده اما تلخ و دردناک فرشتگان سفید می‌پوشند، این گفت‌وگو را برای شما تدارک دیده‌ایم که برگردان مصاحبه اَندرو هِسکینز است و در سایت Easternkicks منتشر شده است.

با یک سؤال قراردادی شروع می‌کنم. ایده اولیه و الهام‌بخشِ «فرشتگان سفید می‌پوشند» از کجا آمد؟
اخبار زیادی درباره دخترهای نوجوانی شنیده می‌شود که قربانی تعدی بوده‌اند و همچنین کودکانی که به‌نوعی در جنایت‌های مختلف نقش دارند. این شرایط مرا به فکر فرو برد و واقعاً نگران اتفاقی کرد که برای نسل بعدی ما روی می‌دهد. این بچه‌ها با جامعه‌ای ماتریالیستی روبه‌رو هستند و تمام ارزش‌ها تغییر کرده‌اند؛ و به خاطر رشد سریع کشور، خیلی از والدین برای کار به شهرهای دیگری نقل مکان و بچه‌های خود را رها می‌کنند. در نتیجه، بیش‌تر بچه‌ها از مراقبت و توجه کافی بهره‌مند نیستند و در محیط خانوادگی یا تحصیلی مناسبی رشد نمی‌کنند. فکر می‌کنم این مشکل بزرگی است که در حال حاضر کشورم با آن درگیر است و به همین دلیل کار نگارش و ساخت این فیلم را شروع کردم.

چه‌طور از چنین ایده‌ها و مضامینی به داستانی رسیدید که ما روی پرده سینما می‌بینیم؟
می‌خواستم داستانی درباره تعدی و این‌که قربانیان چه‌طور با آن کنار می‌آیند، روایت کنم اما داستان وقتی شکل گرفت که به نقطه دید یک ناظر رسیدم؛ و توانستم داستان را از دید دو دختر متفاوت بازگو کنم که می‌شود جای‌شان را با هم عوض کرد. به این شکل توانستم نقش خودمان را به عنوان ناظر بررسی کنم و این موضوع که آیا کارهایی را که لازم است برای حفاظت از بچه‌ها در جامعه انجام می‌دهیم یا نه.

احساس می‌کنید برخورد رسوم و سنت‌ها با فناوری مدرن و جهانی‌شدن و تأثیرپذیری شدید از غرب و ایده‌آل‌های‌ سرزمینی دیگر، همه چیز را بیش‌تر پیچیده نکرده است؟
بی‌‌تردید این برخورد فرهنگی تا حدی و به‌نوعی برای همه گیج‌کننده بوده است. در خیابان ترپ هم این مشکل با فناوری وجود داشت و این بچه‌ها در شرایطی که از مراقبت‌های خانوادگی و تحصیلی مناسب برخوردار نیستند، با مصالح مختلفی در اینترنت مواجه می‌شوند و پیش از این‌که بتوانند خوب و بد را تشخیص بدهند و برای خودشان نظام ارزشی داشته باشند، با تمام این پیام‌های گیج‌کننده در فضای مجازی مواجه می‌شوند. بنابراین آن‌ها فقط کارهای بزرگ‌ترها را تقلید می‌کنند و گاهی وقت‌ها به دردسرهایی می‌افتند که هیچ‌کس نمی‌داند چه‌طور به آن‌ها کمک کند. پس به نظرم در شرایط و دوران بسیار گیج‌کننده‌ای به‌سر می‌بریم.

من از ظرافت‌های شما در پرداخت داستان حسابی لذت بردم و مثلاً دختر قربانی‌ای که زمان بیش‌تری را با او می‌گذرانیم، در مدرسه از سوی معلمانش قضاوت می‌شود چون والدین او از هم جدا شده‌اند. استفاده شما از این افکار و قضاوت‌های کهنه و پیش‌پاافتاده جالب توجه است.
بله، فکر می‌کنم به طرز شگفت‌انگیزی همچنان در جامعه چنین برداشت‌ها و افکاری به‌شدت رایج است. زنی که طلاق می‌گیرد مرتکب کار شرم‌آوری شده است و همچنین زنی که نمی‌تواند شوهری برای خود پیدا کند. زنی که بیش از حد خوش‌لباس و زیبا به نظر برسد هم کار خجالت‌آوری کرده است! همه این افکار خیلی کهنه به نظر می‌رسند اما هنوز بسیار متداول‌اند و انگار قرار نیست اصلاح شوند. بدتر این‌که وقتی شما قربانی یک تعدی هستید انگار خودتان هم به‌نوعی مسئول آن به حساب می‌آیید؛ و مثلاً با این سؤال مواجه می‌شوید که «پس چرا این اتفاق برای دیگران نمی‌افتد؟» این شرایط برای من خیلی ناراحت‌کننده و آزاردهنده است چون ما در قرن 21 هستیم اما هنوز وقتی به دختری تعدی می‌شود می‌گوییم او دیگر پاکدامن نیست! چنین تفکری از کجا می‌آید؟ برای من که خیلی ریاکارانه است.

چه‌طور دخترانی را پیدا کردید که نقش‌های اصلی را بازی می‌کنند؟ بازی‌های آن‌ها واقعاً شگفت‌انگیزست.
فراخوان بازیگری دادیم ولی وِن چی، دختری که نقش میا کارگر متل را بازی می‌کند، پیشنهاد طراح لباسم بود. آن‌ها قبلاً در تلویزیون با هم کار کرده بودند. اولین تمرینم با او این بود که فکر کند یک دختر پانزده ساله است چون کوچک‌تر بود و باید مستقل بودن، خرید کردن از فروشگاه، تمیز کردن اتاق و این‌ها را یاد می‌گرفت؛ و البته چون پیش از این فقط در تلویزیون کار کرده بود باید او را با فضای سینما و فیلم‌سازی و تفاوت‌های کارمان آشنا می‌کردم؛ مثلاً در برداشت‌های بلند که باید همه چیز خیلی طبیعی‌تر از سبک دراماتیک‌تر تلویزیون انجام می‌شد.

اما ژو میجان را که نقش وِن دختر کوچک‌تر را بازی می‌کند، ناگهان پیدا کردیم و غافلگیرمان کرد. با او که هیچ تجربه‌ای نداشت، دو ماه تمرین کردیم و روی مسائل خیلی ابتدایی کار کردیم. ما فیلم‌نامه را صحنه به صحنه به او می‌دادیم تا روی رابطه او با والدینش کار کنیم. من فیلم‌نامه را این طوری نوشتم تا او بتواند بازی کند و در وهله اول، درک فیلم‌نامه برایش ممکن باشد. من از نتیجه کار این دو کاملاً راضی‌ام چون با این‌که حرفه‌ای نبودند خیلی حرفه‌ای رفتار کردند! به‌خصوص که در جریان فیلم‌برداری شرایط جوی هم ناپایدار و غیرقابل پیش‌بینی بود و آن‌ها در روزهایی که هوا خیلی سرد بود نیز با لباس‌های تابستانی‌شان بازی می‌کردند.

لوکیشن را چه‌طور پیدا کردید؟ مهم بود که داستان در کنار دریا روی بدهد؟
بله، می‌خواستم در جنوب چین فیلم‌برداری کنیم که هوا به‌قدری گرم است که یک دختر نوجوان می‌تواند بدون سختی بیش از حد، زنده بماند. پس وقتی این پارک تفریحی را در ساحل پیدا کردم، فکر کردم لوکیشن مناسبی است چون گرم بود و محیطی خوشایند و صمیمی به نظر می‌رسید اما در واقع رویدادگاه این اتفاق‌های وحشتناک است و تضادی جالب را شکل می‌داد.

و ایده‌ای که در فیلم اول‌تان هم شاهدش بودیم، این است که در کل فیلم، فقط دو یا سه بار از موسیقی استفاده کرده‌اید. درباره دلیل این تصمیم توضیح می‌دهید؟
ما برای این فیلم موسیقی متن تصنیف‌شده داشتیم اما فقط در مواردی از آن استفاده کردیم که واقعاً لازم بود. برای من واقع‌گرایی/ رئالیسم خیلی مهم است. وقتی چنین داستانی را روایت می‌کنم می‌خواهم به شخصیت‌ها و محیط‌شان وفادار باقی بمانم. نمی‌خواهم داستان زندگی آن‌ها را به یک درام گریه‌آور بدل کنم و با یک موسیقی بیش از حد احساسی، یک ملودرام جانانه بسازم که کم‌تر رنگ‌وبویی از واقعیت برده باشد. به همین دلیل، موسیقی را برای تعیین‌کننده‌ترین لحظه‌ها کنار گذاشتیم؛ مثل وقتی که دختر خانه را ترک می‌کند یا پایان فیلم؛ چون کل فیلم واقعاً آرام و کنترل‌شده است اما در لحظه پایانی می‌خواستم کمی فراتر بروم.

این فیلم تولید مشترک چین و فرانسه است. آیا از سوی چین با سانسور و تغییرهایی مواجه شدید؟
این همکاری به خاطر تأمین سرمایه از سوی «سی‌ان‌سی» صورت گرفت. اما فیلم از سوی مسئولان چینی هم تأیید شد و در سینماها به نمایش درآمد.

کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:

https://telegram.me/filmmagazine

آرشیو

فیلم خانه ماهرخ ساخته شهرام ابراهیمی
فیلم گیج گاه کارگردان عادل تبریزی
فیلم جنگل پرتقال
fipresci
وب سایت مسعود مهرابی
با تهیه اشتراک از قدیمی‌ترین مجله ایران حمایت کنید
فیلم زاپاتا اثر دانش اقباشاوی
آموزشگاه سینمایی پرتو هنر تهران
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت
گروه خدمات گردشگری آهیل
جشنواره مردمی عمار
جشنواره انا من حسین
آموزشگاه دارالفنون
سینماهای تهران


سینمای شهرستانها


آرشیوتان را کامل کنید


شماره‌های موجود


نظر شما درباره سینمای مستقل ایران چیست؟
(۳۰)

عالی
خوب
متوسط
بد

نتایج
نظرسنجی‌های قبلی

خبرنامه

به خبرنامه ماهنامه فیلم بپیوندید: