
یادآوری کامل Total Recall
کارگردان: لن وایزمن، فیلمنامه: کرت ویمِر، مارک بومباک، بازیگران: کالین فارل (داگلاس کواید)، کیت بکینسیل (لوری کواید)، جسیکا بیل (ملینا). محصول 2012، 118 دقیقه.
زمان آینده. داگلاس کواید که کارگر یک کارخانه است با همسرش زندگی عاشقانهی خوبی دارد. آنها برای تعطیلات به یک سفر ذهنی میروند که در آن داگلاس یک جاسوس است. اما این سفر به مشکل میخورد و داگلاس به عنوان یک فراری تحت تعقیب پلیس قرار میگیرد.
مثل یک کابوس
هوشنگ گلمکانی: اگر در نسخهی 1990 پل ورهوفن ورود شخصیت اصلی به دنیایی مجازی نکتهی غافلگیرکنندهی فیلم بود و حضور آرنولد شوارتزنگر در اوج کارنامهاش بیش از هر چیز در یادها مانده، نسخهی فعلی در آیندهای دور میگذرد که فضای واقعنمای آن به دنیایی مجازی میماند. کالین فارل قابلمقایسه با شوارتزنگر نیست اما فیلم عنصری دارد که از یاد نمیرود و آن طراحی صحنهی حیرتانگیزش است که فضایی کابوسوار میسازد. دنیایی معلق و پادرهوا که ترکیبی از محلههای زاغهنشین کلانشهرهایی مثل مکزیکوسیتی و ریودوژانیرو، و نوعی معماری فانتزی است. مثل یک خواب پریشان و آشفته که بیننده را در دنیای ملتهب شخصیت اصلیاش شریک میکند. (**)
اخطار فوری Margin Call
نویسنده و کارگردان: جِی. سی. چندور، بازیگران: کوین اسپیسی (سام راجرز)، پل بتانی (ویل امرسن)، جرمی آیرنز (جان تولد)، زکاری کویینتو (پیتر سالیوان)، استنلی توچی (اریک دِیل)، دمی مور (سارا رابرتسن)، مری مکدانل (مری راجرز). محصول 2011، 109 دقیقه.
یک کمپانی مالی معتبر به دلیل بحران اقتصادی تصمیم به تعدیل نیرو گرفته و یکی از قربانیان این فرایند، اریک دِیل، سرپرست بخش «مدیریت ریسک» است که همان موقع در حال کار روی پروندهای مهم و بزرگ است. دستپروردهاش پیتر سالیوان تا دیروقت در محل کارش میماند و کار تحلیل آن پرونده را به پایان میرساند و بعد سراسیمه به همکارانش تلفن میزند تا قریبالوقوع بودن فاجعهی مالی عظیمی را که در جریان کارش کشف کرده با آنها در میان بگذارد. شبی طولانی و دشوار در پیش است. کارمندان بارها آمار و ارقام را کنترل میکنند. در این میان بالادستیها برای گریز از فاجعهای که در پیش است یا لااقل کاستن از ابعاد عظیمش حاضر به تن دادن به هر چیزی هستند و در این جریان همان معدود کارکنان باوجدان کمپانی هم خود را در معرض سقوطی اجتنابناپذیر به پرتگاه ترفندهای غیراخلاقی مییابند...
ترجمان تباهیها
مسعود ثابتی: کندوکاوی موشکافانه در پیشزمینههای بحران فراگیر اقتصادی دنیا، و تبدیل تدریجی آن کندوکاو به درامی شخصی و اثرگذار در نمایش بزنگاههای اخلاقی و حیرانی وجدان در دوراهیهای ویرانگر و خردکنندهی زندگی. نخستین ساختهی کارگردانی ناشناخته که غنا و پختگیاش کم از بهترینهای کارکشتهترین کهنهکارها ندارد. فیلمنامهای در اوج با دیالوگهایی که در تناسب کامل با موقعیتهایی بس ویژه و قائم به زمان و مکان، از چارچوبها میگذرند و رو به بنیادیترین پرسشهای اخلاقی و انسانی میکنند. فیلم در شب آغاز میشود و در سیاهی شب پیش میرود و شبهنگام به پایان میرسد. در این سیاهی، دقایقی از روز هم البته سهم دارد؛ که روشنایش محمل آن فرایندی است که پایههای دنیا را میلرزاند و نام فیلم را تبیین میکند... روزی که مخاطب آرزو میکند ایکاش از راه نمیرسید و پلشتیها و گمراهیها در حجاب همان سیاهی باقی میماند. در پایان مردی است و سگی مرده و گوری، و صدای کندن آن گور که در دل شب، ترجمان تباهیهاست... (****)
آدمهایی مثل ما People Like Us
نویسنده و کارگردان: الکس کورتزمَن، بازیگران: کریس پاین (سام)، الیزابت بنکس (فرانکی)، میشل فایفر (لیلیان)، مایکل هال داداریو (جاش)، فیلیپ بیکر هال (رافِرتی). محصول 2012، 114 دقیقه.
سام که همیشه فاصلهاش را با پدرش حفظ کرده، بعد از فوت او با اکراه به مراسم تشییع جنازهاش میرود تا بببیند که او پولی برایش باقی گذاشته یا نه. اما متوجه میشود که او پولهایش را برای پسربچهای به اسم جاش دیویس به ارث گذاشته است. او با پیدا کردن پسربچه متوجه میشود که جاش فرزند زنی به نام فرانکی است و فرانکی در واقع خواهر ناتنی سام است. سام که در ابتدا مایل نبود به دلیل مشکلات مالیاش پول را به آنها بدهد در دوراهی سختی قرار میگیرد...
در ستایش خانواده
هومن داودی: آدمهایی مثل ما نمونهی خوبی است برای سینماگرانی که از خیانت فقط ظاهرش را میبینند و در فیلمهایشان از نمایش سطحی این نوع معضلها فراتر نمیروند. این فیلم هوشمندانه و بدون نمایش کوچکترین تصویری از خیانت و حتی پدر خانواده که خائن اصلی محسوب میشود، به جای تمرکز بر جذابیتهای ظاهری، زندگی آدمهایی که طی سالیان طولانی هر کدام به نوعی درگیر مسأله بودهاند را تعقیب میکند و به نمایش درمیآورد. به این ترتیب است که غمها و عقدههای اجتنابناپذیر آدمهای مرتبط با ماجرا و ناتوانیشان در برقراری ارتباط با همدیگر شکل میگیرد و به معضل اصلی تبدیل میشود. راهحلی که فیلم برای برونرفت از این دایرهی اندوه ارائه میدهد، تعهد و مسئولیتپذیری در قبال دیگر افراد خانواده است. بازیهای خوب بازیگران و گرمایی که از رابطههای بین آنها احساس میشود و برای هر ملودرامی الزامی است، باعث میشود که فیلم بتواند بر تماشاگرش تأثیر بگذارد و با پایانبندی عالیاش، کاری کند که او در قضاوتهای عجولانهاش درباره آدمها تجدید نظر کند. در واقع، فیلمساز بار سبکی را که برداشته به منزل میرساند. (***)