
وحشیها Savages
کارگردان: الیور استون، بازیگران: آرون جانسن (بن)، تایلر کیش (چان)، بلیک لایولی (اوفلیا)، بنیسیو دل تورو (لادو)، جان تراولتا (دنیس)، سلما هایک (النا). محصول 2012، 141 دقیقه.
بن و چان دو دوست قدیمی هستند که به شکلی علمی و بدون خشونت ماریجوانا تولید میکنند و میفروشند. آنها برای گیر نیفتادن به دست پلیس، با یک مامور افبیآی به نام دنیس همکاری میکنند. اما یک کارتل بزرگ مواد مخدر به سرکردگی النا میخواهد به هر قیمتی آنها را وادار به شراکت کند. وقتی پسرهای جوان مشارکت با النا را رد میکنند، او یکی از زیردستهای قسیالقلبش به نام لادو را میفرستد تا دختر مورد علاقهی آنها، اوفلیا، را به گروگان بگیرد...
بازگشت به عقب
علیرضا حسنخانی: آیا وحشیها فیلمی متعلق به زیرژانر سینمای پس از جنگ است؟ به نظر میرسد الیور استون این طور فکر میکند و میخواهد ما هم همین برداشت را راجع به فیلمش داشته باشیم اما آنچه در عمل اتفاق میافتد این است که جز ارجاعهایی بیربط و نامنسجم، عناصر خاصی در فیلم وجود ندارد که سبعیت شخصیتها را مولود جنگهای خاورمیانهای آمریکا بدانیم. این طور به نظر میرسد که خشونت جاری در فیلم، در یک فضای پستمدرن و با سر و شکلی جدیدتر بیشتر ریشه در جامعهی خشن آمریکا دارد تا اینکه زاییدهی جنگ در افغانستان و یا عراق باشد؛ جنگی که خودش هم میتواند نتیجهی همان فرهنگ خشن و تمامیتخواه آمریکایی باشد. به همین دلیل وحشیها را میتوان برآمده از تفکراتی دانست که قاتلین بالفطره را میسازند تا مثلاً کسی که متولد چهارم ژوییه را میسازد؛ با این تفاوت که فیلم جدید نسخهی عقبافتادهی مختلطی است از آنچه استون قبلاً ساخته. از سوی دیگر شمایلِ «ضد سیستمی» که استون برای خود متصور است و استقلالی که داعیهاش را دارد این انتظار را بیشتر میکند که فیلم حرف متفاوت و آوانگاردتری از یک مثلث عشقی حالبههمزن داشته باشد. (امتیاز: 4 از 10)
آفریقا
هومن داودی: فیلم از همان اول قراردادش را با تماشاگرش میگذارد و یکی از اصول مهم دنیایش را معرفی میکند. در وحشیها به خاطر عشق شکنجه میکنند، برای کمک به فقیران آفریقایی مواد مخدر میفروشند و به شکنجهگر عشق میدهند. به همین دلیل است که سه شخصیت اصلی فیلم، با همهی گیروگرفتها و رفتارهایی که عرفاً ناهنجار و مذموم تلقی میشوند، موفق میشوند همذاتپنداری مخاطبشان را برانگیزند و او را نگران سرنوشت نهاییشان کنند.
لیور استون که چندین سال است مشغول ساختن فیلمهای شعاری و ملالآوری مثل اسکندر بوده حالا فیلم خوبی ساخته که پشت دوربین آن کارگردان سرحال سالهای دور حس میشود؛ فیلمسازی که به جای پر کردن فیلمش از بیانیههای سیاسی یا حتی فرهنگی، داستانی پروپیمان با شخصیتهایی بهدقت پرداختشده تعریف میکند که در لایههای زیرینش دغدغههای همیشگیاش جریان دارد. وحشیها در لایة رویی، داستانی دربارة انحطاط تمدن مدرن و آدمهایی است که مجبورند در دل مناسبات جدید از قواعد بدوی پیروی کنند؛ یعنی حذف کنند تا حذف نشوند و بکشند تا کشته نشوند. به طور خلاصه، آفریقا و قانون جنگل. و اینجاست که دو شخصیت مرد اصلی که شخصیتهایی متضاد دارند (یکیشان بودایی است و به گفتمان و مصالحه اعتقاد دارد و آن یکی به اعمال خشونت و نشان دادن مشت آهنین) در طول فیلم کمکم در هم حل میشوند تا یک بار دیگر ثابت شود که این دو تفکر لازم و ملزوم یکدیگر هستند. اما در لایههای زیرین فیلم نقدهای همیشگی استون به اقتصاد و سیاست دیده میشود. مثلاً گره اولیة فیلم و برخورد دو گروه قاچاقچی نتیجة بحران اقتصادی معرفی میشود و همچنان همه ناخودآگاه از سربازهایی که در عراق و افغانستان جنگیدهاند میترسند.
استون چنان بر ریتم داستان و شخصیتهایش احاطه دارد که هر جا لحن فیلم به دلیل خشن بودن فضا رو به مکانیکی بودن رفته صحنههای انسانی و پراحساسی (مثل گفتوگوی اوفلیا و النا در اتاق النا یا اعترافهای دنیس بالای سر همسر بیمارش) را تعبیه کرده تا فردیت آدمها در اوج وحشیگریها هم فراموش نشود. از طرف دیگر، فیلم با یک پایانبندی خوب و تراژیک که عصارة دنیای فیلم است تمام میشود؛ اما استون به تماشاگرش رودست میزند و پایانی بهتر از اولی رو میکند که هم از زاویهای دیگر، چکیدة جهان فیلم است و هم چکیدة دیدگاه او نسبت به سیاستهای کلان دولت آمریکا. وحشیها نمونة خوبی از یک فیلم داستانگو و چندلایه با بازیهای خوبی از جان تراولتا، سلما هایک و بنیسیو دلتورو است که چرخدندههای ذهن تماشاگرش را به حرکت درمیآورد. (امتیاز: 7 از 10)