با شیوع ویروس کرونا در ایران گسترش آن در جامعه و بالطبع پیامدهای روانی و ترس اجتماعی برساخته آن، بار دیگر سینمای فاجعه و مولفهها و ویژگیهای آن در کنار اهمیت و جایگاه آن در صنعت سینما و تاثیرات اجتماعی آن بر مخاطب در بین سینماگران و برخی رسانهها مطرح شد. از جمله برنامه «شهر فرنگ» کانال خبر و برنامه «شب سینما» در کانال چهار در هفته گذشته به آن پرداختند و برخی نیز در شبکههای اجتماعی و رسانههای مجازی به معرفی فیلمهای مهم این گونه سینمایی دست زدند. اینکه آیا میتوان از فاجعه به معنای ژانری آن که ساختار فرمیک خاصی را طلب میکند حرف زد یا نه، مناقشهای است که باید در جای خود در مورد آن بحث کرد اما چه آن را به مثابه یک ژانر بدانیم یا نه، با تعداد زیادی از فیلمهایی مواجه هستیم که دست کم در شکل و مضمون و شخصیتپردازی و روایت یک فاجعه یا بحران واجد سنخیت در ساختار و بیان سینمایی است و میتوان آنها را در ذیل سینمای فاجعه، تعریف و طبقهبندی کرد. سینمایی که یک بلای طبیعی یا انسانی و اجتماعی، بسیاری از مردم و طبیعت را نابود میکند برای مثال سیل یا زلزله یا قوع جنگ اتمی یا شیوع یک بیماری و رخدادهایی مثل آتشسوزیهای مهیب یا یک سانحه هوایی. معمولا تمرکز این فیلمها بر فاجعه و به تصویر کشیدن آنهاست و شخصیتهای قصه در تلاش و مبارزه و مقاومت برای بقا و نجات خود از آن فاجعه هستند. مولفههای بصری و دراماتیک این فیلمها به ژانر اکشن و علمیخیالی هم نزدیک است و چه بسا ترکیبی از آنهاست و حتی برخی آن را زیر مجموعه همین ژانرها میدانند. این آثار معمولا واجد کاراکترهای زیاد و خطوط داستانی متعددی هستند که بر محور تلاش آنها برای رهایی از فاجعه صورتبندی میشود. عدهای نیز از این فیلمها به عنوان فیلمهای آخرالزمانی یاد میکنند که قصههای آن درباره پایان دنیاست، انسانیت و اخلاق به طور کامل از بین رفته و بازماندگان حادثه نیز درگیر تبعات فاجعه هستند. برخی از منتقدان این فیلمها را به واسطه سنخیت و مولفههای مشترکی که با فیلمهای اکشن و حادثهای یا فیلمهای علمیخیالی دارند، بخشی از همین ژانر یا ترکیبی از آنها میدانند. فیلمهایی که به بضاعت تکنیکی و جلوههای ویژه وابسته است و فیلمهای پرخرج و هزینهای است. بسیاری فیلم فرودگاه (۱۹۷۰) را نخستین تلاش جدی سینما برای ساخت آثار فاجعهای میدانند که با استقبال خوب تماشاگران و منتقدان همراه شد. ماجرای پوزیدون (در ایران: جهنم زیر و رو)، زمینلرزه و آسمانخراش جهنمی از دیگر آثاری هستند که در این دوران و به دنبال موفقیت فرودگاه ساخته شدند.
در عصر جدید و ظهور فناوری دیجیتال، ساخت آثار ژانر فاجعه وارد مرحلهای جدید شد. شاید موفقترین و مشهورترین فیلم فاجعهای که در طی سه دهه گذشته ساخته شده تایتانیک (جیمز کامرون) است که ماجرای غرق کشتی تایتانیک را با روایتی خیالی به تصویر میکشد اما فیلمسازی که بیشترین آثار را در این ژانر تولید کرده و به نوعی به کارگردان سینمای فاجعه مشهور شده، رونالد امریش کارگردان آلمانی است که فیلم هایی مثل روز استقلال، روز پس از فردا، ۲۰۱۲ و استارگیت را در این ژانر ساخته است. اغلب فیلمهایی که در ژانر فاجعه ساخته شدهاند داستانی تخیلی و فانتزی داشتند اما نمونههای اندکی در این ژانر وجود دارند که بر اساس داستانی واقعی ساخته شدهاند؛ غیرممکن، سالی ومینی سریال چرنوبیل از این دسته هستند. همچنان این ژانر در بین بسیاری از علاقهمندان سینما طرفدار دارد و هر سال شاهد ساخت چند فیلم در این ژانر هستیم.
اما چرا سینمای ایران کمتر به سراغ ژانر فاجعه رفته در حالی که ایران کشوری بلاخیز و پر از حوادث و بحرانهای طبیعی و اجتماعی است که هر کدام از آنها میتواند دستمایه ساخت فیلم سینمایی قرار بگیرد. فیلمهایی که هم کارکرد آگاهی بخشی داشته باشند و مخاطب را نسبت به مخاطرات این حوادث و بحرانها هشدار بدهند و هم قابلیت سرگرم کردن آنها را دارند. کافیست همین سال 98 را معیار قرار دهیم که انواع بلاهای طبیعی و حوادث تلخ اجتماعی در آن رخ داد. سالی که با سیل و بیخانمانی بسیاری از هموطنان ما شروع شد و با شیوع بیماری کرونا و مرگ و میر ناشی از آن رو به پایان است. اگر بخواهیم با متر و معیار ژانر فاجعه و مولفههای آن به خوانش سینمای ایران بپردازیم با تعداد کمی از فیلمهایی مواجه میشویم که با اغماض میتوان آنها را نمونهای از سینمای فاجعه دانست از جمله فیلم بیدارشو آرزو (کیانوش عیاری) که درباره زلزله بم و پیامدهای تلخ انسانی آن است یا چهارراه استانبول (مصطفی کیایی) که به حادثه آتشسوزی ساختمان پلاسکو ربط پیدا میکند. به تعبیری حتی شاید بتوان مستند خانه سیاه است (فروغ فرخزاد) را هم نمونهای از سینمای فاجعه دانست که به زندگی بیماران جذامی در قرنطینه میپردازد.
فیلم درخت گردو (محمدحسین مهدویان) که در جشنواره اخیر فجر به نمایش درآمد به دلیل پرداختن به فاجعة بمباران شیمیایی سردشت در زمان جنگ آخرین فیلم در این رده و نزدیکترین فیلم ایرانی به معیارهای سینمای فاجعه است. جنگ هشت ساله مهمترین حادثة اجتماعی معاصر سرزمین ما بود که با ویرانی و کشتار انسانی همراه بود و در سینمای ما هم حوادث مختلف آن به تصویر کشیده شده اما این فیلمها را نمیتوان در ژانر سینمای فاجعه طبقهبندی کرد. فیلمهایی که به آنها اشاره شد ناظر بر رخدادها و حوادث واقعی بودند اما در ژانر فاجعه میتوان به قصهها و داستانهای تخیلی و فانتزی هم پرداخت که اتفاقا سینمای فاجعه بیشتر این فیلمها را شامل میشود ولی سینمای ایران دست کم به دو دلیل عمده به سراغ این ژانر نرفته است. یکی به دلیل کم بضاعتی اقتصادی و تکنیکی سینمای ایران که امکانات و تجهیزات فنی ساخت فیلم در این ژانر را ندارد و هزینه سنگین ساخت آنها خطر سرمایهگذاری در آنها به دلیل عدم امکان بازگشت سرمایه بالاست. و مانع دوم وجود نگاه و رویکرد بدبینانه و پرسوتفاهمی است که نسبت به ساخت فیلمهایی درباره فاجعه وجود دارد؛ از جمله این که آن را مصداق سیاهنمایی یا ایجاد ترس و ناامیدی در جامعه میدانند؛ با این استدلال همیشگی که پرداختن به بحرانها و حوادث تلخ داخلی، تصویر تیره و تاریکی از کشور در قاب سینما به تصویر میکشد پسندیده نیست. در واقع دو مانع اقتصادی و فرهنگی در کنار فقدان توانمندیهای لازم سینمایی موجب شده که ژانر فاجعه در سینمای ایران جایگاهی نداشته باشد یا به دغدغه سینمایی بدل نشود. حالا با شیوع ویروس کرونا و تجربه یک ترس و نگرانی و دلهره جمعی شاید بهانهای شود که سینمای ایران به این حادثه یا حوادثی مشابه توجه کند و در سالهای آینده شاهد تولید فیلمهایی در این ژانر باشیم.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: