برخی نقشهای برخی از بازیگران در حافظهی جمعی مخاطبان نقش میبندد و هر زمان که بنا باشد از این یا آن فیلم یاد کنند، آن را مترادف با نام بازیگر مورد علاقهشان به زبان میآورند. برای ما به عنوان مخاطبان سینمای ایران نام عزتاالله انتظامی مترادف برخی از بهترین نقشهای سینمای ایران است. از نقش پدر زن مرحوم شدهی صادق در صادق کرده (1351) سامری در دایرهی مینا (1357) و نقشهایی دیگر تا نقشهایی که در سینمای بعد از انقلاب بازی کرد و درواقع نامش را در میان ستارگان عالم بازیگری درخشان کرد. مرحوم انتظامی در حاجی واشنگتن (1361) نقش حسینقلی خان را برای ما زنده میکند و این نقش با بازی او به داستان زندگی آدمی بدل میشود که در دیار فرنگ ابتدا درباغِ سبزش را میبیند و سرانجام در دهلیزهای توهمات خویش فرو میرود و از آن جان به در نمیبرد. این نکته گفتنی است که وی در بسیاری از آثارش به جای خودش حرف زده و با احترام به تمامی دوبلورهایش باید اذعان کرد که خاصیت صدای خودش در فیلمهایی که خودش به جای خودش حرف زده، بیشتر نمایان است. برای مثال در همین فیلم علی حاتمی و مشخصتر سکانس شقه کردن گوسفند که حاجی از تراخم تا روزگار مردم و بیکفایتی سردمداران سخن میگوید، لحن حماسی انتظامی تأثیرگذاری بسزایی در جذاب شدن این سکانس دارد. او در فیلم دیگر حاتمی کمالالملک (1363) نقشی اساسی ندارد و در دو سکانس زمان حال و زمان گذشته دیده میشود اما همین حضور کوتاه با دیالوگهایی درخشان همراه شده که باعث میشود نقش ناصرالدین شاه با بازی انتظامی آنچنان در ذهن ما باقی بماند که بعدها در ناصرالدینشاه آکتور سینما (1370) وی بار دیگر در جلد شاهی عاشق پیشه فرو میرود که عشق گلنار مجنونش میکند و انتظامی در این فیلم بار دیگر در نقش مشد حسن فیلمِ گاو (1348) فرو میرود و سکانس درخشانی خلق میکند که همراه با سکانس همنشینیاش با شخصیت سید گوزنها (1353) یکی از به یادماندنیترین بازیهای انتظامی است.
نقش عباسآقا درخشش یا همان عباس آقا سوپرگوشت در اجارهنشینها (1365) همچنان یکی از کلیدیترین و پرآوازهترین نقشهایی است که در سینمای ایران سراغ داریم. نقش عباس آقا با بازی انتظامی آدمی از آب در آمده که برای زیردستانش هارت و پورت میکند اما در برابر ایراز قدرت ضعیف است که این پژواکی از نقش دبیری در ساختهی ماندگار مهرجویی، هامون (1368) نیز هست. در هر سکانسی که عباس آقا حضور دارد، یقین داریم که تضاد شخصیتی او با خودش و دیگران لحظات درخشانی خلق خواهند کرد که چنین نیز میشود. برخورد عباس آقا با مش میتی (فردوس کاویانی)، استدلالش برای آقای توسلی در گل مالیدن و سطل گذاشتن زیر آب چکه، قدرت نماییاش در برابر قندی (اکبر عبدی) و هل دادنش وقتی که با سر و وضع درب و داغان جلوی آپارتمان ظاهر میشود. شاخ و شانه کشیدن برای آقای سعدی (حسین سرشار) و بازبینی لایهی سه سانتی و جگر زلیخا، لال شدنش در برابر حرفهای صد من یک غاز غلام (سیاوش طهمورث)، همه و همه همراه با بازی درخشان و بیبدیل انتظامی ممکن شدهاند. همانطور که نقش کم اهمیت دبیری در هامون به همت و بازی پرافت و خیز انتظامی به نقشی ماندگار در ذهن هامونبازان و مخاطبان سینمای ایران بدل شده است. نگاه کنیم به نخستین رویارویی دبیری و حمید هامون، حضورش در دادگاه و حتی دبیری در خواب هامون که به او میگوید مهشید را طلاق ندهد یا سکانس کباب پختن و سیل دیالوگهای کنایی که هم شخصیت دبیری را روشن میسازند و هم نگرانیهای حمید هامون را برجسته میسازند.
انتظامی در سایه خیال (1369) یکی از آثار کمتر ارج نهاده شدهی سینمای ایران نقش کوتاه صاحبخانهی حسین (حسین پناهی) را دارد و در مجموع در سه سکانس ظاهر میشود اما همین حضور کوتاه نشان از نبوغ بازیگری وی دارد. در سکانسی که با ننه خورشید (حمیده خیرآبادی) درگیر میشود و کم میآورد یا همان ابتدای فیلم که میآید کرایهاش را از حسین بگیرد و سر شوخی را با او باز میکند و سرانجام در سکانس مرگش که نوار صدای بچهاش را در غربت میشنود و خانوادهاش را از دست داده مییابد. خانهی خلوت (1370) این فرصت را برایش فراهم آورد تا یکی از بهترین بازیهایش را در سینمای بعد از انقلاب رقم بزند. نقش نویسندهای که اکنون خانهنشین است و روزگارش را با خیالات و همسر و همسایهاش میگذارند و یادش میماند وقتی به بانک میرود با کارمند بانک شوخی کند که «خوش به حالتان، در پول غلت میزنید!» روز فرشته (1372) فرصتی دیگر برای انتظامی بود تا این بار در نقش روح نیمه جان نیتالله ظاهر شود و زندگی اطرافیانش را بعد از گذشت زندگی خودش بازشناسی کند. در روسری آبی (1373) در نقش رسول رحمانی ظاهر میشود، پیرمردی مایهدار که اکنون و بنا بر عرف جامعه و نه شرع، فرزندانش باید تشخیص دهند که آیا او به همدمی نیاز دارد یا ندارد اما رسول سرانجان تصمیم میگیرد خودش، برای خودش تصمیم بگیرد و با نوبر کردانی (فاطمه معتمدآریا) به آرامش میرسد.
خانهای روی آب (1380) حکایت کارمای زندگی دکتر رضا سپیدبخت (رضا کیانیان) است که پدرش (انتظامی) را در خانهی سالمندان گذاشته است. انتظامی در این نقش همچنان کوتاه اما پرارج در نقش پیرمردی فرو رفته است که همه چیزش حاکی از آن است که هنوز میتواند روی پای خودش بایستد اما باید باقی ماندهی عمرش را دور از خانه و پسرش روزگار بگذراند. انتظامی در جاهایی از سکانس رویاروییاش با رضا که از گذشتهها یاد میکند و ملتمسانه میگوید که هنوز زنده است و نفس میکشد، یکی از تأثیرگذارترین بازیهایش را به نمایش میگذارد. حضور پررنگ او در حُکم (1384) و به عنوان یکی از نقشهای اصلی، یکی از واپسین نقشهای به یادماندنی انتظامی نیز هست. او در نقش رضا معروفی یکی از بازماندگان روزگار سپری شدهی مردم سالخورده را بازی میکند که باید باور کند حتی در دنیای تبهکاران نیز باید گفت دنیا نگه دارد تا جوانها سوار شوند. رضا معروفی با بازی انتظامی، شخصیتی است که در برابر جوانها با اعتماد به نفس ظاهر میشود و حتی حواسش به جنگ زرده و سفیدهی تخم مرغ هست اما در همان حال به یاد گفتهای از صادق هدایت نیز میافتد که جان آدمی آخرین سرمایهی اوست و اگر لازم شد میتواند آن را به وقتش خرج کند.
عزتالله انتظامی بیاغراق یکی از گوهرهای بازیگری در سینمای ایران بوده و هست و هرچند در این مجال کوتاه به تمامی بازیهای درخشانش پرداخته نشد (مانند بازیاش در سریال هزار دستان) اما این نکتهی مهم مغفول نمیماند که برخی از بازیهای او را میتوان در کلاسهای بازیگری تجزیه و تحلیل کرد و از این جهت به بازیگران تازهنفس معرفی کرد تا بدانند که بازیگر شدن واجد رنجهای فراوانی است که بزرگانی مانند عزتالله انتظامی بارش را بر دوش کشیدهاند تا توانستهاند نقشهایی را در خاطرهها ماندگار کنند. یادش گرامی.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: