این مطلب را بعد از بازی پرسپولیس و کاشیما در فینال باشگاههای آسیا مینویسم. متنی که برآمده از حسوحالی است که بعد از تماشای بازی دارم. پرسپولیس در این بازی شکست نخورد، پیروز هم نشد اما موقعیت قهرمانیاش را از دست داد. مثل قهرمان زخمی و مصدوم در یک فیلم سینمایی که تا آخرین نفس میجنگد اما مغلوب میشود. حس شکست و پیروزی از آن دست احساسات و مفاهیمی است که در فیلم و فوتبال بیش از هر جای دیگری تجربه میشود. چهبسا که هر دو روایت و حکایت شکستها و پیروزیها هستند.
شکست یک قهرمان در فیلم غالباً یک شکست فردی است که همدلی مخاطب را برمیانگیزد. مخاطب پابهپای قهرمان قصهاش در ذهن و روحش میجنگد، حرص میخورد، ملول میشود و در نوسان بین یأس و امید دستوپا میزند. این واکنشها در سینما غالباً درونی، ذهنی و انتزاعی است اما در فوتبال جلوه بیرونیتری دارد. شادیکردنها، داد و فریاد و غر زدن و تشویقها از جمله واکنشهایی هستند که در شکستها و پیروزیهای فوتبالی بروز بیشتری دارند و سویه انضمامی آن برجستهتر است. در واقع بروز احساسات در فوتبال، بیرونیتر و کنشمندانه است و در فیلم و سینما درونی و ذهنیتر. واکنش در برابر شکست و پیروزی در سینما فردیتر است و در فوتبال جمعیتر. غالباً تماشاگران فوتبال نسبت به گُل واکنش جمعی نشان میدهند حتی ممکن است یکدیگر را در آغوش بگیرند یا جیغ و فریاد بزنند اما در تماشای فیلم، واکنش غالباً سویه فردی دارد و هر مخاطبی به اقتضای روحیات خود نسبت به پیروزی یا شکست قهرمان فیلم واکنش نشان میدهد. البته واکنشهای مشترک هم در این میان وجود دارد. مثلاً در موقعیتهای تراژیک، گریه کردن به عنوان یک واکنش مشترک هم در سینما و هم در استادیومهای فوتبال وجود دارد. اگرچه گاهی با گریه شوق هم مواجهه هستیم که بیشتر در عرصههای فوتبالی رخ میدهد تا در سالنهای سینما.
در ورزشگاهها با انبوه تماشاگر مواجه هستیم که واکنشهای احساسی آنها نسبت به بازی روی هم تأثیر میگذارد اما در سینما تعداد تماشاگران کمتری وجود دارد و بنا به نوع سینما و سطح فرهنگی مخاطب، واکنشها متفاوت است. در مسابقه فوتبال با چیزی به عنوان تشویق جمعی و انواع آن مثل موج مکزیکی یا دستزدنهای خاص و الگودار، و همچنین بوق و شیپور مواجه هستیم اما در سینما نهایتاً با دست زدن و سوت کشیدن که البته این نوع از واکنشها در تماشاگران امروز کمرنگتر شده است. در واکنشهای حسی فوتبالی، کمتر با کنشی مثل «خنده» مواجهه هستیم مگر اینکه صحنه کمیکی در وسط بازی رخ دهد اما در سینما با فیلمهای کمدی یا موقعیتهای کمدی و شوخیهایی مواجه هستیم که خنده مخاطب را در پی دارند. در فوتبال بیشتر با شادی کردن مواجهیم که با واکنشهای بدنی و فیزیکی همراه است و در سینما واکنشهای عاطفی بیشتر جنبه روانی و ذهنی دارند. در فوتبال ممکن است به دلیل جانبداری یا خطای داوری با واکنشهای عصبی تماشاگران مواجه شویم که به فحاشی و خشونت کلامی هم میانجامند اما در سینما کمتر با واکنش عصبی به شکل بیرونی برخورد میکنیم؛ مثلاً اینکه تماشاگری به ضدقهرمان یا بدمن فیلم در سالن سینما فحش دهد. با این حال حرص خوردن را میتوان از واکنشهای مشترک هر دو دانست؛ هم در تماشای فوتبال و هم در تماشای فیلم ممکن است مخاطب در موقعیتهای مختلف حرص بخورد. اگرچه حرص خوردن در فوتبال نسبت به سینما بروز بیشتری دارد.
هم فیلم و هم فوتبال از قابلیت تحریک هیجانات و غلیان آن برخوردارند. با این حال ابزارها و تمهیداتی که به برانگیختن احساسات مخاطب منجر میشود در سینما بیش از فوتبال است مثلاً موسیقی متن به عنوان یک عامل برونمتنی میتواند احساسات مخاطب را غلیظتر کند اما در فوتبال کمتر با چنین موقعیتی مواجه میشویم. با این حال تماشای فوتبال از طریق تلویزیون از این امکان برخوردارست تا بر عواطف و هیجانات تماشاگر تأثیر بگذارد؛ مثلاً نوع و لحن گزارش گزارشگر یا مفسر فوتبال و همچنین استفاده از ترانه و موسیقی در گزارشهای فوتبالی. اما اینها بیش از آنکه برساخته فوتبال باشند به حوزه رسانه و تمهیدات رسانهای یک گزارش فوتبالی ربط پیدا میکنند نه نفس خود مسابقه. در سینما اما این تمهیدات و تکنیکها در ذات اثر است و بخشی از هویت فیلم. در فوتبال با پدیدهای به اسم هواداران مواجه هستیم که تماشاگران را از یک جمعیت پراکنده به اجتماعی هویتمند بدل میکند اما در سینما با چیزی به اسم هواداران مواجهه نیستیم گرچه هواداران یک بازیگر یا سوپراستار ممکن است از مؤلفه مشترکی برخوردار باشند اما در داخل سالن سینما یک طیف مشخص و متمایز را تشکیل نمیدهند. در واقع پراکندگی تماشاگران سینما بیش از تماشاگران فوتبال است. واکنشهای عاطفی-هیجانی که در فوتبال میبینیم در سینما غالباً نه در تماشای فیلم که در تماشای بازیگر مورد علاقه مخاطب از نزدیک رخ میدهد. ضمن اینکه ما در فوتبال با پدیدهای مثل شادیهای خیابانی یا کارناوالهای شادی مواجه هستیم که بعد از پیروزی در یک مسابقه حساس یا ملی رخ میدهد مثل شادیهای خیابانی بعد از راه یافتن تیم ملی به جام جهانی، اما این پدیده در سینما رخ نمیدهد. حتی موفقیتهای جهانی مثل دریافت جایزه اسکار منجر به شکلگیری کارناوالهای شادی در کوچه و خیابان نمیشود.
اگرچه ممکن است استقبال جمعی از قهرمانان سینمایی در فرودگاهها و هنگام بازگشت اتفاق بیفتد که نمونهای از آن را در استقبال مردم از عوامل فروشنده در بازگشت به ایران شاهد بودیم. یک نکته دیگر در ارتباط با این موضوع و تفاوت فوتبال و سینما این است که گاهی در فوتبال شکست یک تیم موجب میشود هواداران دست به پرخاشگری و تخریب بزنند؛ مثل تخریب صندلیها و اموال استادیوم اما شکست یک قهرمان سینمایی با این واکنشهای بیرونی همراه نیست. البته گاهی در گذشته پیش آمده که وقتی مخاطبان از فیلمی خوششان نمیآمد سالن سینما را بههم میزدند یا صندلیها را تخریب و از گیشه سینما پول بلیتشان را مطالبه میکردند اما اکنون این واکنشها بهندرت اتفاق میافتد.
آنچه تا کنون ذکرش رفت، واکنشهای مخاطب یا تماشاگر به شکست و موفقیت قهرمانهای خود بود، اما از نگاه درونمتنی باید گفت که در سینما و فیلم معمولاً شکستها و پیروزیها سویه فردی دارند و شخصیتمحورند اما در فوتبال شکست و پیروزی متعلق به یک گروه و تیم است. با این حال در سینما نیز گاهی با موقعیتها یا قهرمانهای جمعی مواجه هستیم؛ جایی که قهرمان فیلم نه یک شخص که یک گروه و باند است یا فیلمهای تاریخی که موفقیت و شکست یک لشکر و سپاه معیار قرار میگیرد. با این همه و با وجود تفاوتهایی که در بازنمایی شکست و پیروزی یا واکنش نسبت به آنها در سینما و فوتبال وجود دارد هر دو آنها بهشدت با احساسات و عواطف تماشاگران درهم تنیده شده و گره خورده است و چهبسا در هر دو حوزه مفهوم شکست و پیروزی در واکنشهای تماشاگران، رمانتیک یا تراژیک میشود. این یعنی دراماتیک شدن احساس و عواطف در فوتبال و سینما.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: