مبحث سینمای مؤلف در یک برهه زمانی چنان محبوبیت یافت که بجز کارگردان، در حیطههای دیگری نیز مؤلف بودن به یک ارزش بدل شد. به این ترتیب فیلمنامهنویسان، آهنگسازان و البته بازیگران مؤلف به تحلیلهای مختلف راه یافتند. چنین اصطلاحی همچنان و در مواردی سهواً به کار برده میشود و منظور از مؤلف در این گونه موارد، اشاره به برخی نکتههای بارز، مثلاً در کار یک بازیگر است. برخی حتی پا را فراتر گذاشتند و اعتقاد دارند که یک بازیگر در دوران کاریاش همواره یک نقش را بازی میکند.
در مورد بازیگران سینمای جهان شاید بارها شنیده باشیم که مثلاً جان وین را به این دلیل که در دوران کاریاش وسترنهای فراوانی برای جان فورد یا هاکس بازی کرد، بازیگری مؤلف برشمردهاند. این در حالی است که تفاوت بازی او در رود سرخ (1948) با دختری با روبان زرد (1949) بارز است. او در هر دو فیلم نقش دوران میانسالی شخصیتهایی را بازی میکند که اکنون دیگر باید کمکم دوران بازنشستگی را پذیرا باشند. این موضعگیری در مورد بازی برخی از بازیگران سینمای ایران نیز در میان بوده است. بعضی بازی مرحوم انتظامی یا مرحوم شکیبایی را در این حوزه ارزیابی میکنند. در سینمای دوران گذشته این را بهخصوص در مورد بازیهای بهروز وثوقی بسیار شنیدهایم که او یک بازیگر مؤلف است. این در حالی است که وثوقی با بازی در آثاری مانند داشآکل (1350)، تنگسیر (1352) و حتی گوزنها (1353) نشان داد که مایل است در یک یا حتی چند نقش محدود نشود.
در میان بازیگران سینمای ایران پرویز پرستویی با بازی در آثار درام و فیلمهای کمدی نشان داد که به جای اینکه بخواهد در یک قالب خاص کلیشه شود، تمایل دارد نقشهای متفاوتی بازی کند که حتی در نگاه نخست هیچ سنخیتی با هم ندارند. نقش کاظم در آژانس شیشهای (1376) با نقش رضا در مارمولک (1382) و صادق مشکینی در لیلی با من است (1374) تفاوتی ماهوی دارد. دکتر جلال سروش در قاتل اهلی (1395) هیچ نسبتی با نقش سروان قربانی در مومیایی 3 (1378) ندارد. با این وجود، همه این نقشها را بازیگری بازی کرده است که طی سالهای حضورش در سینمای ایران تلاش داشته از کلیشه شدن در نقشهای خاص دوری کند.
برای آنهایی که پرستویی را در مجموعه تلویزیونی امام علی (1370-1375) در نقش محمد ابن ابوبکر دیده بودند، بازی متفاوت او در نقش جواد در آدم برفی (1373) یک شگفتی کامل است. تا پیش از بازی در نقش جواد، او را در نقشهای جدی مانند شکار (1366) دیده بودیم و این برای نخستین بار است که پرستویی جلوههای دیگری از بازیگریاش را به نمایش میگذارد. او وردست اسی دربدر (داریوش ارجمند) است و در همان سکانس آشناییاش با عباس خاکپور هم معصوم است، هم حقهباز، هم آواز میخواند و هم کتکخورش ملس است و کمی که میگذرد، غیرتش اجازه نمیدهد که چرچیل (مهدی فتحی) نگاه چپ به دنیا (آزیتا حاجیان) بیندازد.
او در لیلی با من است بار دیگر نقشی کمیک را بر عهده میگیرد. مشکینی با بازی پرستویی فردی است که از حضور در جنگ و جبهه هراسان است اما ظاهرسازی میکند و دست بر قضا از جبهه سر درمیآورد و حالا هم باید حفظ ظاهر کند و هم ترسش را پنهان سازد. پرستویی بار دیگر در مرد عوضی (1376) و مومیایی 3 با ایفای نقشهای خسرو پذیرش و سروان باقری فرصتی برای ارائه تواناییهایش در نقشهای کمیک پیدا کرد. سروان باقری با بازی او آدمی است که در موقعیتی خطیر مجبور است هم هوای کلانتریاش و رییس خود را داشته باشد و هم مومیایی عتیقه را حفظ کند. اگرچه شوخیهایی مانند له شدن دماغ باقری یا بیرون آمدن آب از هفتتیرش هنگام شلیک را میتوان به فیلمنامه اثر نسبت داد اما سروان باقری در لحظاتی که با رییسش حرف میزند یا قرار است خیلی جدی به وظیفهاش بپردازد، با بازی پرستویی شخصیت کمیک قابل توجهی از آب درآمده است.
شاید بازی در نقش حاج کاظم را بتوان اوج نقشهای جدی پرستویی دانست. حاج قاسم با بازی پرستویی آدمی است که با هیچ چیز و هیچ کس این دنیا شوخی ندارد. وقتی عباس (حبیب رضایی) را در وضعیتی بحرانی میبیند، دنیا و مافیهایش پیش چشم او از اعتبار میافتند. پرستویی در قالب حاج کاظم حتی ابایی ندارد که همراهان قدیمی را نادیده بگیرد. پس از آن و در آثاری مانند موج مرده (1379)، به نام پدر (1384)، پاداش سکوت (1385) و بادیگارد (1394) پرستویی نقش آدمهایی را بازی میکند که همواره درگیر گذشتهشان هستند، جدیاند و پرتوهایی از شخصیت حاج کاظم را در وجودشان حمل میکنند. پرستویی در این موارد همواره تلاش دارد تا بازیاش به گونهای باشد که مخاطبان بتوانند با او همذاتپنداری کنند. به این معنا که سعی میکند همواره فاصله منطقی و اندکی با این گونه نقشها داشته باشد. این در حالی است که در نقشهای کمیک، به دلیل باز بودن دست بازیگر در ارائه نقش، خصیصه یکی شدن با نقش و طنازیهایش به بازی او راه پیدا میکنند.
رضا در مارمولک با روحانی هماتاقش شوخی میکند. زمانی که لباسهای او را برمیدارد و از اتاقش خارج میشود، از همان لحظه که تقریباً سکندری میخورد، طنازی نقشش را اجرا میکند. این را میتوان تقریباً در تمام سکانسهایی نظاره کرد که رضا در نقش روحانی فرو رفته و آن را باور کرده است. نقش رضا از این جهت نقش ظریفی در کارنامه بازیگری پرستویی در نقشهای کمیک است. او هم باید حواسش باشد که رضا از اینکه فرار کرده است و اکنون امکانات تازهای در اختیار دارد، خشنود است و هم به عنوان بازیگر توجه کند که نقش را کنترل کند. دقت کنیم به لهجه تازهای که رضا در صحنه کتک زدن همسر سابق فائزه (رعنا آزادیور) گرفته است. در این سکانس او هم باید کمیک بازی کند و هم باید نقشش به عنوان روحانی معتمد مردم را حفظ کند و هم حساب شوهر فائزه را برسد. پرستویی در سالهای اخیر کمتر سراغ نقشهای کمیک رفته است و حجم آثاری که در آنها نقشهای جدی بازی کرده بهمراتب بیشتر شده است. شنیدهها حاکی از آن است که در فیلم تازه تینا پاکروان، پرویز پرستویی بار دیگر به نقش کمیک بازگشته است. او به عنوان بازیگری تجربهگرا در کارنامه کاریاش آثار متنوعی از خودش به جای گذاشته است که این نشان میدهد احتمالاً خود پرستویی نیز مقوله بازیگری را به بازیگر مؤلف بودن یا نبودن تقسیم نکرده است. به این ترتیب او هم شیرِ بازیگری و هم خطِ بازیگری را تجربه کرده است.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: