اخیراً در یکی از جلسات نقد و بررسی فیلم که به عنوان مجری/ کارشناس حضور داشتم زمانی که تیتراژ فیلم بالا آمد چراغهای سالن روشن شد و مسئولان جلسه بساط میز نقد را چیدند تا فیلمساز در جایگاه قرار بگیرد و جلسه آغاز شود. اما کارگردان پیش از حرف زدن درباره فیلمش از اقدام متولیان نشست ناراحت شد و گفت تیتراژ هم جزئی از فیلم و شناسنامه آن است و شما با قطع کردن آن زحمات بسیاری از افراد سهیم در تولید فیلم را نادیده گرفتید. شما چهطور؟ تا حالا به تیتراژ پایانی فیلمها دقت کردهاید یا حتی شده برای یک بار هم تا انتهای یک فیلم بنشینید تا آخرین نام تیتراژ هم از پرده سینما محو شود؟ بعید میدانم یا دستکم مطمئنم که تعداد اندکی از ما این کار را میکنیم. چرا راه دور برویم، خود من گاهی برای یادداشت کردن نام برخی عوامل که در نقدهایم نیاز دارم، این کار را میکنم و چهبسا وقتی به نامهای مورد نظرم میرسم دیگر از ادامه تماشای تیتراژ صرف نظر میکنم.
در کشور ما با روشن شدن چراغهای سینما و آغاز تیتراژ پایانی مخاطبان یکبهیک از صندلیهای خود برخاسته و به سمت در خروجی میروند، حتی پیش آمده که سالن از جمعیت خالی شده است اما تیتراژ همچنان در حال پخش است. این در حالی است که تیتراژ به عنوان جلد و شناسنامه فیلم است، همچنان که کتاب مقدمه و مؤخره دارد. تیتراژ پایانی مثل صفحات پشت جلد کتاب میماند که موضوع کتاب یا نویسنده آن را به طور مختصر معرفی میکند، اما در خصوص کتاب بیشتر عکس قضیه اتفاق میافتد، یعنی بسیاری از ما پشت جلد یا روی جلد و مقدمه آن را میخوانیم و یادمان میرود یا حوصله نداریم که متن و اصل آن را مطالعه کنیم. البته تیتراژهای اولیه این شانس را دارند که در وضعیت توفیق اجباری قرار گیرند و مثل تبلیغات میانبرنامهای بهاجبار دیده شوند! هرچند تماشاگرانی هم هستند که چند دقیقه دیرتر به سالن سینما میروند تا تیتراژ ابتدایی نیز تمام شود و مستقیم سراغ تماشای فیلم بروند، اما همین کمتوجهی از سوی مخاطبان باعث ایجاد خلاقیت و نوآوری در ساخت و تولید انواع تیتراژها نیز شده است.
واقعیت این است که طراحی تیتراژ خودش به عنوان یک هنر مستقل، اصالت و هویت دارد و به عنوان بخشی از گرافیک بصری و نمایشی شناخته میشود و بسیاری آموزش میبینند و مهارت کسب میکنند تا بتوانند تیتراژ هنرمندانه خلق کنند. یکی از هنرهای عباس کیارستمی ساخت تیتراژ فیلمها بود. در سالهای اخیر برخی فیلمسازان با استفاده از تمهیدات گرافیکی و رایانهای تلاش کردهاند تیتراژهای متفاوت و جذابتری بسازند که بتواند مخاطبان را سر جای خود بنشاند؛ مثلاً در تیتراژ پایانی همیشه پای یک زن در میان است از یک کلیپ تصویری و کمیک که با مضمون فیلم ارتباط مستقیم دارد استفاده شده است تا کنجکاوی مخاطب را برانگیزد و آنها را متوجه خود کند؛ یا در به همین سادگی (سیدرضا میرکریمی) عباس کیارستمی با استفاده از قلم و کاغذ تیتراژ متفاوتی را به نمایش گذاشته است. همچنین در به رنگ ارغوان (ابراهیم حاتمیکیا) نیز با استفاده از علائم رایانهای که با علائم رمز قهرمان داستان در فیلم نیز ارتباط دارد تیتراژ شکل گرفته است. حتی بهتازگی شاهد صحنههای حذفشده فیلم در تیتراژ پایانی هستیم. نمونه اخیر آن هزارپا است که برخی پلانهای حذفشده را در تیتراژ پایانی آورده است. برخی هم پشت صحنه فیلم را برای تیتراژ پایانی انتخاب میکنند.
در سالهای اخیر به موازات توسعه فناوریها و گرافیک رایانهای شاهد خلاقیتها و نوآوریهای بدیع و متنوعی در ساخت و تولید تیتراژ بودهایم. یکی از تمهیدهای تازه تیتراژهای سینمایی که به نظر میرسد آن را از سریالهای تلویزیونی وام گرفتهاند اضافه کردن موسیقی و ترانه به پایان فیلم و الصاق آن به متن تیتراژست که برخی از آنها با اقبال مخاطب هم همراه میشوند مثل خوانندگی همایون شجریان برای فیلمهای اخیر حمید نعمتالله. البته این تمهید گاهی متن تیتراژ را تحت تأثیر موسیقی متن یا آهنگ و صدای خواننده قرار میدهد و مخاطب بیش از آنکه به متن تیتراژ توجه کند درگیر موسیقی تیتراژ میشود. با این حال تلاش برای ساخت تیتراژ متفاوت و استفاده از عناصر برونمتنی برای تبدیل تیتراژ به عنصری درونمتنی در نگاه مخاطب، موجب رشد قابل توجهی در زمینه تولید تیتراژ شده است. هرچند برخی از این تمهیدات نیز مخاطب را کلافه میکند یا برای جذابیت بیشتر و نشاندن مخاطب پای تیتراژ دست به شلوغکاری و افراط در رنگآمیزی و شمایل بصری تیتراژ میزند که شأن و اعتبار هنری آن را میکاهد.
تیتراژ در دو مقطع آغازین و پایانی فیلم واجد کارکردهای متفاوت است. تیتراژ آغاز ضمن معرفی برخی از عوامل اصلی، تماشاگر را آماده ورود به دنیای فیلم میکند و همچون دهلیزی است که مخاطب از درون آن عبور میکند تا از جهان بیرونی به جهان فیلم وارد شود. برخی از تیتراژهای آغازین واجد عناصر و نشانههایی هستند که بخشی از پیام و معنای فیلم را صورتبندی یا نشانهشناسی میکند مثلاً در تیتراژ ابتدایی جدایی نادر از سیمین (اصغر فرهادی) که پسزمینه آن دستگاه کپی در دادگاه است، بهنوعی آغاز فیلم محسوب میشود و مخاطب را آماده ورود به صحنه دادگاه میکند. جالب اینکه در این تیتراژ عکس شناسنامه زن و شوهر چهارشنبه سوری یعنی حمید فرخنژاد و هدیه تهرانی هم در دستگاه کپی قرار دارد تا سرانجام و عاقبت آدمهای قصه آن فیلم در تیتراژ این فیلم روشن شود و این نشانه از هوشمندی اصغر فرهادی در استفاده خلاقانه از ظرفیت تیتراژ را نشان میدهد؛ حتی برخی برای تیتراژ قابلیتی در حد یک فیلم کوتاه قائل هستند به این معنا که میتوان با بهرهگیری و روایت خلاقانه در تیتراژ از ظرفیت دراماتیک آن بهره برد و یک قصه کوتاه خلق کرد و نباید این امکان را دست کم گرفت. سازندگان تیتراژ میتوانند با بهرهگیری از انواع ابزارها و تکنولوژیهای نوین با حفظ سویه زیباییشناختی کار، تیتراژهای جذابی بسازند که مخاطب را تا پایان روی صندلی بنشاند.
تیتراژ حدود ده سال بعد از پیدایش سینما وارد فیلم شد و زمانی شکل گرفت که گروه تولیدی در فیلمها به وجود آمد. فارغ از کارکرد شناختی تیتراژ که شناسنامه فیلم است و به معرفی و ثبت عوامل تولید اشاره دارد از جنبه حقوقی نیز واجد اهمیت است و مالکیت مادی و معنوی یک اثر را مستندسازی میکند. سیر تحول تیتراژ نشان میدهد که در طول زمان هم این بخش از فیلم که چیزی بین سه تا پنج دقیقه از هر فیلمی را شامل میشود، هم رشد قابل توجهی از حیث فنی و هنری داشته و هم کارکردهای تازهای پیدا کرده است. در سالهای ۱۹۱۰ تا ۱۹۳۰ یعنی زمان فیلمهای صامت، تیتراژها شبیه میاننویسهای فیلم بودند که به مرور زمان تغییراتی کردند و در سال ۱۹۱۲ برای اولین بار اسم نویسنده به تیتراژ اضافه شد. پیش از آن فقط نام بازیگر، کارگردان و تهیهکننده در فیلمها نوشته میشد. چارلی چاپلین یکی از کسانی بود که تیتراژ را وارد کارهای خود کرد. در آن زمان تیتراژ پایانی وجود نداشت و تمامی اسامی تولید، در ابتدای فیلم میآمد و موجب میشد تا زمان تیتراژ طولانی شود و این کار برای کسانی که سواد نداشتند بسیار خستهکننده بود. بنابراین آپاراتچیها و سینمادارها تصمیم میگرفتند تا قبل از شروع فیلم، پرده را کنار نزنند چون در آن زمان دغدغه تیتراژ نبود. بعد از جنگ جهانی دوم، عنوانبندیها خلاقانه شد.
بازیهای ممنوعه (رنه کلمان) در سال ۱۹۵۲ سبک و شکل جدیدی از تیتراژ را در سینما وارد کرد که بازیگر فیلم کتابی را ورق میزد که در آن کتاب، نام عوامل نوشته میشد؛ بنابراین مخاطبان با شکل جدیدی از تیتراژ آشنا شدند. جالب اینکه سائول باس در همکاری خود با اوتو پرمینجر تیتراژ را از روی پوستر فیلم ساخت و تصریح کرد: «وقتی مرد بازو طلایی اکران شد، روی همه حلقههای فیلم نوشته شده بود: «آپاراتچی محترم لطفاً قبل از شروع فیلم پردهها را باز کنید.» و این شروع تیتراژ به شکل امروزی است.
در سیر تحول تیتراژ شاهدیم که هنرهای مختلفی در خدمت ساخت و تولیدش قرار گرفتند؛ خط و خوشنویسی، نقاشی، گرافیک، موسیقی و تکنیکهای رایانهای از جمله هنرهایی هستند که در خدمت تیتراژسازی قرار گرفتهاند و در نهایت آن را به یک امر هنری و خلاقیت هنرمندانه بدل میکنند. برای دیده شدن تیتراژ دستکم به دو کار عمده نیازمندیم؛ از یک سو توجه مخاطب و مردم به اهمیت تیتراژ و ضرورت تماشای آن و دوم خلاقیت و بهرهگیری از ظرفیتهای تکنیکی و گرافیکی برای ساخت تیتراژ تا آن قدر جذابیت پیدا کند که خود مخاطب دلش نیاید که تماشای آن را از دست بدهد.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: