مرور کارنامه و عملکرد چند چهرهی سینمایی برتر سال 1396 را با یک کارگردان (حمید نعمتالله) و بازیگر (محمدرضا گلزار) ادامه میدهیم که هر دو از موفقترین سینماگران ایرانی در سالهای اخیر بودهاند. در ادامه باید دوباره اشاره کنیم که با اغلب این چهرهها، گفتوگوی کوتاهی شده است و ترکیب شنیدهها و دیدهها و تحلیل نویسنده مورد استفاده قرار گرفته تا مجموعه مطالبی مختصر و مفید درباره سینماگرانی آماده شود که سعی میکنند نهفقط به نقطهی اوج برسند بلکه در تداوم خط پروازشان بکوشند و خود را بهروز نگه دارند و با توجه به تحلیل و نقد کارشناسان و منتقدان، ضعفهای خود را برطرف کنند. متنهای پیش رو را محسن جعفریراد، پوریا ذوالفقاری و دامون قنبرزاده نوشتهاند.
حمید نعمتالله
سال ثبات
حمید نعمتالله از معدود کارگردانانی است که هیچ وقت نه سوار موج سینمایی شده و نه رهرو جریان خاصی بوده است و همیشه سعی کرده امضای شخصی و منحصر به خودش را پای کار داشته باشد. همین ویژگی مهم، او را به کارگردانی محبوب نزد منتقدان و مخاطبان خاص سینما بدل کرده است.
او در سال 96 نمایش دو فیلم را تجربه کرد. رگ خواب در اکران عمومی و شعلهور در جشنواره فجر که هر دو تحسین منتقدان را برانگیختند، بهخصوص رگ خواب با اینکه در جشنواره فجر 95 نسبتاً مهجور واقع شد، در جشن خانهی سینما و جشن منتقدان مورد تحسین قرار گرفت تا نعمتالله جایزهی کارگردانی از جشن منتقدان را به کلکسیون جوایزش اضافه کند.
رگ خواب را خیلیها بهترین فیلم کارنامهی او میدانند؛ از مهندسی جزییات مثالزدنی، فرم بصری در خدمت اضمحلال و نوسانات حسی پردامنهی قهرمان داستان گرفته تا میزانسنهای بدیع در لوکیشنهای جذاب و از همه دلنشینتر بازی بازیگران که هم لیلا حاتمی را برای دومین بار صاحب سیمرغ کرد و هم کوروش تهامی به انتخاب اکثر منتقدان بدل شد. او درباره شیوه کار با حاتمی به نکتهای کمتر پرداختهشده و دقیق اشاره میکند: «خیلی از بازیگران ممکن است مقاومت کنند و مثلاً بگویند فلان تصویر ناراحتکننده است، یا شکلوقیافهمان فرق میکند، این یک جلوه از شجاعت داشتن است؛ جلوهی دیگر این است که انسان به طور طبیعی اصلاً رها نمیشود و همیشه در تکلف است. همهمان همین طور هستیم و این شاید در مورد بازیگران زن بیشتر است که یک خندهی درستوحسابی نکرده باشند. حضورِ با اعتمادبهنفس چیزی بود که در خانم حاتمی دیدم و این به نظرم همان شهامت است و اینکه رها شوی و با خودت روراست باشی و دیگر به ظاهر میمیک توجه نکنی.»
رگ خواب که فیلم برگزیدهی نویسندگان و منتقدان مجلهی «فیلم» شده بود، در اکران توانست فروش بالای پنج میلیارد را تجربه کند که با توجه به حالوهوای تلخ فیلم و ریتم نسبتاً کندش یک غافلگیری برای سازندگان فیلم به حساب آمد. نعمتالله درباره حالوهوای اکران میگوید: «امیدوارم و همیشه هم سعی کردهام فیلمهایم درباره انسان و مردم ایرانی باشد، چرا که از مسائل پیرامون انسان و مردم کشورم نمیتوانم بیتوجه بگذرم. فکر میکنم اصولاً هر فیلمی که ساخته میشود باید همینگونه باشد تا تماشاگران، فیلم را لمس و خودشان را در اثر پیدا کنند؛ این که مردم سختپسند شدهاند اتفاق خوبی است و باعث میشود ما هم در فیلمهایمان دقت بیشتری به خرج دهیم و خلاقانهتر و با زحمت بیشتر کار کنیم تا زمینهی مشترک را با تماشاگر پیدا و در فیلم لحاظ کنیم. همیشه تلاش کردم فیلمهایم طوری باشند که بیننده جذب شود و احساس نکند کار تکراری دیده است؛ ضمن اینکه دوست ندارم سینما جزو مسائلی باشد که برای مردم ارزش دنبال کردن ندارد.»
نعمتالله در جشنواره شعلهور را داشت که خیلیها از شخصیت امین حیایی در فیلم به عنوان یک شخصیت تازه و چندبعدی یاد کردند و عناصر فنی فیلم را ستودند و در نظرسنجی مجله هم جزو سه فیلم برتر شد. هرچند از نظر هیأت داوران فقط شایستهی دیپلم افتخار برای امین حیایی بود!
از نظر منتقدان، فضاسازی فیلم جزو نقاط قوت آن ارزیابی شد؛ بهخصوص انتخاب لوکیشنهای بکر و کاربرد دراماتیزهی آنها در روایت که ویژگی مشترک همهی کارهایش بوده و در شعلهور هم به وزنهی کار بدل شده است. او درباره گرایش خود به این لوکیشنها میگوید: «فیلمبرداری شعلهور چهار ماه طول کشید و فیلم گرانی بود. اما سیستان و بلوچستان نقشی در گرانی این فیلم نداشت، بلکه موجب ارزانی آن شد. معتقدم باید به شهرستان رفت و فیلم ساخت. این حق همه جای ایران و حق سینماست که در همهی شهرها وارد شود. من خودم بچهی تهرانم اما احساس خوبی ندارم که تمام فیلمها در تهران و جادهی شمال میگذرد. من با ذائقهی تماشاگران مشکل دارم. در خصوص فیلمهای کمدی هم حرفم همین است. اگر شیکی شما را جذب میکند، چرا معماری، گویش، لباس و محیطهای مختلف شما را جذب نمیکند!؟ این باید اصلاح شود. شعلهور تمام توان بخش خصوصی برای ساخت یک فیلم بزرگ در شهرستان است و از این بزرگتر اساساً توانش را ندارد.»
اکران بسیار موفق رگ خواب و تحسین شعلهور باعث شد تا سال 96 سال ثبات جایگاه نعمتالله در مرز پنجاه سالگی باشد که با دو فیلم در دو سبک و حالوهوای متفاوت نشان داد همچنان تجربهگرایی و جسارت مستقلی را جستوجو میکند؛ بهخصوص شعلهور که دلیترین و شخصیترین فیلم اوست.
نکتهی جالب و کمتر پرداختشده درباره حمید نعمتالله کارهایی است که برای فیلمها و سریالهای دیگران انجام داده و به خاطر همان منش دور از حواشی و کانون توجهاش، هم خودش کمتر به آنها پرداخته است و هم رسانهها. به عنوان مثال نوشتن سریال صدقسمتی برای فریدون جیرانی در سالهای آغازین کارش در سینمای ایران یا اینکه او طراح سریال روزگار جوانی بوده است، کمتر کسی از آن اطلاع داشت و حتی کارشان در آن زمان به شکایت هم رسید. اصغر فرهادی فیلمنامه را نوشته بود و در نهایت نتوانستند ثابت کنند که طرح برای آنها بوده است؛ یا فیلم خوابم میآد و آن فضای سرخوشانه که حاصل خلاقیت نعمتالله و همسرش (معصومه بیات) است، اما به زعم خودش با بیمهری مواجه شد و نامی از آنها برده نشد. در واقع با توجه به این نمونهها به نظر میرسد سطح وسیعی از سریالها و فیلمها حاصل خلاقیت نعمتالله بوده است و همچنان ادامه دارد.
محمدرضا گلزار
رعایت قواعد بازی
کار سهل و ممتنعی است که حدود بیست سال در سینمای تجاری بازی کرده باشی و جشنوارهها و منتقدان، تو را فاقد استعداد و صرفاً چهرهی پرفروش بدانند و انواع و اقسام محدودیتها برای «ستاره بودن» را تحمل کنی، اما همچنان ستاره بمانی و نبض مخاطبان و بهخصوص طرفدارانت را بشناسی و هر کدام از فیلمهایت کموبیش جزو پرفروشها شوند. مجموعهی این نکات محمدرضا گلزار را به عنوان یکی از چهرههای مهم سال نشان میدهد. سالی که گلزار یکی از پرکارترین مقاطع کارنامهاش را سپری کرد. ابتدا در سریال عاشقانه بازی کرد که منوچهر هادی از ویژگیهای چهره و جنس بازیاش در خدمت شخصیتپردازی استفادهی مطلوبی کرده است. عاشقانه به مدد بازیگرانی مثل او و مهناز افشار و ساره بیات و هومن سیدی خوب فروخت تا برعکس تجربهی ناموفقش در سریال عشق تعطیل نیست (بیژن بیرنگ) در اینجا موفق ظاهر شود. رمز موفقیت هادی در استفاده از گلزار شاید این باشد که توانسته متناسب با بازی گلزار که به ملودرامهای احساساتی و پر از سوز و گداز میخورد، بازی بگیرد. چرا که هر جا گلزار توانسته عواطف و احساساتش را در یک روایت رمانتیک، طبیعی نشان دهد، موفق بوده است، که اوج آن را در بوتیک شاهد بودیم. گلزار برای اولین بار در طول بازیگریاش جایزهی بهترین بازیگر را برای عاشقانه از جشن حافظ گرفت. هرچند که خیلیها معتقدند جوایز این جشن، بیشتر از نوع خودمانی و دورهمی است، اما به هر حال میتواند نشانهی تحسین تداوم حضور او باشد.
گلزار بعد از عاشقانه برای فیلم آینه بغل هم انتخاب شد تا روند موفقیت همکاریاش با هادی را در سینما ادامه دهد. در آینه بغل هم از ظاهر خوشرنگ و لعاب گلزار بهترین استفاده شده و برگه در دست گلزار همچنان برنده است، تا حدی که هم رکورد پرفروشترین افتتاحیه را شکست و هم اگر به همین روند ادامه دهد میتواند جای نهنگ عنبر2 را در صدر جدول فروش تاریخ سینمای ایران بگیرد. چرا که تا اواسط اسفند (زمان نوشتن این یادداشت) نزدیک به بیست میلیارد فروخت که سهم گلزار انکارنشدنی است.
او در اکران سال گذشته غیر از آینه بغل، فیلم مادر قلباتمی را هم داشت که به سبب روایت گنگ و پرحفرهی فیلمنامه، شخصیت او نیز ملموس نبود اما بازی متمایزی در کارنامهاش ارائه کرد؛ از معدود دفعاتی که قرار نبود یک عاشق خوشچهره را ایفا کند و بیشتر به عنوان یک موجود مرموز فرازمینی حضور پیدا کرد و همین باعث شد که گلزار مجال لازم را برای تغییر میمیک صورت و فن بیانش داشته باشد و در واقع بازیاش برای مخاطب تازگی داشته باشد، هرچند که به دلیل الکن بودن فیلم، تلاش او نیز بیثمر بوده است. گلزار طبق معمول در سال 96 هم انواع و اقسام حاشیهها را تجربه کرد؛ از پخش کلیپی از او که فروشندگان دورهگردی را که از پشت فرمان وانت مشتریهای خود را جذب میکنند مسخره میکرد و با بازخورد بهشدت منفی مخاطبان در دنیای مجازی همراه شد تا درگیری او با کارگردان مادر قلباتمی که اعتقاد داشت وی بههیچوجه نمیتواند غیر از یک چهرهی پاستوریزه را بازی کند، در صورتی که گلزار ادعا کرده بود کل شخصیتش در مادر قلباتمی را خودش بهتنهایی خلق کرده است.
گلزار از حرفهی مورد علاقهاش یعنی موسیقی هم غافل نبود و غیر از کنسرتهایی که در بهار و تابستان 96 در شهرستانهای مختلف از جمله رامسر، کرمان و اهواز برگزار کرد، شش ترانه هم منتشر کرد. او که با حضور به عنوان گیتاریست در گروه آرین جذب سینما شده بود، خیلی زود از این گروه جدا شد تا به طور مستقل موسیقی را پیگیری کند. هرچند که پرکاریاش در بازیگری چندان مجالی برای استمرار فعالیت در زمینه موسیقی مثل انتشار آلبوم و تور کنسرت نمیگذارد اما گلزار سعی میکند هواداران صدایش را هم راضی نگه دارد.
گلزار در اواخر سال در قسمت دوم سریال ساخت ایران در کنار امین حیایی و بازیگران تازهی سریال یعنی محسن کیایی، مهران احمدی و سارا بهرامی ایفای نقش کرد که به نظر میرسد موفقیت نسبی قسمت اول را بتواند تکرار کند؛ سریالی که طبق گفتهی سازندگانش بیش از پنج ماه طول خواهد کشید. ضمن اینکه طبق شنیدهها به عنوان سیامین فیلم کارنامهاش قرار است در قسمت دوم سلام بمبئی با عنوان دختر شیطان حضور پیدا کند که قسمت اولش جزو سه فیلم پرفروش سال 95 بود.
گلزار نشان داده که قواعد بازی به عنوان ستاره را بلد است. به عنوان مثال او یک ورزشکار حرفهای است و همواره بدنش را قوی و آماده نگه میدارد؛ یا حضورش در آگهیهای تبلیغاتی که از آغازکنندگان این کار بود و امسال در این زمینه هم جزو پرکارها بود تا غیر از فیلمهایش به این شیوه هم در دسترس مخاطبان باشد! در فضای مجازی هم واکنشهایش را بهخوبی مدیریت میکند. این رعایت درست قواعد بازی تا حدی در جریان سینمای تجاری موفق بوده است که حتی فیلمسازی مثل مجید مجیدی که از اساس نمیتواند وجه اشتراکی با کارهای گلزار و شخصیتش داشته باشد از او برای اکران خصوصی فیلم هندیاش استفاده کند که جزو غافلگیریهای سال بود؛ یا دعوت او از کارلوس کیروش (سرمربی تیم ملی فوتبال ایران) برای اکران خصوصی فیلمش و تمجید کیروش از او که مقبولیت گلزار را نزد آدمهای معروف نشان میدهد. او در اولین ماه سال جدید، وارد پنجمین دههی زندگیاش میشود که باید دید میتواند پرکاریاش در این سالها را ادامه دهد یا نه.