آثار سینمای ایران در سالهای نخست بعد از انقلاب، اغلب به رویدادهای سیاسی پرداختند و در نتیجه فیلمهای بسیاری با درونمایهی ستیز با ظلم یا مبارزه با رژیم گذشته و ایادیاش مانند ساواک ساخته شدند و لاجرم آثار اقتباسی کمتر مورد توجه قرار گرفتند. از میان فیلمهایی که در این سالها بر اساس آثار ادبی ساخته شدند، دو نمونهی شاخص سراغ داریم که هر دو ساختهی فیلمسازانی هستند که سابقهی اقتباس ادبی داشتند: مسعود کیمیایی و بهمن فرمانآرا. کیمیایی سفر سنگ را بر اساس نمایشنامهی سنگ و سرنا نوشتهی بهزاد فراهانی ساخت و فرمانآرا سایههای بلند باد را بر اساس یکی از نوشتههای هوشنگ گلشیری ساخت که این فیلم نمایش عمومی کاملی نداشت و بعد از مدت کوتاهی از پرده پایین آورده شد.
در این مجال هدف بررسی اقتباس از آثار ادبی است وگرنه در فهرست آثار سینمای ایران در سالهای بعد از انقلاب به آثاری برمیخوریم که با اقتباس از فیلمهای خارجی ساخته شدهاند از جمله برزخیها ساختهی ایرج قادری بر اساس هفت سامورایی و هفت دلار که اقتباس وفاداری به این دو اثر شناختهشدهی سینمای جهان است. در همین سال محمدرضا اعلامی بر اساس رمان اشتباه نوشتهی آنتونیس ساماراکیس - که در کشور ما با نام نقطه ضعف با ترجمهی مرتضی کلانتری و از سوی انتشارات آگاه منتشر شد - فیلمی به همین نام با بازی حسین پرورش ساخت؛ فیلمی که سعی داشت با فضاسازی و استفاده از طراحی صحنه و لباس فضای خارج از کشور را بازسازی کند. این فیلم در واقع در شمار نخستین تلاشها در سینمای ایران برای اقتباس از آثار ادبی خارجی است.
در سال 1362 کیومرث پوراحمد بر اساس رمان درخت زیبای من اثر ژوزه مائورو ده واسکونسلوس نویسندهی برزیلی، بیبی چلچله را ساخت که در آن به ارتباط صمیمی شخصیت کودک داستان و یک راننده میپردازد. فیلم برای نمایش عمومی دچار مشکل شد و کارگردان لاجرم طوری داستان را پیش برد که راننده حکم پدر این پسربچه را پیدا کند. این فیلم در کنار برگ و باد ساختهی منصور تهرانی که بر اساس داستان آخرین برگ از او. هنری تولید شد، در شمار نخستین تلاشها برای اقتباس از آثار خارجی در سینمای بعد از انقلاب قرار میگیرند که البته فیلم دوم روایت و ریتم بسیار کندی دارد و با در نظر گرفتن انتخاب نامناسب بازیگران (بهخصوص بازیگر اصلی) یکی از آثار اقتباسی ناموفق محسوب میشود.
از نمونههای نادر اقتباس سینمایی از کتابی غیرداستانی، دو فیلم سردار جنگل و میرزا کوچکخان به نویسندگی و کارگردانی امیر قویدل است بر اساس کتاب سردار جنگل نوشتهی ابراهیم فخرایی، که در واقع به دلیل طولانی شدن نسخهی اصلی به دو فیلم تبدیل شد و مرحوم ولیالله مؤمنی از دوبلورهای قدیمی در نخستین و تنها حضور سینماییاش در نقش میرزا کوچکخان بازی کرد. بعدها نسخهای تلویزیونی هم از این کتاب اقتباس شد. مهدی فخیمزاده در 1364 بر اساس فیلم ژنرال دلارووره اثر روبرتو روسلینی تشریفات را ساخت. علاوه بر این گفته میشود مادیان (علی ژکان) هم اقتباسی بینام از خط داستانی جای خالی سلوچ نوشتهی محمود دولتآبادی است.
در این میان اقتباس ناصر تقوایی از رمان داشتن و نداشتن اثر ارنست همینگوِی یکی از بهترین اقتباسهای سینمای ایران است. تقوایی بر خلاف هاوارد هاکس (که داستان را به سلیقهی خودش تغییر داده و حتی هری مورگان، قهرمان رمان همینگوی را با دست سالم نشان داده، چون احتمالاً تصور همفری بوگارت در نقش مورگان و با یک دست، از سوی تماشاگر و سینمای هالیوود پذیرفتنی نبود) به داستان همینگوی کاملاً وفادار مانده است. او داستان را به جنوب کشور و سالهای دور برده است و در قالب زندگی ناخدا خورشید (داریوش ارجمند) و دستیارش ملول (سعید پورصمیمی) به روایت زندگی در یک جزیرهی جنوبی و تعدادی تبعیدی میپردازد. او به جای مبارزان کوبایی که قرار است مورگان آنها را با کشتیاش ببرد، به ماجرای تعدادی از مبارزانی میپردازد که بعد از قتل حسنعلی منصور قصد خروج از کشور را دارند و ملول با لنجش آنها را فراری میدهد؛ اما سرانجام کارشان با تبعیدیها گره میخورد و هر دو جانشان را سر درگیری میگذارند. این فیلم به همراه هامون، پری، بانو و سارا در شمار بهترینهای سینمای ایران و بهترین آثار اقتباسی قرار میگیرد.
هامون اقتباس مهرجویی از رمان هرتزوگ نوشتهی سال بلو است که به فارسی هم ترجمه شده است. مهرجویی بانو را با نگاهی به ویریدیانا اثر بونوئل ساخت و سارا اقتباسی وفادارانه از خانهی عروسک اثر ایبسن و پری اقتباس آزاد و خلاقهی مهرجویی از داستانهای جروم دیوید سَلینجر (یک روز خوش برای موز ماهی و فرانی و زویی) است. او در این فیلم مابهازاهایی پذیرفتنی و قابلتوجه برای ایرانیزه کردن شخصیتها و افکارشان خلق کرده است؛ مثلاً آنچه یوسف به پری در مورد کوزهبهسرها میگوید و معادل «خانم چاقه» در نوشتهی سلینجر است، یا اتفاقی که برای اسد رخ میدهد و معادل همانی است که برادر بزرگ خانواده، سیمور گلس، انجام میدهد. فرانی گلس همان پری دختر کوچک خانواده است که خواندن کتابی عرفانی او را دچار درگیری درونی میکند. زویی همان داداش یوسف است.
کارنامهی سینمایی مهرجویی مشحون از اقتباس از آثار ادبی است. او تسطی انکارناپذیر در اقتباس دارد و مقام نخست کارگردانی آثار اقتباسی را از آن خود کرده است؛ از جمله با درخت گلابی بر اساس داستانی از مجموعهی جایی دیگر نوشتهی گلی امامی، مهمان مامان بر اساس کتابی از هوشنگ مرادیکرمانی و اشباح بر اساس نمایشی به همین نام از هنریک ایبسن.
از میان تلاشهای دیگر در این زمینه، میتوان به اقتباس از داستان نوزاد در اپیزود نخست دستفروش، تا غروب ساختهی جعفر والی از داستان تولستوی، دو نیمهی سیب از کیانوش عیاری بر اساس خواهران غریب نوشتهی اریش کستنر هم اشاره کرد. گفتنی است که اقتباس (ادبی و سینمایی) به معنی اقتباس کامل از یک اثر نیست. در سینمای ما همواره مواردی وجود داشتهاند که فیلمی بر اساس بخشی از یک اثر ادبی یا یک اثر سینمایی، یا ترکیبی از هر دو ساخته شده است؛ و این موضوع باعث میشود نتوان به طور مشخص این آثار را فهرست کرد.ظرفیت اقتباس از آثار ادبی در سینمای ایران بالا نیست که بخشی از این معضل شاید به بحث همیشگی کتاب نخواندن ما ایرانیها برگردد و بخشی دیگر به این دیدگاه که در میان فیلمسازان ما گهگاه این باور رواج پیدا کرده که سینما و ادبیات دو جهان متفاوت هستند و نسبتی ندارند و سینما وامدار هیچ گونهی دیگری نیست و خودبسنده است؛ از این رو نیازی نیست سینما از ادبیات و شاید ادبیات از سینما «تقلید» کند. این دیدگاه در هیچ جای دیگری وجود ندارد و همواره سینمای جهان در حال اقتباس از آثار ادبی است. کافی است نگاهی به فهرست آثار سینمای جهان در سال گذشته یا قبلترش بیندازیم تا متوجه شویم که هیچ کدام جای دیگری را تنگ نکردهاند و حتی جا را برای یکدیگر هم باز کردهاند.