عنوان این مطلب برگرفته از نشستی است که نوزدهم مرداد در مدرسهی ملی سینمای ایران برپا شد و نگارنده نیز از جمله مهمانان سخنران آن بود. به لحاظ اینکه انعکاس خبری مطالب عنوانشده بسیار نارس و حتی بعضاً مغایر با ماهیت معنایی اولیه بوده، در این نوشتار تلاش شده است تا با تنقیح سخنرانی و افزودن نکاتی دیگر، به چند پرسش جدی در این خصوص پرداخته شود.
1- چهگونه میتوان به تشخیص سبک زندگی دینی در فیلمهای سینمایی واقف شد؟ این پرسش، سؤال دیگری را هم که حالت پیشینی دارد به ذهن متبادر میسازد: اصولاً مراد از سبک زندگی دینی چیست؟ در یک حالت ساده، میتوان تمایزی را که در معیشت روزمرهی یک فرد متدین با یک فرد غیرمتدین وجود دارد، به عنوان شاخص این موضوع در نظر گرفت. ساعاتی که فرد متدین برای نمازهای روزانهاش در نظر میگیرد و قاعدتاً روی زمان خواب و استراحت و کار و تناول غذایش تأثیر دارد، مراوداتی که این شخص در برخورد با دیگران دارد و متأثر از نکاتی مانند حفظ حریمهای شرعی (مثلاً مقابل جنس مخالف) است، نوع کلامی که به کار میگیرد تا مثلاً درآمیخته به هجوگویی و رکیکگویی و دروغ و غیبت نباشد، نوع پوششی که برمیگزیند و... از جملهی این تمایزها میتواند باشد. تا اینجا کار به نظر خیلی ساده میآید: بازتاب سینمایی همهی اینها یا بعضیشان به اقتضای وجوه دراماتیک فیلم، میتواند مصداقی از نمایش سبک زندگی دینی در سینما باشد.
2- اما موضوع به این سادگی نیست. در واقعیت عینی، سبک زندگی مقولهای پیچیده است. این معنا تا حد بسیار زیادی، متأثر از هویت اجتماعی امروز ما است؛ هویتی که خود ترکیبی غریب از سه منشأ ایرانی، اسلامی و غربی است. این سه منشأ را البته میتوان روی کاغذ و در عالم انتزاع از هم تفکیک کرد، ولی در بطن و متن معیشت، با وجود همهی تضادها و تناقضها، از آنجا که بهشدت در هم تنیده شدهاند، خیر. ما دیگر در زمانهای زندگی نمیکنیم که از روی گردش ماه در آسمان و وضع افلاک روند زندگیمان رقم بخورد. پیشرفت حیرتانگیز فناوری و تفکیکپذیریهای ساختاری نهادها در جوانب مختلف حملونقل، ارتباطات، خدمات اجتماعی، حکومت و دولت، روابط بینالملل، معاشرتها، گذران اوقات فراغت، بهداشت، ثبت وقایع، اطلاعرسانی، اقتصاد، مدیریت و... ماهیت زندگی بسیاری از ما را تغییر داده است. این نکته بسیاری از فعالیتهای دینی متدینان را تحت تأثیر قرار داده است؛ از صلهی ارحام (که قبلاً با رفتوآمد بود و حالا با وجود ابزارهایی همچون تلگرام و... تبدیل به موقعیتی دیگر شده است) تا نحوهی معاشرت زن و مرد در منازل (که قبلاً در عمارتهای مشتمل بر «بیرونی/ اندرونی» جور دیگر بود و حالا در آپارتمانهای کموسعت کندوییشکل جور دیگر) تا معاشرتشان در خارج از منزل (که قبل از عمومیت یافتن مفهوم زن شاغل نوع دیگر بود و اکنون طرزی دیگر و همین البته روی کموکیف نقشآفرینی زن و مرد در چارچوب خانواده هم تأثیر محسوس گذاشته است) و... در خصوص عرف ایرانی هم سخن بسیار است. به عنوان مثال تعدد زوجات سبکی مقبول در فرهنگ اسلامی است و در بسیاری از کشورهای عربی هم پذیرفته شده است و برای بانوان این مجامع هم اغلب طبیعی مینماید که شوهرانشان چند همسر داشته باشند. اما این سبک برای بسیاری از بانوان ایرانی غیرقابلقبول است و در برابرش موضع میگیرند. اینجا عرف ایرانی چیزی دیگر میگوید و سبک سنتی دینی چیز دیگر. مثالها بسیارند و مجال برای تبیین این موضوع در مناسبات سینمایی، عاجل. هدف از این یادآوریها آن است که سبک زندگی دینی، با توجه به درآمیزی پیچیدهاش با دو مقولهی مدرنیسم غربی و فرهنگ ایرانی در جامعهی ما، فضای آنکادره و کاملاً انتزاعیای ندارد که قرار باشد درباره بازتابش روی پردهی سینما، نتیجهی قطعی و احیاناً کاربردی گرفت. حالا به همین بیفزایید کژفهمیهای رایج را در خصوص مصداقیابیهای سبک زندگی دینی. چند سال قبل در جشنواره فیلم فجر مرد جوانی را دیدم که هنگام تماشای فیلمها روی کاغذهایی متعلق به ارگانی خاص، یادداشتبرداریهای سریع و متراکمی انجام میدهد. از روی کنجکاوی نگاهی به دستنوشتههایش انداختم و دیدم که کلمههایی مثل مبل و فرش و سفره را نوشته و جلویشان علامتهای متعدد میزند. کنجکاویام افزون شد و بهناچار فلسفهی کار را ازش پرسیدم. جواب داد برای سازمان متبوعش در حال تحلیل محتوای فیلمهای جشنواره در راستای سبک زندگی است. مبل و میز و صندلی سمبل زندگی غربی و روشنفکری است و فرش و روی زمین غذا خوردن سمبل زندگی دینی! هر فیلمی که در آن بیشتر روی مبل و میز تأکید شده باشد مروج سبک زندگی غربی است و بالعکس! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...
3- ایران کشور متنوعی به لحاظ زیست قومیتها و فرهنگهای گوناگون است و به تبع آن، سبکهای زندگی نیز در آن بافت پرتنوعی دارد. یک اهوازی با یک تبریزی و یک رشتی با یک تهرانی و یک روستایی خراسانی با یک عشایر لرستانی، در نحوهی زندگی بسیار متفاوتند. حتی در منطقهای واحد همچون شهر تهران، سبک زندگی فردی ساکن در خانیآباد میتواند متفاوت باشد با سبک زندگی کسی که در فرمانیه سکونت دارد. حتی نوع دینداری اینان هم با یکدیگر متفاوت است. در جنوب تهران سبک عزاداری حسینی بیشتر با دسته راه انداختن در معابر و نوحهخوانیهای پرصدا همراه است اما در نقاط شمالی، عزاداریها عمدتاً در محیطهای دربسته و سربسته شکل میگیرد. سبک زندگی تنها بر اساس باور به یک دین متمایز نمیشود و چهبسا بیش از آن، متأثر از شاخصهای طبقاتی، تحصیلاتی، شغلی، قومیتی و... است. در چنین فراگرد لایهمندی، چهگونه میتوان با تکیه بر یک عنصر صرف به تبیین و احیاناً تجویز پرداخت؟
4- خلط مبحث مهمی که توسط برخی معتقدان به ترویج سبک دینی در سینما به عمل میآید، این است که شعائری همچون نماز و روزه و... را به مثابه سبک زندگی دینی برمیشمارند. این شعائر از جنس سبک زندگی نیستند؛ بلکه تکلیف و هنجار و ارزش دینی هستند. هنجار (Norm) و ارزش (Value) با سبک (Style) متفاوت هستند. سبک موضوعی بر حسب انتخاب فرد است که میتواند بهسهولت هم عوض شود اما هنجار و ارزش موضوعهایی تجویزی هستند که در ادبیات دینی با نام واجب از آنها یاد میشود. بازنمایی شعائر دینی در سینما، به موضوع هنجارهای دینی بیشتر مربوط است تا سبک زندگی دینی.
5- سینما عرصهی نمایش واقعیتهای زندگی از معبر ذهن و خلاقیت و اندیشهی هنرمند سینماگر است. واقعیت زندگی آدمیان، حتی متدینان، چنین نیست که از بام تا شام به ذکر خدا و عبادت و نیکوکاری سپری شود. ممکن است در طول روز چند فقره رفتار بر حسب ارزشهای دینی و چند فقره رفتار ناهنجار از افراد سر بزند. تکلیف سینما با بازتاب این موضوع چیست؟ فقط رفتارهای مبتنی بر دین را منعکس کند؟ این موضوع به تخت شدن فضا و تکبعدی نشان دادن شخصیت و تصنعی بودن موقعیت منجر نمیشود؟ اگر کسی خواست فیلمی بر اساس زندگی یک خلافکار بسازد چه؟ سبک زندگی دینی کاملاً غایب خواهد شد؟
6- مطلوب معتقدان به نمایش سبک زندگی دینی در سینما آن است که با این روند دین خدا ترویج میشود و مخاطبان به آموزههای دینی میگرایند. این گزاره از سینما صرفاً تلقی ابزاری دارد. سینما بیش از آنکه جنبهی ترویجی داشته باشد، جنبهی آینهگونگی دارد. تا زمانی که مخاطب احساس نکند واقعیتهای جامعهاش در پردهی سینما (به تناسب بضاعت درام) بازتاب نیافته است، جذب آن نخواهد شد. سینما نهایتاً قادر است با بازنمایی واقعیتهای موجود به مخاطبش تلنگری وارد آورد و او را به دغدغه و تأمل فراخواند، نه اینکه نمازخوان و روزهدار و باحجابش سازد. نمایش رفتارهای دینی تا جایی باورپذیر است که در کنار سایر رفتارهای رایج منعکس شود، نه آنکه آگراندیسمان شود و بر حسب معیارهای گزینشی غیرسینمایی مورد تأکید قرار گیرد؛ که در این صورت مخاطب آن را پس خواهد زد و تأثیر معکوس خواهد گرفت. تا به حال این همه فیلم در صحنههای خود شعائر دینی و ایدئولوژیک گنجاندهاند و این همه جشنوارهی موضوعی به آنها جایزههای فراوان دادهاند، کدام یک در ذهن تاریخی تماشاگر سینمای ایران باقی ماندهاند، جز آن معدودی که هنرمندانه و به تناسب بافت درام از این فضاها بهره بردهاند؟ از آیهالکرسی خواندن سکانس نهایی بازمانده گرفته تا نماز خواندن رزمنده در بوسنی در خاکستر سبز، از نذر شلهزرد فیلم لیلا گرفته تا ارتباط هنرمندانهی وبلاگ و نماز در سربهمهر، از زیارتگاه در قدمگاه گرفته تا استخارههای به همین سادگی و... جز این، روند مزبور راه به کاسبکاری و ریاکاری و فرصتطلبی خواهد گشود، همان سان که در معناسازیهای پیشین همچون سینمای دینی و سینمای معناگرا و سینمای استراتژیک و غیره هم چنین پتانسیلهایی تقویت شدند و نه ترویج خود دین.
7- در سکانسی از جدایی نادر از سیمین نادر به منزل مادر همسرش میرود. در عمق نمای منزل، پدر سیمین در حال نماز خواندن است و در همان حال، نصاب ماهواره هم دارد کانالهای جدید را روی دستگاه امتحان میکند. واقعیت زندگی امروز ما این است: سبکهای مختلف زندگی در کنار هم قرار گرفتهاند و هویتمان را چنین رقم میزنند. فیلمهایی میتوانند این سبکها را بهخوبی نمایش دهند که وسعت هویت ایرانی امروز را درک کرده باشند. هر نوع روند گزینشی غیرسینمایی در این حوزه، ولو به نامهای محترم و مقدس، محکوم به شکست است. سبک زندگی، در تمامیت زندگی معنا دارد.