الیور استون دیگر نمیخواهد فیلم هالیوودی بسازد!
ده سال پیش درام زندگینامهای الیور استون با نام دبلیو. (2008) در حالی به دومین ریاستجمهوری بوش نگاه انتقادی داشت که او هنوز در مسند قدرت بود؛ فیلمی که با حضور جاش برولینِ جذاب و بیپروا در مرکز داستانش، کاملاً با نگاه استون به قدرت فسادآور و تباهکننده دولت آمریکا - و شبکه پیچیده اشتباههایی که رییس این مجموعه مرتکب میشود - همخوانی دارد. جالب است که در بازخوانی فیلم به بهانه دهمین سالگرد عرضهاش که با ارائه یک نسخه دیویدی جدید و گفتوگوی تازه استون همراه شده است، دبلیو. انگار تصویری از شرایط سیاسی این روزهای آمریکا است. اما استون جدا از تأثیر ریاستجمهوری بوش و اینکه او را ریشه درماندگی ملی کنونی میداند، میگوید که دیگر نمیتواند مثل سابق فیلمهای استودیویی بسازد: «از سال 2000 به بعد سیاست امنیت ملی تهوعآور شده است. در فیلم بوش، میبینید که بارها به آن اشاره میشود. در واقع شما به نام امنیت ملی میتوانید روی هر موضوعی سرپوش بگذارید. این آمریکای مورد نظر ما نیست. این کشور چشماندازش را از دست داده است. ما ثروتمندترین و قویترین کشور از نظر نظامی هستیم اما دائم در هراس از این موضوع بهسر میبریم که دیگران از راه برسند و ما را غافلگیر کنند. این تصور واقعاً جای تأسف دارد و اصلاً بیمارگونه است. من در سالهای اخیر مستندهایی ساختهام اما احتمالاً دیگر نمیتوانم فیلمهایی را بسازم که سابق میساختم. شرایط سیاسی تغییر کرده است و بیشتر فیلمها باید طرفدار آمریکا باشند و به همین دلیل صادقانه نیستند. همه فیلمهای نظامی باید مورد تأیید پنتاگون قرار بگیرند. این خیلی متعصبانه و افراطی است. شما میتوانید انتقاد کنید اما خیلی کنترلشده و صوری. شما میتوانید سراغ موضوعها و سوژههای خاص هم بروید اما نمیتوانید نشان دهید که مأموریت اصلی خراب شده است. شما باید نشان دهید که ما آمریکاییها میتوانیم جهان را کنترل کنیم و پلیس آن باشیم. من با این موضوع موافق نیستم.» از این رو عجیب نیست که پروژه داستانی بعدی استون با عنوان دروغهای مصلحتآمیز بیشتر مثل یک فیلم شخصی به نظر میرسد تا نمونهای که محتوای سیاسی داشته باشد. او در این باره چنین توضیح داده است: «فیلم جدیدم شخصی است. من خودم را فقط یک دراماتیست سیاسی نمیدانم. شما باید درون هر سیستمی کار کنید و بکوشید به بقایتان ادامه دهید. امیدوارم بتوانم مستندهای بیشتری بسازم...» در پایان، استون درباره ادامه فعالیتهایش به عنوان فیلمساز میگوید: «اسنودن و دبلیو. را بیشتر با سرمایههای خارجی ساختم. من بیست فیلم ساختهام و شاید به خاطر سختی شرایط، یکیدو فیلم دیگر هم بسازم. از زمانی که شرکتها بزرگتر و قدرتمندتر شدهاند، شرایط بهکل تغییر کرده است.»
ویگو مورتنسن، «ارباب حلقهها» و ترس پیتر جکسن
آراگورن و ساماندهی سربازان جلوی دروازه سیاه موردِر، یکی از مشهورترین صحنههای ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه است. اما بهتازگی مشخص شده که فیلمبرداری این صحنه برای پیتر جکسن کار راحتی نبوده است. کتاب ایان ناتان که بهزودی عرضه خواهد شد و هر چیزی که میتوانید تصور کنید: پیتر جکسن و ساخت سرزمین میانی نام دارد، شامل مطالب خواندنی و جذابی از فرایند تولید سهگانه حماسی جکسن میشود که پیش از این هرگز در جایی به آنها اشاره نشده است. یکی از این مطالب درباره صحنه دروازه سیاه است که یک مرتبه در میان بمبهای منفجرنشده فیلمبرداری شد! جکسن، صحنه سخنرانی آراگورن در مقابل دروازه سیاه را در بخشی از صحرای رِنجیپو فیلمبرداری کرد که زمانی ارتش نیوزیلند از آن استفاده میکرد و به همین خاطر این منطقه پر از مهمات منفجرنشده بود. پیش از شروع فیلمبرداری، ارتش نیوزیلند منطقه امنی را برای گروه فیلمسازی مشخص کرد تا صحنه مورد نظر با حضور مورتنسن و صدها هنرور فیلمبرداری شود. اما این موضوع باعث نشد که مورتنسن دست از بداههپردازی بردارد و در نقش آراگورن سوار بر اسب از منطقه امن خارج نشود. ناتان در کتاب آورده است: «جکسن به خاطر دارد که هر لحظه منتظر انفجار بود و از دست رفتن آراگورن تمامعیاری که یافته بود و ممکن بود ناگهان روی یکی از آن بمبهای نیوزیلندی منفجرنشده برود.» مورتنسن برای بازی در این نقش کاملاً از شیوه متد استفاده نکرد اما هر جا که میرفت شمشیرش را به همراه داشت و شبها در هوای باز و زیر آسمان پرستاره میخوابید. در نهایت همین بازگشت پادشاه بود که اسکارهای بهترین فیلم و کارگردانی را برای جکسن به ارمغان آورد. پروژه جدید پیتر جکسن مستند دیدنیای درباره جنگ جهانی دوم است با نام آنها نباید پیر شوند که این هفته اولین نمایش جهانیاش را در جشنواره فیلم لندن پشت سر گذاشت.
قواعد براین کرنستن برای بازی در فیلمهای ابرقهرمانی
برخی میگویند او میتواند یک لِکس لوترِ فوقالعاده باشد. بعضی میخواهند او را در نقش آدمبدی از جهان سینمایی مارول ببینند. اما ظاهراً نزدیکترین نقش ابرقهرمانی مورد نظر براین کرنستن، آقای سینیستِر است در یک فیلم فرعی از مجموعه افراد ایکس با عنوان میوتِنتهای جدید که شاید روزی رنگ پرده را به خود ببیند. کرنستن میگوید دلیل علاقهمندیاش به این نقش، هماهنگی با قواعد بسیار خاصی است که او برای بازی در نقشهای ابرقهرمانی در نظر گرفته است. بازیگر سریال محبوب زدن به سیم آخر در گفتوگو با «اسکرین گیک» از پرهیز خود از نقشهای ابرقهرمانی گفته و اولین دلیل را علاقهمندی صرفش به نقش آدمبدها دانسته است: «من میخواهم نقش یک آنتاگونیست را بازی کنم که قدری از پروتاگونیست داستان باهوشتر باشد، و هرگز کار احمقانهای نکند که یک پیروزی ساده و آسان را برای قهرمان در پی بیاورد؛ چون در غیر این صورت، با شخصیت و فیلمی خستهکننده روبهرو خواهید بود.» اما نقش دیگری که کرنستن (برنده جایزه امی) دوست دارد در فیلمهای ابرقهرمانی بازی کند، نقشی است که پیش از این تجربه نشده باشد! او میگوید: «به گمانم این نقطه نظر خودخواهانهای است. اما نمیخواهم شخصیتی را بازی کنم که چند بار بازی شده باشد. در واقع نمیخواهم مورد قیاس قرار بگیرم. من یک نقش جدید و بیسابقه میخواهم.» به همین خاطر است که تا اینجا تنها نقشی که مورد توجه کرنستن قرار گرفته، آقای سینیستر است: «اعتراف میکنم که این همان شخصیتی است که دوست دارم آن را بازی کنم.» اما متأسفانه مجموعهای از اتفاقها دست به دست هم دادند تا به این زودیها شاهد خلق این شخصیت نباشیم. اول اینکه این نقش بهکل از میوتنتهای جدید حذف شد و این پروژه آن طور که گفته میشود قرار است تغییر و تحولهای اساسی به خود ببیند و حدود پنجاه درصد از آن دوباره فیلمبرداری میشود و یک شخصیت کاملاً جدید به فیلم اضافه خواهد شد. دلیل دوم و مهمتر هم این است که سازندگان فیلم اصلاً کرنستن را برای بازی در این نقش مناسب نمیدانند یا دستکم جان هام، بازیگر مورد نظر یا گزینه بهتر آنهاست! اما حالا که قواعد کرنستن برای بازی در یک نقش ابرقهرمانی برملا شده است، شاید مارول، فاکس، سونی و دیسی بتوانند با او تماس بگیرند و پیشنهادهای مناسبشان را در میان بگذارند.
جت لی چرا بازی در دنبالههای «ماتریکس» را رد کرد؟!
جت لی این شانس را داشت که در ترکیب بازیگران یکی از بزرگترین فرنچایزهای هالیوودی قرار بگیرد چون واچوسکیها نقش سِراف در ماتریکس بارگذاری مجدد (2003) را به او پیشنهاد کرده بودند. البته این نقش در ابتدا برای یک زن نوشته شده بود و اولین پیشنهاد هم به میشل یو شد اما وی به خاطر تداخل برنامهها آن را رد کرد. سپس وقتی واچوسکیها جنسیت نقش را تغییر دادند، اولین انتخابشان جت لی بود که او هم بازی در این نقش را نپذیرفت. اما حالا که بیش از پانزده سال از آن پیشنهاد میگذرد، لی بالأخره در گفتوگویی با «اَبِکِس» دلیلش برای گرفتن چنین تصمیمی را برملا کرده است: «شرایط اقتصادی خوبی نداشتم. اما آمریکاییها میخواستند من سه ماه در فیلمبرداری شرکت کنم و در کل نُه ماه با عوامل باشم. آنها میخواستند در شش ماه دیگر تمام حرکتهای رزمی مرا ضبط کنند و آنها را در آرشیوی دیجیتال نگه دارند. در پایان ضبط هم حقوق همه آن حرکتها به آنها تعلق میگرفت.» لی نمیخواست حرکتهای رزمیاش را بفروشد تا در آینده دیگران هر طور که خواستند از آنها بهره ببرند. برای همین تصمیم گرفت که نقش سراف را بازی نکند: «با خودم فکر میکردم: من تمام زندگیام تمرین کردهام... با این وجود آنها میتوانند برای همیشه مالک حرکتهای من شوند. برای همین بود که گفتم نمیتوانم چنین کاری را انجام بدهم.» واچوسکیها شخصیت سراف را به عنوان نگهبان و محافظ اوراکل خلق کردند؛ شخصیتی که در نهایت بازیگر و هنرمند رزمیکار تایوانی کالین چو در هر دو دنباله آن را بازی کرد؛ و البته سه سال بعد در بیباک با جت لی همبازی شد. به هر حال لی که در چند سال اخیر در کانون توجه نبوده و قابل توجهترین نقشش در ایالات متحده در مجموعه فیلمهای یکبارمصرفها بوده است، با فیلم زندهای در 27 مارس 2020 به سینماها برمیگردد که کمپانی دیزنی بر اساس انیمیشن مولان تولید میکند.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:
https://telegram.me/filmmagazine
[پلیلیست، ایندیوایر، انترتینمنت ویکلی]