
آلفرد هيچكاك معنقد بود بايد با بازيگران مثل احشام رفتار بشود و خودش با جزييات كامل و حتي طراحي تكتك نماهاي فيلمهايش وارد مرحلهی توليد ميشد تا جاي هيچ چون و چرايي براي بازيگرانش نباشد. كارگردانهاي ديگري مانند اليا كازان به بازيگران به چشم همكاراني نگاه ميكردند كه در رشد و پرورش يك فيلم سهيماند. او به بهترين شكل چنين رويكردي را شرح ميدهد: «عنصر خارقالعاده در تمام فيلم مارلون براندو بود و چيزي كه بازي او را عالي ميكرد، تضاد ميان رفتار ظاهرياش به عنوان آدمي سرسخت و يكدنده و دقت و مهرباني در رفتارش بود. كدام بازيگري را سراغ داريد كه درصحنهاي از در بارانداز برادرش به روي او سلاح كشيده باشد تا عمل شرمآوري را انجام بدهد و او با ملايمت و دلجويي سلاح را كنار بزند؟ من هيچ وقت به او نگفته بودم كه اين صحنه را چگونه بازي كند» امروز بيشتر ازگذشته به بازيگران اجازه داده ميشود كه ماهيت شخصيتي را كه بازي ميكنند، خودشان پيدا کنند و به نمايش بگذارند. داستين هافمن معتقد است رابطهی كارگردان و بازيگر بايد «يك رابطهی واقعي» باشد و نه موقعيتي كه خيليها فكر ميكنند بايد خشك و غيرقابل انعطاف باشد و كارگردان صرفاً قرار است ذهن يك بازيگر را هدايت كند. او معتقد است برخي از كارگردانها نسبت به توانايي بازيگرانشان ذهن بستهاي دارند. درست است كه بازيگر قرار است كار خودش را انجام بدهد و كارگردان هم كار خودش را اما به عنوان بازيگر، نسبت به كل فيلم احساس مسئوليت ميكنيم.
اِما تامسن كه بجز بازي در حس و حساسيت (1995) فيلمنامهی آن را نيز نوشته، معتقد است نقش او در فيلم در چند جاي مختلف از سوي آنگ لي كارگردان با رويكردهاي متفاوتي روبهرو شد و مهم نبود كه من خودم فيلمنامه را نوشتهام و دستكم زير و بم شخصيتي را كه خودم بازي كردهام، ميشناسم. هال اشبي دو روز پس از شروع فيلمبرداري بازگشت به خانه (1978) متوجه شد بازي جان ويت در فيلم شكل و شمايل ديگري دارد، براي همين فيلمنامه را كنار گذاشت و هر روز فيلمنامهی صحنههاي همان روز يا روز بعد را مينوشت.
واكنش ذهني نسبت به بازيگران
واكنش ما نسبت به بازيگران بسيار ذهني و شخصي است و اغلب ديدگاههاي ما با دوستانمان و منتقدان مورد علاقهمان فرق دارد. منتقدان و تماشاگران در واكنش شخصي نسبت به بازي بازيگران گاهي تند برخورد ميكنند. مريل استريپ ميگويد «سالي يك بار از دنياي فيلم و سينما بيرون ميآيم و به حرف مخاطبان و منتقدان گوش ميدهم و چيزهايي را كه دربارهی بازيهاي من نوشته ميشود، ميخوانم. مردم نظرهاي متفاوتي دارند و من سعي ميكنم به اين حرفها گوش بدهم و سبك و سياق بازيگريام را به اين ترتيب پيدا کنم و ارتقا بدهم. مثلاً برخي معتقدند من شخصيت خودم را چندان در نقشهايم وارد نميكنم.» ريچارد شيكل منتقد مجلهی «تايم» معتقد است كه بازي مريل استريپ بسيار حسابشده است و هنگامي كه بنا است نقش يك زن خودآگاه و باهوش را بازي كند، ميداند از چه تمهيدي بايد استفاده كند تا نقش را واقعيتر و طبيعيتر اجرا كند.
اگرچه برخي از بازيگران طيف متنوعي از واكنشها را به نمايش ميگذارند اما خيلي از بازيگران در هر نقشي كه حضور پيدا كنند، ويژگيهاي خاصي را به نمايش ميگذارند كه جزو وجود آنها است و مسئول انتخاب بازيگران اگر فرد باهوشي باشد بهندرت از يك بازيگر با چنين ويژگيهايي درخواست ميكند آنها را هنگام بازي در يك نقش به كار نگيرد. سيدني لومت درباره مونتگمري كليفت و بازياش در ناجورها (1961) ميگويد: «يكي از چيزهاي خارقالعاده در وجود او به عنوان بازيگر كه ربطي به استعداد بازيگرياش نداشت - هرچند او بازيگر بزرگي بود - آسبپذيرياش و باز بودن گارد او در برابر درد و رنج بود. او به شكلي خودآزارانه پذيراي درد و رنج بود... وقتي او را به عنوان بازيگر فيلمت انتخاب ميكردي، احمقانه بود كه اين خصوصيت را از او بگيري و آن را در شخصيتي كه نقشش را بازي ميكرد، حذف كني.»
تحليل بازيگري
1- به نظر شما كدام بازيگران بهدرستي نقشهايشان را بازي كردهاند؟ كدام يك از بازيگران نقش خود را عاقلانه بازي نكردهاند؟ چرا؟
2- تا چه اندازه ويژگيهاي فيزيكي، اجزاي صورت و صداي يك بازيگر ميتواند در اجراي مناسب يك نقش تأثيرگذار باشد؟
3- اگر بازي يك بازيگر متقاعدكننده نباشد آيا به دليل بازي غلط آن بازيگر است يا او اجرايي شايسته نداشته است؟
الف- اگر شما كارگردان يك فيلم باشيد و بدانيد كه انتخاب غلط يك بازيگر چه اندازه مهم است، براي انتخاب يك نقش از چه تمهيدي استفاده ميكنيد؟
ب- اگر يك بازيگر دقيقاً نشان بدهد كه مناسب يك نقش نيست، دلايل ابتدايي چنين موضوعي كداماند؟
4- در نقشهاي برجسته چه نوع بازيگري لازم است؟ بازي اكشن يا دراماتيك؟ آيا بازيگران متناسب با نوع بازيهايشان براي نقشهاي مورد نظر انتخاب ميشوند؟ اگر اينطور نيست، چرا؟ ضعف يا محدوديتهايشان، كدام يك بيشتر خود را نشان ميدهد؟ اگر بازيگري به شكل مناسبي انتخاب بشود، در چه صحنههايي مهارت بازي آنها خودش را بيشتر نشان ميدهد؟
5- آيا يك بازيگر بايد بيشتر بر اساس گرمي و جاذبهی شخصيت خودش نقشي را بازي كند يا بايد سعي كند كه شخصيت نقش مورد نظر را خلق كند؟
6- آيا بازيگر بايد دائماً در به تصوير كشيدن يك شخصيت باورپذير باشد يا گاهي ميتواند از جلد يك شخصيت بيرون بيايد و خودش باشد؟
7- اگر بازيگر در اجراي يك نقش طبيعي به نظر نرسد آيا به اين دليل است كه ميل دارد مكانيكي و غيرقابل انعطاف بازي كند؟ آيا غيرطبيعي بودن يك بازيگر در نحوهی ارائهی ديالوگهايش خودش را نشان ميدهد يا در كنشهايي كه دارد؟
8- در چه صحنههاي خاصي بازي يك بازيگر اثرگذار هست يا نيست؟ چرا؟
9- انتخاب قدرتمندانهی بازيگران نقشهاي فرعي چهگونه است و هر يك از بازيگران نقشهاي فرعي چهگونه ميتوانند در خلق يك فيلم سهم داشته باشند؟ آنها چهگونه ميتوانند كاري كنند كه جنبههاي مختلفي از شخصيت يك ستارهی سينما به ظهور برسد؟ آيا بازيگران نقشهاي فرعي بايد لحظاتي به يادماندني در يك فيلم به وجود بياورند يا كاري كنند كه خودشان بيشتر ديده شوند؟
10- نقشهاي خيلي كوچك و هنروران تا چه اندازه در شكلگيري يك فيلم سهيم هستند؟
فيلمهايي براي مطالعهی بيشتر
دندهی آدم(1949)، رانندهی تاكسي (1976) مرد فيلنما (1980)، رانندگي براي خانم ديزي (1989)، فارگو (1996)، حرامزادههاي لعنتي (2006)، خون به پا ميشود (2007)، شبكهی اجتماعي (2010)
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: