بخش عمدهای از بحثهای همیشگی در سینمای ایران، مثل همه جای دنیا، مستقیم یا غیرمستقیم یک موضوع و دلیل مشخص داشته است: «جذب مخاطب». عدهای بر این باورند که سینماگران ایرانی گرفتار موضوعهای خاص، تکراری و کمهزینه شدهاند و بخش زیادی از مردم بازتابی از دغدغهها و نیازهایشان را روی پرده سینما نمییابند و همین باعث میشود جمعیت سینمارو کشور روزبهروز کاهش پیدا کند. اما عدهای دیگر نبود تنوع و نداشتن قابلیت رقابت در مقیاس بینالمللی را دلیل اصلی این کمبود مخاطب میدانند. از سوی دیگر بخشی از سینماگران ممیزی را مقصر قلمداد میکنند که عملاً امکان پرداختن به بخش مهمی از موضوعها را سلب کرده است تمامی این مباحث در جای خود صحیح و قابلطرحاند اما امروز که سال ۱۳۹۳ را از نیمه گذراندهایم تا این لحظه هفده فیلمساز فیلماولی پروانهی ساخت گرفتهاند (تعدادی پروانهی ساخت هم برای فیلمسازان فیلماولی در نیمهی دوم سال صادر خواهد شد). البته چه خوب که این میزان فکر و ایدهی تازه وارد سینمای ایران میشود. بدیهی است این نکته صف فیلمهای در انتظار اکران را باز هم طولانیتر میکند. در زمانهای که ساختن فیلم به لحاظ ابزاری از همیشه سادهتر شده و این امر اشتیاق فیلم ساختن را هم افزایش داده، و در حالی که تماشاگران در معرض انواع تولیدات سینمای جهان و انبوهی از برنامههای شبکههای ماهوارهای قرار گرفتهاند از سینمای ایران با کدام پشتوانه به لحاظ ظرفیتهای نمایشی و سالن سینما توقع جذب مخاطب میرود؟
رییس سازمان سینمایی در آیین اختتامیه دومین جشنوارهی فیلمهای ویدیویی «یاس» که در آمل برگزار شد آمار قابلتوجهی ارائه داد. او گفت: «در سرتاسر استان مازندران فقط هشت سینما فعال است و این تعداد در مقابل اشتیاق و علاقهی مردم مازندران به سینما بسیار اندک است.» او بهدرستی این سؤال را مطرح کرد که: «سهم فرهنگ در سرمایهگذاریهای انبوه انجامشده در بخشهای مختلف ساختمانی و رفاهی و... این استان طی همهی سالیان گذشته کجا بوده است؟» و این تنها وضعیت یک استان کشور است. چندی پیش برنامهی سینمایی «هفت» گزارشی پخش کرد از وضعیت سالنهای سینما در اصفهان که یک کلانشهر مهم چند میلیونی کشور و میزبان یکی از قدیمیترین جشنوارههای سینمایی ایران است. این شهر اکنون فقط سه سالن سینمای فعال دارد. جستوجویی ساده اطلاعات تکاندهندهتری را هم به دست میدهد: بر اساس اطلاعات مرکز آمار ایران و گزارش سالیانهی وزارت ارشاد جمعیت فاقد سالن سینما در کشور بیش از چهل میلیون نفر است و بیش از هزار شهر در کشور سالن سینما ندارند سینماهای سه استان کشور کلاً تعطیل شدهاند. اکنون ایران با بیش از هفتاد میلیون نفر جمعیت فقط 250 سالن (پرده) سینما دارد که بیشترشان در استان تهران هستند.
در واقع یک دلیل اغلب مشکلات سینمای ایران را میتوان در همین فقر مفرط امکانات نمایش و سالنهای سینما جستوجو کرد. از دعواهای تمامنشدنی اکران و شورای صنفی نمایش تا رقابت و کشمکشهای پخشکنندگان به کنار، این قضیه حتی بر چگونگی سوژهیابی فیلمسازان هم تأثیر میگذارد. وقتی فیلمساز و سرمایهگذار ببینند بیشتر مخاطبان آنها در تهران و کلانشهرها هستند طبعاً به سمت موضوعهایی میروند که برای این جنس مخاطب جذاب باشد.
اما مهمترین نکته میتواند این باشد که امکانات اندک و البته در بسیاری از شهرها شدیداً نامطلوب نمایش، سینمای ایران را از چه ظرفیتهای عظیم اقتصادی محروم کرده است. به عنوان مثال این روزها شهر موشها۲ روی پرده است که تهیهکنندگان و سرمایهگذارانش سخت در تلاش هستند تا با وجود ظرفیتهای ذاتی این اثر و به مدد نوآوریهای تبلیغاتی، فروش جدیدی را در تاریخ سینمای ایران به ثبت برسانند و استانداردهای تازهای تعریف کنند. صرفنظر از موفقیت یا ناکامی آنها میتوان تصور کرد که اگر ظرفیتهای نمایشی کشور اندکی بیشتر بود چرخهی اقتصادی سینمای ایران میتوانست چهقدر پربارتر باشد.
قصد انکار تمامی مشکلات دیگر سینمای ایران (از فقر موضوعی و لکنت در قصهگویی و کمبود قهرمان دوستداشتنی و مشکل ریتم فیلمها و ضعف اساسی در ارتباط با مخاطب) نیست. اما همین سینما با همهی نارساییهایش اگر کمی بهتر و درستتر به مخاطب عرضه شود و بهدرستی به همه جای ایران برود میتواند بسیار بیشتر از حالا رونق بگیرد و به سودآوری برسد. شاید آن روز دیگر این تمثیل و قیاس را نشنویم که کل سرمایهی در گردش سینمای ایران کمتر از قیمت ساختمانی در تهران است.