نوشتن در سوگ هنرمندان نامی و مردان بزرگ کار سختی است، و آنچه این سختی را مضاعف میکند اندوه و دریغیست که معمولاً بابت ناکامی هنرمند و احتمالاً مرگ پیش از هنگامش به جای مانده و سوگنوشتها را به متنهایی تلخ و پرافسوس مبدل میکند. متأسفانه دربارة بسیاری از درگذشتگان هنر و سینما (بهخصوص در چند سال اخیر) این گزارة تلخ صدق میکند که آنها در سالهای باروری و بلوغشان و بدون آنکه بتوانند از عمرشان استفادة مفید کنند، در گیر و دار محرومیتها و محدودیتها دار فانی را وداع گفتند و حسرت به دل ماندند. بزرگانی چون عباس کیارستمی و ایرج کریمی، مرگی نابههنگام را تجربه کردند و ناصر ملکمطیعی با رفتنش به همه یادآوری کرد که در چه سرزمین نخبهکش و جفاکاری زندگی میکنیم و حیات هنرمندانمان با چه حسرتها و ناکامیهایی آمیخته است. اما عزتالله انتظامی، بزرگمرد سینمای ایران، همچنان که در طول زندگیاش یگانه بود و یگانه زیست، در هنگام درگذشت نیز دریغ و حسرتی پشت سرش باقی نگذاشت و استثنای یک قاعدة تلخ شد.
انتظامی حیات هنری پرباری داشت، عمرش را به کمال زیست، قدر دید و بر صدر نشست، کارنامهای درخشان به جا گذاشت که دستکم تا سالها کسی قادر به تکرارش نخواهد بود، تا دم رفتن در میان خانواده و فرزندان و دوستدارانش عزیز ماند، و همواره حرمت و اعتبارش را در بالاترین سطح ممکن حفظ کرد. زندگی او مصداق روشن بهرهگیری از فرصتها و استعدادها بود و موفق شد در طول چند دهه نهتنها همواره فعال و مورد توجه باقی بماند، بلکه حیثیت و وجاهت هنریاش را نیز در اوج نگه دارد و به جایگاهی دستنیافتنی تکیه زند.
در سرزمین ما که تداوم و موفقیت هنرمند، بهخصوص سینماگری مشهور و مردمی چون انتظامی، ناخودآگاه نیروهایی مخالف را برمیانگیزد و چالشهایی سخت پیش روی هنرمند مینهد، او آنقدر باکیاست و بزرگ بود که نه خانهنشین شد و نه تن به نقشهای مبتذل و ناگزیر داد و نه با دولت و دستگاهی درگیر شد و نه به همکاری و سرسپردگی به دولت و دستگاهی متهم شد... یک عمر با عزت، نقش بازی کرد و یادگارهای ارزشمند به جا گذاشت و احترامش را نزد مردم سرزمینش حفظ کرد و سرانجام پاکیزه و بیحاشیه جامة سفید پایان را به تن کرد. حقا که در این بوم بلاخیز و در میانة اینهمه حاشیه و هیاهو، زیستن و مرگش، هر دو، رشکبرانگیز است و کممانند.
دربارة عزتالله انتظامی و کارنامة پربار بازیگریاش مطالب فراوانی نوشته شده، کتابها درآمده، و اکنون به بهانة درگذشتش باز هم گفته و نوشته خواهد شد. در این مجال کوتاه جز تحسین مسیر پیمودة او و قلههایی که فتح کرده کاری نمیتوان کرد، بهویژه که حتی مرور شاهنقشهای او نیز مقالهای مفصل خواهد شد. طرفه اینکه او در نود سالگی آمادة پذیرش نقشهای تازه بود و به عنوان یک بازیگر حرفهای هرگز به طور رسمی خود را بازنشسته حس نکرد؛ تا آخرین لحظه هم با وجود کسالت مزاج و برخی بیماریهای ریز و درشت ناشی از کهولت سن، همواره تأکید میکرد که اگر نقش مناسب و فیلمنامة پرمایهای به او پیشنهاد شود حتماً قبول خواهد کرد. او جزو معدود سالخوردگان سینمای ایران بود که در سالهای آخر نیز خبرساز و مورد توجه بود و حتی شایعة همکاریاش در یک فیلم تازه تیتر اول رسانهها میشد. چنان که همین یکیدو سال پیش انبوهی خبر و گزارش و نقد و تحلیل دربارة احتمال همکاریاش با مسعود کیمیایی منتشر شد و خیلی از ناظران منتظر بودند که این یادگاری پایانی را به عنوان رویدادی بزرگ در تاریخ سینمای ایران ثبت کنند. این میزان مورد توجه بودن در در دهة نهم عمر، نشاندهندة وجهه و پرستیژ کمنظیر انتظامی بود و میتوان گفت که برای کمتر کسی، حتی از همدورههای نامدار و مورد احترام او، تکرار شد.
از عزت سینمای ایران یادگارهای فراوانی به جای مانده، اما شاید مهمترین میراث او پرهیز همهجانبه و سختگیرانة او در تن دادن به ابتذال باشد. انتظامی حتی در دورههای ابتدایی فعالیتش که فیلمنامهخوانی و سنجش نقش و سختگیری دربارة دیالوگها و محتوای متن چندان رایج نبود و خیلی از بازیگران بزرگ هم صرفاً با گفتوگویی شفاهی و شنیدن مختصات کلی نقش، برای بازی در فیلمها قرارداد امضا میکردند، روش سختگیرانة حرفهایاش را با جدیت دنبال میکرد. مواجهة وسواسآمیز او با فیلمنامه و مسیری طولانی که برای قبول نقش طی میکرد، کمکم تبدیل شد به سنتی همهگیر که امروزه برای بسیاری از بازیگران جوانتر سینما ما یک مسیر استاندارد و طبیعی به نظر میرسد، ولی نباید فراموش کرد که بزرگانی چون انتظامی با کمالطلبی و وسواسشان قواعد این مسیر را تثبیت کردند. تمرینها و دیالوگخوانی او با خرس عروسکیاش، و گفتوگوهای طولانیاش با کارگردانها (که گاهی هم به نتیجه نمیرسید و همکاریشان پس از مدتها مذاکره لغو میشد) در ردیف داستانهای جذابیست که تا دههها پس از مرگش بازگو خواهد شد. او با انتخابهایش و با رفتار حرفهایاش به همکاران جوانش آموخت که بازیگر چهگونه باید «نه» بگوید و چه مرزها و محدودههایی برای خود تعریف کند.
او هیچوقت ستارة سینما نبود، اما در طول چند دهه فعالیت مداوم موفق شد جایگاهی فراتر از این تعریفهای کلیشهای بیابد. در نتیجة کامیابی او و بازیگران بزرگ همدورهاش، جوانهایی وارد سینما شدند که از اول سودای ستاره شدن نداشتند و میخواستند «بازیگر» باشند؛ مثل آقای بازیگر... تأکید این گروه از بازیگران و در رأس آنها انتظامی، روی پرورش احساسات و بالا بردن توان تکنیکی بازیگر، عملاً نقشة راهی فراهم کرد که هنوز هم تأثیرش را روی آداب بازیگری در سینمای ایران میتوان دید. جالب است که ماندگاری و پرستیژ هنری بازیگرانی چون او، در گذر زمان، فراتر از ستارههای محبوب همدوره به نظر میرسد و این خود نشانهای از پیروزی بازیگر بر ستاره است که شاید مهمترین جلوهاش را در شمایل اجتماعی و وجهة هنری عزتالله انتظامی بتوان مشاهده کرد.
انتظامی تا آخرین روزهای زندگیاش سرپا و سرحال بود و روحیهاش را حفظ کرد. در اغلب عکسها و ویدئوهای منتشرشده، او همچنان همان هیبت احترامبرانگیز همیشگی را دارد و شیرین و صمیمی و پراحساس حرف میزند. در خاطرة سینمای ایران، او همیشه تصویری ثابت دارد که مثل مجسمههای بزرگان در میدانهای شهر، تجسمی از بهترین ویژگیهای اوست. نه بیماری و نه پیری توان مخدوش کردن این تصویر را نداشت، مرگ هم نخواهد توانست تصویر عزت سینمای ایران را کمرنگ و بیشکل کند. او در حافظة میلیونها دوستدارش، و نسلهایی که خواهند آمد، به زیباترین شکل ماندگار خواهد بود و پس از درگذشتش نیز بهکمال خواهد زیست.
ماهنامة «فیلم» که خاطراتی دلپذیر از همکاری و همراهی و محبت عزتالله انتظامی دارد و عمری سیوچندساله را کنار این بازیگر دوستداشتنی زیسته است، درگذشت او را به بازماندگانش و جامعة هنری ایران تسلیت میگوید. او در صدها عکس و هزاران سطر نوشتة مجله، و در قلب ما، زنده است.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: