بسیاری به یاد داریم نخستین شبی را در زمستان 1357 که صدایش از تلویزیون پخش شد و نمیدانستیم این صدای زنگدار از آن کیست که اینچنین با سوز و گداز «سرود ایران، ایران» را میخواند. چند سال بعد او را در تلویزیون و در کنار گروه بازیگران مجموعهی «محلهی بهداشت» (1363) در نقش شیر جنگل دیدیم. با توجه به این که بازی او در آثاری مانند عقابها (1363)، یوزپلنگ (1364) در پرتو حضور ستارگان آن دوران سینمای ایران قرار گرفته (هرچند بازی او بهگونهای است که «دیده» میشود.) فیلمی که رضا رویگری را تمام قد به سینمای ایران معرفی کرد و تواناییهای او در بازیگری را نشان داد؛ در اجارهنشینها (1365) ساختهی داریوش مهرجویی است.
رویگری در نقش برادر کوچک عباس آقای درخشش (عزتالله انتظامی) معمار ساختمانی است که حالا از هر گوشهاش خرابی بیرون زده و او که از زدوبندهای برادر بزرگترش با معاملات ملکیها بیخبر است، از محسنات معماری خانه دم میزند. چند سکانس مشخص از بازی رویگری را در ذهن داریم که همچنان و با گذشت چندین سال از نمایش این فیلم، با طراوت هستند. نگاه کنیم به سکانسی که لولهی خانهی آقای قندی (اکبر عبدی) میترکد و مهندس مشغول ارزیابی نوع خرابی است و مادرش (حمیده خیرآبادی) به او اصرار میکند که برود سر اصل مطلب و در ادامه سؤال ناگهانی مهندس افجهای (فریماه فرجامی) در مورد استفاده از لوله پلیکا و عکسالعمل مهندس نسبت به حرف کسی که از کار مهندسی سر رشته دارد؛ سکانسی دیگر که عباسآقا دنبال منشاء خرابی ساختمان میگردد و آقای سعدی (حسین سرشار) را سکهی یک پول میکند، برادرش دخالت میکند اما حسابی سرشکسته و خوار میشود.
سکانس آشتی کردن دو برادر، سکانس خراب کردن خانه و توضیحات معصومانه مهندس که این خانه چه عیب و علتی دارد، همه و همه با بازی روان و پذیرفتنی رویگری همراه شدهاند. دل مهندس پیش همسایههاست اما نمیتواند برادرش را هم رها کند. با این حال گاهی حساب کار از دست مهندس در میرود. نگاه کنیم به سکانسی که آقای توسلی (ایرج راد) به عباسآقا گوشزد میکند که خانواده رام دامدار تصادف کردهاند. عکسالعمل حیرت زدهی مهندس در برابر نگاه ترساندهی عباسآقا دیدنی است. مهندس همچنان معنای نگاه عباسآقا را متوجه نمیشود و آدرس دقیقتر تصادف ترن در آلمان را میدهد و در شیطنتی آشکار وقتی آقای توسلی اعلام میکند که این خانه مجهولالوارث است و حکم تخلیه از درجهی اعتبار ساقط است، مهندس هم نگاهی به برادرش میاندازد و هم تأیید میکند که... بله از اعتبار میافته... سکانس به یادماندنی دیگر از بازی رویگری دعوای مهندس و برادرش در حالی است که خانه در شرف ویرانی است. حرکات تند فیزیکی رویگری و گرفتن صورتش به سوی انتظامی که او را بزند، همچنان فراموش ناشدنی هستند. به هر حال یکی از عوامل ماندگاری اثری همچون اجارهنشینها بازی بازیگران آن است. کما این که نقش رویگری در فیلم مهرجویی همچنان یکی از بهترین نقشآفرینیهای اوست.
تا پیش از بازیاش در بوتیک (1382) در نقش آقا شاپوری، رویگری در شماری از آثار سینمای ایران ظاهر شد که کمتر توانستند شاکلهی بازیگری او را به نمایش بگذارند. هرچند نقش کیان در مسافر ری (1379) در این میان یک استثناء است. درواقع بعد از فیلم حمید نعمتالله، رویگری کمتر در نقشهای مفصل سینمایی ظاهر شد و در مواردی به عنوان بازیگر ویژه در پروژههای سینمایی بازی کرد که در فرهنگ لغات بازیگری در آن سوی آبها هم تعریف مشخصی دارد و هم اتیکت بهخصوصی دارد.
رویگری از آن دسته بازیگران است که بهویژه در کنار صدای خاصی که دارد، حضورش با خود، فضا به همراه میآورد. نگاه کنیم به نقش کوتاهش در نقش آقا شاپوری که با بازی او به شخصیتی بدل شده که میتواند خودش را به فضای دیگر شخصیتها تحمیل کند. آقا شاپور به دندان اتی (گلشیفته فراهانی) گیر داده و سعی دارد در برابر او جهانگیر (محمدرضا گلزار) را از سکه بیندازد. نوع بازی رویگری، مکثها، خندههایی که نمیدانیم از سر دست انداختن جهانگیر است یا نه و تحقیر فرشید (افشین سنگچاپ) و دستمال کاغذی گذاشتن در اتاق و استفادهاش از عینک نزدیک بین (مگر چقدر واجب است که داروی بیحس کننده روی دندان این دختر بریزد که باید عینک بزند؟) همه و همه بعدی دیگر به نقش آقا شاپوری دادهاند.
بازی دیگری از رویگری در ذهن داریم که شاید آنگونه که باید، دیده نشد: بازی کوتاهش در گناهکاران (1391) ساختهی فرامرز قریبیان و در نقش معمار. سرگرد تدین (فرامرز قریبیان) همراه سرگرد روانگر (رامبد جوان) آمدهاند تا دربارهی قتل مرجان فرازمند (بهاره کیانافشار) تحقیق کنند. سرگرد تدین حوصله سیاهکاری معمار را ندارد و معمار هم سعی دارد با نوع حرف زدنش به نوعی سرگرد را تحقیر کند. معمار با بازی رویگری آمیزهای از پشت هماندازی، زرنگبازی، مظلومنمایی و تحقیر دیگران است. جا خوردن معمار وقتی میبیند که تدین به اندازهی خود او زبانباز هست، بازی پذیرفتنی رویگری را به همراه دارد.
زمانی که از بازیگری حرف میزنیم، به چه چیزی اشاره میکنیم؟ به بازی بازیگران یا به بازیگرانی که بازی میکنند. برخی بازیگر هستند و برخی دیگر بازیگر. اولی به معنای آن است که با کسانی روبروییم که بازیگری را مانند حرفهای فرا میگیرند و به نمایش میگذارند و در این میان به جز مقولهی تکنیک به بیان احساس از طریق بازی نیز معتقدند. دومی به این معنا است که برخی نقشها را بازی میکنند. آن را به نمایش میگذارند. خودشان هستند اما تلاش میکنند در قالب شخصیت دیگری فرو بروند. چهبسا در این میان، حتی تکنیک هم وجود نداشته باشد. برخی از بازیگران سینمای ایران در کارنامهشان تلاش میکنند چنین بازیهایی را اجرا کنند. آنها بازیگر هستند اما تلاش میکنند بازیگر باشند. حضورشان، صدایشان، نگاهشان و بدنشان را بهگونهای مورد «استفاده» قرار میدهند که هم در نقش باقی بمانند و هم از آن فاصله بگیرند. استاد انتظامی یکی از آن بازیگران بود. خسرو شکیبایی نام دیگری است که بیدرنگ به ذهن ما میرسد. در میان بازیگرانی که کمتر دربارهشان نوشته شده و بازیهایشان لابهلای غوغای ستارگان سینما تقریباً نادیده گرفته شده، میتوان به فردوس کاویانی اشاره کرد که دو نمونهی درخشان بازیاش را در اجارهنشینها و سایه خیال (1369) همچنان در ذهن داریم. رضا رویگری نیز در همین گروه جای میگیرد. حتی وقتی به دلیل مشکلات جسمی نمیتواند تحرک چندانی داشته باشد و نقش خودش را در خوب، بد جلف (1395) بازی میکند، سعی دارد به نقشش-هرچند کوتاه و در حد مقدورات نقش- تشخص ببخشد. راستی او الان چه میکند؟ خبری از او داریم؟ نداریم؟
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: