نوروز امسال با بصرفه‌ترین سیم‌کار کشور

سینمای ایران » چشم‌انداز1396/11/12


پیش‌درآمد؛ «زمان» در دنیای تو چند است؟!

گزارش و بررسی سی‌وششمین جشنواره فیلم فجر و فیلم‌هایش - 1

 

سی‌وششمین جشنواره فیلم فجر و بهار سینمای ایران از راه رسید و ما طبق روال هر سال در ایام جشنواره با مجموعه مطالب روزانه در خدمت شما هستیم تا در حد خودمان مهم‌ترین رویداد سینمایی سرزمین‌مان را پوشش دهیم و یکی از پایگاه‌های مجازی فعال‌تر این روزها باشیم. می‌کوشیم با جدیت تمام، اولین نقدها (یا بهتر است بگوییم ریویوها) را در اختیار شما عزیزان قرار دهیم تا شاید بتوانیم کمکی به فیلم‌ها و فیلم‌سازان شایسته‌تر و در ضمن برنامه‌ریزی سینمادوستانی کنیم که در این روزگار پرشتاب و پرمشغله می‌خواهند هرچه زودتر بهترین فیلم‌ها را «شکار» کنند و با دوستان و عزیزان‌شان درباره آن‌ها گپ بزنند.
طبق روال سال گذشته، هر روز گزارش‌هایی درباره کم‌وکیف آثار به‌نمایش‌درآمده در سالن مطبوعات (پردیس سینمایی ملت) و بده‌وبستان سینماگران با اهالی رسانه را برای شما تدارک خواهیم دید و در ادامه چند نظر کوتاه درباره فیلم‌های دیده‌شده را با شما در میان می‌گذاریم.
مطالب تحلیلی و گزارش‌های مفصل‌تر را مثل هر سال در شماره‌ی اول اسفند ماهنامه‌ی «فیلم»، شماره‌ی 539، خواهید خواند. امیدواریم این دوره از جشنواره‌ی فیلم فجر چنان گرم و پررونق باشد که برف‌های سینما را آب کند و بهار پیش رو را نوید دهد.

 

زیر بام‌های برفی

شاهین شجری‌کهن

جشنواره‌ی فیلم فجر، نوروز زمستانی سینمای ایران، وارد سی‌وششمین دوره‌ی برگزاری‌اش شده و هفته‌ی دوم بهمن برای سینمادوستان و صاحبان فیلم‌ها، آغاز یک ماراتن سخت اما شیرین سینمایی خواهد بود. این جشن هرساله که قدمت و ثباتش دلیل اصلی اهمیتش در سپهر کلی سینمای ایران است، با این‌که هر سال بی‌وقفه برگزار شده و هویتی تثبیت‌شده دارد، اما هنوز نتوانسته جهت حرکت و اهداف اصلی‌اش را در چشم‌اندازی مثلاً ده ساله تعریف کند و لااقل نصف این مدت را در همان مسیر تعریف‌شده ثابت‌قدم بماند.
این شاید مهم‌ترین نقد به مهم‌ترین جشنواره‌ی سینمایی این سرزمین باشد که هر سال جهت‌گیری و رویکرد تازه‌ای تعریف می‌کند، اهداف جدیدی را پی می‌گیرد و حتی ویژگی‌های برگزاری و سیاست‌های اجرایی‌اش نیز تغییر می‌یابند. یک بار جولانگاه نام‌های جوان و فیلم‌سازان نوظهور می‌شود، یک بار برای حمایت از فیلم‌های ویدئویی بخش مجزا به راه می‌اندازد، یک بار ویترین سینمای مستند را می‌آراید، سال دیگری دبیر جشنواره می‌گوید بازار فیلم برای برگزارکنندگان مهم‌ترین بخش است و... خلاصه این‌که این سرو چمان، که چشم همه‌ی اهل سینما به قد و قامت رعنایش روشن است، گاه‌گداری هم به جای چمیدن در چمن، تلو تلو می‌خورد و کج‌ومَج می‌شود؛ اما هرچه هست، این جشنواره بازتابی از موجودیت سینمای ایران و مهم‌ترین گردهمایی سالانه‌ی مخاطبان و سینماگران و اهل رسانه در این سرزمین است. کوچک کردنش به معنای کوچک شدن سینما خواهد بود و رونقش مساوی است با رونق سینما.
جشنواره‌ی امسال عملاً رویکردی همسو با سینمای بدنه داشته و این نکته را در نحوه‌ی انتخاب فیلم‌ها و عملکرد برگزارکنندگان در تعریف بخش‌های مختلف جشنواره می‌توان دید: سهم فیلم‌اولی‌ها (که در چند سال اخیر پرچم‌دار بوده‌اند و بحث‌برانگیزترین آثار هر دوره را عرضه کرده‌اند) کم شده و برای فیلم‌های انیمیشن و مستند نیز بخش مستقلی در نظر گرفته نشده است. عمده‌ی آثار انتخاب‌شده، فیلم‌های جنگی، درام‌های پرهزینه و پرستاره‌ای که بخت بالایی برای فروش‌شان در اکران عمومی وجود دارد، و فیلم‌های کمدی و ملودرام‌های اجتماعی هستند که در اغلب موارد تولیدشان با همکاری بنیاد فارابی یا مؤسسه‌های خصولتی انجام شده است. سهم سینمای مستقل و فیلم‌های تجربه‌گرا کم‌ است، و جز یکی‌دو مورد (مثل امیر/ نیما اقلیما) تقریباً هیچ اسم ناشناس و نورسیده‌ای در جشنواره حاضر نیست. البته در همین ترکیب متعارف نیز می‌توان منتشر کشف‌های تازه و اتفاقات سینمایی خوب بود، ولی در مجموع با جشنواره‌ای خلوت‌تر و فیلم‌هایی قابل‌پیش‌بینی روبه‌روییم.
درباره‌ی کم‌تر شدن تعداد فیلم‌های این دوره، در مطالب شماره‌ی ویژه‌ی جشنواره‌ی فجر ماهنامه‌ی «فیلم» مفصل بحث شده و سیاست‌های این دوره و تأثیر احتمالی‌شان بر وضعیت کلی سینما در سال پیش رو، مورد بررسی قرار گرفته است. اما وقتی موضوع از حیطه‌ی مباحث تئوریک خارج می‌شود و به برگزاری عملی و اجرایی جشنواره می‌پردازیم، شاید نتیجه‌گیری منطقی این باشد که نمایش همین تعداد فیلم هم برنامه‌ی مفصلی‌ست و چه‌بسا تأثیرات متفاوتی روی چشم‌انداز اکران 97 بگذارد.
هر فیلم حاضر در جشنواره‌ی امسال، فقط در پردیس‌ها و سالن‌های تهران حدود بیست‌وپنج تا سی سانس نمایش دارد و این تازه جدا از سانس‌های ویژه و اکران‌های مردمی احتمالی است. این یعنی حدود هفتصد سانس که در جریان برگزاری‌شان، بیش‌تر سینمادوستان پیگیر و علاقه‌مند، شانس تماشای فیلم‌های مورد نظرشان را پیدا می‌کنند و البته نمایش‌های ویژه و اکران منتقدان و سینماگران و نمایش‌های فرهنگسرایی را نیز باید به این تعداد اضافه کرد. با پایان جشنواره هم مجموعه‌ی آثار هر دوره در قالب نمایش‌های ویژه در کانون‌های فیلم و خانه‌ی هنرمندان و جاهایی نظیر این به نمایش درمی‌آیند. در نتیجه نباید زیاد تعجب کرد که سازندگان فیلم‌هایی که روی گیشه‌ی اکران عمومی‌شان حساب کرده‌اند، علاقه‌ای به نمایش فیلم‌شان در جشنواره ندارند. فیلمی که سی چهل بار در طول جشنواره نمایش داده شده و درباره‌اش نقدها و خبرهای مختلفی منتشر شده، لااقل کنجکاوی مخاطبان احتمالی‌اش را از دست می‌دهد و در زمان اکران عمومی باید به دنبال جذابیت‌های تازه‌ای باشد. شاید یکی از دلایلی که تهیه‌کنندگان دولتی حضور پررنگ‌تری در جشنواره‌ی امسال دارند همین باشد که آن‌ها دغدغه‌ی زیادی بابت موفقیت در اکران ندارند و بیش‌تر رای‌شان مهم است که محصول‌شان موج مثبتی ایجاد کند.
در زمستان برفی و سرد امسال، جشنواره‌ی فیلم فجر مهم‌ترین رویداد سینمایی و بزرگ‌ترین جلوه‌ی تلاش اهل سینما برای گرم کردن تنور سینما به شمار می‌رود. بیست‌وپنج فیلم، صدها سینماگر که در تولید این فیلم‌ها مشارکت داشته‌اند، هزاران تماشاگر تشنه‌ی سینما، و رسانه‌هایی که بی‌صبرانه منتظر موج‌های خبری‌اند تا رونق و گرما به صفحه‌های‌شان بازگردد. برای حضور در یک جشن سینمایی، چه انگیزه‌ی دیگری لازم است؟
می‌توان اشکال‌ها و نقایص احتمالی این دوره را به سیاقِ «دیدی گفتم؟!» بزرگ کرد و از برخی تغییرها در شیوه‌ی برگزاری جشنواره‌ی امسال راضی نبود، همان‌طور که کم شدن تعداد فیلم‌ها و حذف بعضی از نام‌ها و عنوان‌های توجه‌برانگیز را نیز می‌توان به پای کم‌فروغ بودن این دوره گذاشت. اما آن‌چه مسلم است ارتباطی دوسویه و حیاتی میان جشنواره‌ی فیلم فجر و کلیت سینمای ایران برقرار است که نه با یک دوره و یک سال کم‌رنگ می‌شود و نه انکارش فایده‌ای به حال سینما و سینماگر و سینمادوست دارد. این فیلم‌ها و این صدها سانس و این هزاران نام، بخشی از واقعیت سینما در این سرزمین‌اند و آیینی ارزشمند به قدمت قریب به چهار دهه را تداوم می‌بخشند. هر جشنواره‌ای با مخاطبانش هویت می‌یابد و اگر دوستداران سینمای ایران با خوش‌بینی و اشتیاق به استقبال جشنواره‌ی فیلم فجر نروند، با صدها فیلم خوب و ده‌ها شگفتی و پدیده‌ی جدید نیز کاری از پیش نمی‌رود و چراغ سینما روشن نمی‌شود. دوست داشتن سینمای ایران ناگزیر با دوست داشتن جشنواره‌ی فجر همراه است و هرکسی که دلش می‌خواهد پرچم سینما در این خاک افراشته باشد باید پرچم جشنواره‌ی سالانه‌اش را نیز برفراشته بخواهد.

نگاهی به وضعیت جشنواره فجر و آثار راه‌یافته

رضا حسینی

کوچک‌سازی: یکی از درام‌های انتقادی قدرندیده‌ی سال 2017، جدیدترین اثر الکساندر پین است با عنوان کوچک‌سازی که مت دیمن و کریستن ویگ نقش‌های اصلی آن را بازی کرده‌اند. در این فیلم علمی‌خیالی، دانشمندان کشف کرده‌اند که چه‌گونه انسان‌ها را به اندازه‌هایی پنج‌اینچی درآورند و به این شیوه بحران ازدیاد جمعیت (و به تبع آن هزینه‌ها و منابع غذایی و...) را کنترل کنند. ظاهراً جشنواره فیلم فجر - هم با این‌که اولین و مهم‌ترین رویداد سینمایی این سرزمین بعد از وقوع انقلاب اسلامی است - دچار وضعیت مشابهی بوده که در سال‌های اخیر «داوطلبانه» تن به کوچک‌سازی داده است و هر بار به‌نوعی شاخ‌وبرگ‌هایش را چیده‌اند تا این‌که در سی‌وششمین دوره‌اش (که از امروز دوازدهم بهمن در سینماهای مردمی شروع می‌شود و از فردا برای اهالی رسانه!) بدون هیچ بخش فرعی و «اضافی» و فقط با 25 فیلم در یک بخشِ دونیم‌شده (سودای سیمرغ 1و2) برگزار شود.
این اتفاق در شرایط و روزگاری رخ داده است که می‌بینیم هر روز چه‌گونه بر وسعت جشنواره‌های بین‌المللی و مطرح افزوده می‌شود و بانیان و برگزارکنندگان‌شان چه‌طور می‌کوشند دامنه‌ی فعالیت‌ها و قدرت‌شان در عرصه سینما را گسترش دهند و به بازی‌گردان‌های جدی‌تری در این هنر/ صنعت بدل شوند. همین سال گذشته بود که جشنواره فیلم کن برای اولین بار دست به نمایش قسمت‌هایی از سریال‌های تلویزیونی زد تا در عصر طلایی نوی تلویزیون و مجموعه‌سازی نه‌فقط از قافله عقب نمانده باشد بلکه در زمره پیش‌روها قرار گیرد و به دیگر رقبای خود اجازه‌ی پیش‌دستی ندهد. در ادامه‌ی همین رویکرد است که در سال 2018 بخش ویژه‌ای به رقابت آثار تلویزیونی اختصاص داده شده است و اولین جشنواره تلویزیونی کن از چهارم آوریل (پانزده فروردین 1397) کارش را آغاز خواهد کرد. آن وقت ما در این سرزمین هر روز بر تعداد جشنواره‌های فرعی بی‌اهمیت در عرصه‌ی جهانی می‌افزاییم و مهم‌ترین و قدیمی‌ترین جشنواره‌مان (که زمانی از آن به عنوان ویترین سینمای ایران یاد می‌شد) را دستی‌دستی به ورطه‌ی نابودی می‌کشانیم. پس طبیعی است که فیلم‌سازان داخلی و به‌خصوص آن‌هایی که وجهه‌ای جهانی پیدا کرده‌اند، جشنواره‌های لندن و برلین را به عنوان ویترین و اولین محل عرضه‌ی فیلم‌شان انتخاب می‌کنند. قدما مثل خوبی دارند که می‌گوید: «خودکرده را تدبیر نیست.»
اما امسال «کوچک‌سازی» در خصوص کاخ جشنواره هم صورت گرفته است تا شاید دیگر خبری از مهمانان ناخوانده‌ای نشود که به هزارویک دلیل سر از سالن رسانه درمی‌آورند. اگر این اتفاق به هر دلیلی نیفتد، سال پرجنجالی را تجربه خواهیم کرد چون پس از هشت دوره برپایی جشنواره در سالن 1600 نفری برج میلاد، حالا سینمایی برای اصحاب رسانه انتخاب شده است که بجز عدم برخورداری از پارکینگ و فضاهای قابل قیاس با کاخ سابق، ظرفیت چهار سالن آن روی‌هم‌رفته 1059 صندلی است! ما که به‌هیچ‌وجه قصد پیش‌داوری نداریم و حاضریم سر فرصت گزارش‌های روزانه‌مان را از شرایط حاکم بر سالن رسانه تقدیم‌تان کنیم. پس از کاوش بیش از حد در این موضوع هم می‌گذریم و امیدواریم کوچک‌سازی در زمینه محل برگزاری جشنواره، با هدف امکانات و شرایط بهتر برای پوشش خبری این رویداد سینمایی محقق شده باشد.
فریادها و نجواها: با همه این حرف‌ها، در نهایت این ما هستیم و جشنواره فجر و دلدادگی به سینما؛ آرزوی کشف‌های تازه و درخشش سینماگران محبوب. تمنای افزایش آثار شاخص سینمای کشورمان و لذت هرچه بیش‌تر از تماشای تجربه‌ها و یادگارهای سینمایی. پس دل‌مان را به داشته‌های این دوره خوش می‌کنیم (که اگر اقبال عمومی را مد نظر قرار دهیم کم هم نیستند) و از غایبان هم نمی‌گوییم چون حالا دیگر دردی را دوا نمی‌کند.
بهتر است این نگاه اجمالی، با آثار مستند و فیلم‌های اول شروع شود که هر سال بخش ویژه‌ای از غافلگیری‌ها و لذت‌های ناب سینمایی ما را رقم می‌زنند. امسال دو مستند تحسین‌شده در میان 25 فیلم حضور دارند که هم سوژه‌های کنجکاوی‌برانگیزی دارند و هم دیدن‌شان را به خاطر کیفیت‌های فنی نباید از دست داد: بانو قدس ایران (مصطفی رزاق‌کریمی) و زنانی با گوشواره‌های باروتی (رضا فرهمند). اما از میان سه فیلم اول یعنی امیر (نیما اقلیما) و دو کمدی مصادره (مهران احمدی) و خجالت نکش (رضا مقصودی)، به احتمال زیاد امیر جدی‌ترین گزینه برای پدیده شدن در این دوره است؛ فیلمی که زمان زیادی صرف شکل‌گیری آن شده و در این روزگار شتابزده، به عنوان مثال، نُه ماه زمان صرف تمرین با بازیگرانش شده است. ترکیب‌بندی‌های نظرگیر قاب‌های فیلم، دیگر ویژگی است که با توجه به تأکید فیلم‌ساز بر فرم، نوید فیلمی را می‌دهند که تماشای آن بر پرده سینما لذتی مضاعف خواهد داشت. بازی‌های میلاد کی‌مرام و سحر دولتشاهی هم بر جذابیت‌های امیر افزوده است.
اما تمرین زیاد و بازی‌های متفاوت، ویژگی دومین فیلم سهیل بیرقی با نام عرق سرد هم هست. بیرقی که دو سال پیش با من در کانون توجه عمومی قرار گرفت، ظاهراً امسال بازی متفاوتی از باران کوثری گرفته که پس از چهار ماه تمرین، 21 کیلو وزن کم کرده است. عرق سرد که به گفته کارگردانش قرار بوده مسیر و تجربه جدیدی برای او باشد، یکی از مهم‌ترین اخبار اجتماعی اخیر را سوژه قرار داده است: کاپیتان تیم ملی فوتسال زنان برای خروج از کشور و همراهی تیمش دچار مشکل می‌شود.
سیدروح‌الله حجازی پس از سه سال با اتاق تاریک دوباره سراغ زندگی زوجی جوان (ساعد سهیلی و ساره بیات) رفته است تا شاید بعد از ناکامی مرگ ماهی (1393) دوباره با کاوشی به سبک زندگی خصوصی آقا و خانم میم (1390) و زندگی مشترک آقای محمودی و بانو (1391) به روزهای اوج کارنامه‌اش برگردد. در این خصوص تصاویر پیمان شادمانفر و موسیقی کارن همایونفر می‌توانند کمک بزرگی باشند.
امسال پیمان معادی هم پس از هفت سال و درام سیاه‌وسفید برف روی کاج‌ها با بمب؛ یک عاشقانه به جشنواره بازگشته است که در پشت دوربین علاوه بر محمود کلاری (مدیر فیلم‌برداری) و بهرام دهقانی (تدوینگر)، از حضور آهنگ‌ساز مطرح یونانی النی کاریندرو سود برده است که به‌خصوص برای ساخت موسیقی متن فیلم‌های تئو آنگلوپولوس شناخته می‌شود. تنها فیلم لیلا حاتمی در این دوره از جشنواره، فرصت دیگری برای همبازی شدن او با معادی را فراهم کرده است. حضور سیامک انصاری و سیامک صفری در نقش‌های مکمل بمب؛ یک عاشقانه می‌تواند جذابیت‌های خاص خودش را داشته باشد.
سعید ملکان بجز فیلم جدید معادی، ششمین فیلم بهرام توکلی با عنوان تنگه ابوقریب را هم تهیه کرده است؛ فیلمی که با تولید سنگین، وسواس و هنرمندی‌ای که از کارگردان موفقش سراغ داریم، می‌تواند یکی از بهترین فیلم‌های جشنواره باشد. به‌علاوه، ششمین فیلم توکلی که یکی از تولیدات «اوج» در این دوره است، می‌تواند نمونه خوبی از تولید فیلم‌های سفارشی با حضور کارگردانی خوش‌ذوق و توانمند باشد. سیدجمال ساداتیان که به اندازه کافی پیش از جشنواره خبرساز و جنجال‌آفرین شد، درباره تنگه ابوقریب گفته است: «این فیلم ژانر اکشن را احیا می‌کند.» خود توکلی هم فیلم را سخت‌ترین اثرش تا امروز دانسته است.
اما تنگه ابوقریب تنها فیلمی نیست که به ادعای سینماگران حرفه‌ای می‌تواند ژانر اکشن را احیا کند. چهارراه استانبول هم به گفته کارگردانش مصطفی کیایی، می‌تواند با صحنه‌های اکشنی که دارد، تماشاگران جشنواره را غافلگیر کند. کیایی که ندید می‌توان گفت دوباره فیلم جذابی برای عموم تماشاگران ساخته است، در سال‌های اخیر یکی از موفق‌ترین فیلم‌سازان «تجاری» (بدون بار منفی و از نوع کاملاً درست و هنر-صنعتی آن) در سینمای ایران است. چهارراه استانبول که اولین اثر سینمایی درباره آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو است، از حالا می‌تواند گزینه مناسبی برای اکران نوروزی هم تلقی شود.
اما در ژانر جنگ که در سینمای ایران عنوان بومی خودش را دارد و دفاع مقدس نامیده می‌شود، محمدعلی باشه‌آهنگر هم پس از شش سال غیبت با سرو زیر آب مسیر فیلم‌سازی‌اش را ادامه داده است و درست مثل فیلم قبلی‌اش ملکه (1390) در پشت دوربین علیرضا زرین‌دست بزرگ را دارد و موسیقی متن فیلمش را هم استاد حسین علیزاده تصنیف کرده است. البته علیزاده برای جدیدترین فیلم خسرو معصومی با نام کار کثیف هم موسیقی ساخته است؛ فیلمی که به نظر می‌رسد موضوعی سفارشی (مهاجرت‌های غیرقانونی) دارد که البته با توجه به این‌که کارگردانش آن را «جزو معضل‌های روز جامعه می‌داند» دست‌کم می‌تواند جزو آثار خوب جشنواره باشد. موفقیت‌های قبلی معصومی در عرصه بین‌المللی می‌تواند بهانه‌ی خوب دیگری برای پیگیری و تماشای کار کثیف باشد.
کارنامه‌ی پرفرازونشیب ابراهیم حاتمی‌کیا هم با جدیدترین فیلمش به وقت شام مثل همیشه کنجکاوی‌برانگیز است و نمی‌شود سراغ آن نرفت. یکی از معدود کسانی که نسخه پایانی فیلم را تماشا کرده، کارن همایونفر آهنگ‌ساز است که درباره‌اش گفته: «کم از تولیدهای هالیوود ندارد...» واقعاً امیدواریم چنین باشد و بالأخره فیلمی در این حد و اندازه در سینمای ایران تولید شود. اما تا امروز بارها چنین حرف‌هایی را شنیده‌ایم که بیش‌تر به دلیل عدم شناخت کافی از سینمای روز جهان بوده است؛ البته حساب همایونفر نگفته جداست چون یکی از زبده‌ترین سینماگران ماست و تا همین جا آواهای فراموش‌نشدنی بسیاری را از خود به‌جا گذاشته است.
اما محمد خزاعی بجز به وقت شام تهیه‌کننده امپراتور جهنم ساخته‌ی پرویز شیخ‌طادی هم بوده؛ فیلمی که درست مثل شعله‌ور (حمید نعمت‌الله) به بخش خارج از مسابقه جشنواره سال گذشته راه یافت اما در نهایت هر دو فیلم به دلایل مختلف انصراف دادند تا امسال پس از جنجال‌های مرتبط و «غیرقانونی» دانستن حضورشان از سوی برخی سینماگران، وارد رقابت اصلی جشنواره شوند. به هر حال نعمت‌الله که سال گذشته با رگ خواب یکی از بهترین تجربه‌های جشنواره را رقم زد، امسال با جاده قدیم (منیژه حکمت)پروژه‌ی دشوارتری برگشته که انگار تولیدش چیزی در حدود یک سال زمان برده است. حضور دارا حیایی در کنار پدرش امین حیایی و زری خوشکام، به‌نوعی از ویژگی‌های جالب توجه فیلم به شمار می‌روند. اما استاد علی نصیریان هم در امپراتور جهنم نقشی مشابه شکارچی شنبه‌ (1388) را بازی کرده است. علاوه بر این، شیخ‌طادی هم به خاطر انتخاب سوژه‌های عجیب و استعداد خاصی که در خلق تصاویر سینمایی دارد همیشه فیلم‌سازی قابل پیگیری خواهد بود اما امیدوارم روزی فیلمی تمام‌عیار را هم به کارنامه‌اش اضافه کند و از موفق‌ترین فیلمش تا امروز، یعنی روزهای زندگی (1390)، پیشی بگیرد. تولید امپراتور جهنم در رسانه‌های عربی خبرساز شد و شاید برای آرام شدن اوضاع بود که این فیلم هم پیش از جشنواره دیده نشد.
مغزهای کوچک زنگ‌زده «تجربه»ی جدید هومن سیدی است که بی‌تردید دوباره با حضور پیمان شادمانفر در پشت دوربین به خلق تصاویر چشم‌نوازی انجامیده است. این فیلم که امسال تنها اثر نوید محمدزاده است، یکی دیگر از تولیدهای دشوار سینمایی اخیر بوده و در هفتاد جلسه فیلم‌برداری شده است. بهروز شعیبی هم با دارکوب - که سومین حضورش در فجر است - با توجه به دهلیز (1391) و سیانور (1394) سوژه متفاوتی را دستمایه قرار داده است: یک زن معتاد که البته از همین حالا باید انتظار قیاس‌های احتمالی با رقیب مقتدرش یعنی خون‌بازی (رخشان بنی‌اعتماد، 1385) را داشته باشیم. حضور علیرضا برازنده و بهزاد عبدی در پشت دوربین و سارا بهرامی (که سال گذشته با ایتالیا ایتالیا درخشید) و جمشید هاشم‌پور در جلوی دوربین از دیگر جذابیت‌های فیلم به حساب می‌آیند.
محمدحسین مهدویان هم با لاتاری سومین سال و حضور متوالی‌اش را تجربه می‌کند و با وجود شنیده‌های ضدونقیض درباره فیلمش می‌تواند تکلیف سینمادوستانی را مشخص کند که عقیده دارند ایستاده در غبار (1394) اتفاق سینمایی منحصربه‌فردی بود که با فیلم خوب ماجرای نیمروز (1395) تکرار نشد؛ و حالا می‌خواهند شاهد چگونگی ادامه مسیر این فیلم‌ساز جوان و بااستعداد باشند. اما کامبوزیا پرتوی با کامیون سیزده سال بعد از کافه ترانزیت (1383) بازگشته است و فیلمی را به‌تنهایی ساخته که از ترکیب جالب بازیگرانش (حضور سعید آقاخانی در یک نقش جدی دیگر و تنها فیلم نیکی کریمی در این دوره) تا تنوع لوکیشن‌ها و فیلم‌برداری تورج اصلانی ویژگی‌های ترغیب‌کننده‌ی خودش را دارد. پرتوی یکی از علل غیبت طولانی‌اش را پذیرفته نشدن فیلم‌نامه‌هایش برای صدور پروانه ساخت اعلام کرده است.
و در پایان حتی از دو فیلم جاده قدیم (منیژه حکمت) و هایلایت (اصغر نعیمی) هم نمی‌توان غافل شد چون اولی تنها فیلم یک کارگردان زن در جشنواره است که پس از یازده سال سومین فیلمش را کارگردانی کرده است و دومی، ظاهراً با رأی همه اعضای هیأت انتخاب و بدون حرف‌وحدیث انتخاب شده و گفته می‌شود که بهترین فیلم نعیمی تا امروز است.
بازگشت به آینده: همان طور که در مرور آثار جالب توجه این دوره از جشنواره خواندید، جالب است که نیمه‌ی پُرِ لیوانِ کوچک سی‌وششمین جشنواره فیلم فجر این طور جذاب و وسوسه‌انگیز احساس می‌شود. به هر حال، خروجی این دوره از جشنواره هرچه باشد، امیدوارم شرایط مهم‌ترین رویداد سینمایی کشورمان تثبیت شود و از سال آینده با ساختاری مشخص - که قرار نیست هر دوره دستخوش تغییر شود - به کارش ادامه دهد و در کنار آن شاهد گسترشِ سنجیده‌ی فعالیت‌های جشنواره باشیم. نگاهی منطقی به وضعیت سی‌وششمین دوره می‌تواند مسئولان را به این نتیجه برساند که این رویداد از چه فرصت‌ها و پتانسیل‌هایی محروم شده است. پس به امید اصلاح و بهبود و بازگشتی باشکوه به آینده!

کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:

https://telegram.me/filmmagazine

آرشیو

فیلم خانه ماهرخ ساخته شهرام ابراهیمی
فیلم گیج گاه کارگردان عادل تبریزی
فیلم جنگل پرتقال
fipresci
وب سایت مسعود مهرابی
با تهیه اشتراک از قدیمی‌ترین مجله ایران حمایت کنید
فیلم زاپاتا اثر دانش اقباشاوی
آموزشگاه سینمایی پرتو هنر تهران
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت
گروه خدمات گردشگری آهیل
جشنواره مردمی عمار
جشنواره انا من حسین
آموزشگاه دارالفنون
سینماهای تهران


سینمای شهرستانها


آرشیوتان را کامل کنید


شماره‌های موجود


نظر شما درباره سینمای مستقل ایران چیست؟
(۳۰)

عالی
خوب
متوسط
بد

نتایج
نظرسنجی‌های قبلی

خبرنامه

به خبرنامه ماهنامه فیلم بپیوندید: