کارگردان و تصویربردار: علی بهمنی، فیلمنوشت و دستیار کارگردان: فاطمه بخشیپور، بازیگران: یوسف میرزایی، زهرا طیوری، مدت زمان فیلمبرداری: ۲ روز
خلاصهی داستان : زنی در نبود همسرش و بهخاطر فقر مالی، رحمش را اجاره داده است. مرد برگشته، ماجرا را فهمیده و زن را کتک زده است. اکنون جنین سقط شده و زن و مرد از جواب دادن به خانوادهاش فرار میکنند.
ما داستان را از جایی همراهی میکنیم که جنین را در یک بیابان در زیر آسمان و زمین برفی به خاک سپردهاند و مرد برای پاسخگویی به خانواده صاحب نطفه خود و زنش را آماده می کند. احساسات زن فروپاشیده است. در نمایی زن تلفن مرد صاحب نطفه را پاسخ نداده و موبایل را به بیرون از ماشین به سمت همسرش پرت میکند تا پاسخ دهد. ما زن را در موقعیتی تنها میبینیم که نه حرف صاحب نطفه برایش شنیدنی است و نه مرد قانونی و همسر خودش. گویی دنیایی بیارتباط با مردها را در درون خود نابود شده میبیند. نگاه زن ناتمامی رسالتی را که بهعهده داشته، یعنی مادر شدن را به خوبی نشان میدهد.
ناتمام با مردی پشت به دوربین آغاز شده با پشتی سیاه، در فضای سرد برف و آسمان ابری و مه گرفته که تا چشم کار میکند سردی رابطه آدمهای فیلم را یخزده میکند. با دیدن لانگ شاتهای نسبتا بلند و زیبای برف نشسته بر موضوع سردم شد. و جادهای ناتمام و نطفهای ناتمام و ماشينی که در جاده میماند گویی کم آورده است و دستهای آلودهای که در امتداد مسیر زندگی پیش میرود. مردی که عرق شرم پیشانیاش را پاک میکند و به چشمهایش که در آينه نگاه میکند فاتحانه با انگشتهای قوی مردانه احساس پشیمانی و عذاب را از خود دور میکند چون زن متعلق به او است. چون زن را زمین خود میداند و اکنون در زمین او نهال همسایه کاشته شده. او نمیتواند بپذیرد. نطفه بیگانهای به خلوت زهدان زنی که در نهاد مرد، نیمهی دیگری است ورود پیدا کرده. کاشتن نطفه در رحم زن و دفن جنین در خاک، این همان زیبایی است. مرد مانند کاشتن دانهای در دل خاک با پای خود روی جنینی که کشته است خاک میکشد و به دقتی شبیه به امید به سبز شدن دانه، خاک را به خوبی بر روی آن پهن میکند.
زن زمین مرد است. مرد دور بوده و زن از سردی فقر نطفه امانتی را در بطن خود جای داده تا نانی به دست بیاورد، و زن مادر شده است. بسیار زیباست.
وقتی نطفهای در نهاد زن شکل میگیرد، و از ابتدای نقطه زنانگی بالقوه به بلوغ زنانگی و مادر شدن نزدیک میشود استقلالی از جنس خدا به وجود میآيد. در زن ناتمام، این حرکت به نقطه بلوغ و استقلال نمیرسد و برای همین مستاصل و بریده از خود و نرسیده به خود سر به جهتی مخالف با مرد، تکیه داده. با نشان دادن زن در داخل ماشین و مرد بیرون، حس بسیار متعالی از تفاوت احساس دنیای مرد و زن به مخاطب القا شده.
زن خشم و اعتراض فروخوردهی خود را در ناتمامی و ناکامی آفرینش و زایایی در کنار جاده بالا میآورد.
لذت بردم. از پرداختن به موضوعی که مربوط به من و شما نیست. مربوط به بشر است. و مربوط به درونیترین احساسهای بشری، پرداختن به نداری و جبر آب و نان و به اینکه فقط جسم زن نیست که اگر در دسترس رقابت مردانه قرار بگیرد مورد حسادت جفت واقع میشود، بلکه روح زن هم در تکامل روابط عشق و زنا شوهری بخشی از روح مرد است که نمیتواند آن را به دیگری ببخشد و وحدت روح چه بسا که از جسم قابل دفاعتر است و تکه پاره شدنش چنان برای مرد آزاردهنده است که مرد دستهای آلوده وعرق پیشانیاش را پاک میکند و و با اینکه میگوید مثل سگ پشیمان است اما این فقط بیان بخش احساسی ذهن اوست و در منطق مردانهاش پیروزی محقی را به دست آورده که او را به ادامهی مسیر سرد زندگی مصمم و دلگرم میکند.
چه خوب مرد لحظاتی در پشت کاپوت ماشین پنهان شده تا خود تنهاییاش را اداره کند. او در کنار زن پشیمان نیست. چون نیمه اوست. اما خارج از ماشین با دو نمای پشت به دوربین و پشت کاپوت به خوبی تنهایی احساسات مرد به تصویر کشیده شده است.
نشان دادن پشت مرد به دوربین و بعد پاهایی که جنایت را پنهان میکرد برای آغاز داستان، نشان از توانایی کارگردان است.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:
https://telegram.me/filmmagazine
آدرس اینستاگرام:
https://www.instagram.com/filmmagazine.official
آدرس کانال آپارات: