در دنیای امروز، همهی آدمها - حتی آدمهای معمولی - میتوانند قصهی زندگی خودشان را روایت کنند؛ بهخصوص اگر این روایت در مورد عشق باشد. روزنامهی نیویورک تایمز از پانزده سال پیش با ستونی به نام «عشق مدرن» فضایی را در اختیار مخاطبانش قرار داده تا تجارب نامتعارف، بهیادماندنی و خاص خود با محوریت عشق را با سایر خوانندگان در میان بگذارند. در سال 2019، سریالی کمدی-رمانتیک با نام عشق مدرن براساس داستانهای این ستون در سرویس ویدئویی آمازون منتشر شد. هرکدام از هشت اپیزود این سریال که توسط جان کارنی خلق شده، توصیف انواع متفاوتی از عشق است ީه همگی در یک ویژگی، یعنی ایجاد دگرگونی و رشد دادن شخصیت افراد، مشترک هستند.
یکی از اپیزودهای سریال عشق مدرن، که نزد مخاطب ایرانی هنوز بهخوبی شناخته نشده، با عنوان «من را همان&zwnjȻطور که هستم بپذیر، هر کسی که هستم»، روایتگر روزهایی از زندگی لکسی داناهیو (با بازی آن هاتاوی)، دختری با اختلال دوقطبی است. دختری که در جدالی بیسرانجام برای بینقص به نظر رسیدن و پنهان کردن افسردگی و پریشانی ناشی از بیماریاش، به بینشߌ جدید در خصوص پذیرش خود و اهمیت شفافیت در برقراری ارتباط با دیگران میرسد. این اپیزود عمیقاً متأثرکننده، در عین نشان دادن شاخصههای روانشناختی اختلال خلقی، با پرداختی جذاب، تأثیر ویرانگر این اختلال در ابعاد مختلف زندگی روزمره را بهخوبی به تصویر میکشد. لکسی زن جوان زیبا، موفق و شادابیست که در حوزهی تخصصیاش، وکالت، بهخوبی میدرخشد. او در نیویورک آپارتمانی زیبا و زندگیای بهظاهر بینقص دارد؛ اما همه اینها قبل از این است که در مورد ԧختلال دوقطبی او بدانیم؛ اختلالی که خیلی زود نیمهی دیگری از زندگی او را نشان میدهد که با دستپاچگی و فریبکاری، سعی در مخفی کردنش دارد.
شاید بتوان نام دیگر اختلال دوقطبی را، از آن رو که فرد دارای این اختلال را در دو سر طیف افسردگی و شیدایی سرگردان نگه میدارد، «چرخِ فلکِ هیجانی&Ͳaquo; گذاشت. بر اساس راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5)، اختلال دوقطبی به نوسان بین خلق افسرده و خلق برانگیخته یا مانیایی گفته میشود. فاز مانیا یا شیدایی دورهای از خلق پرانرژی است که غیرعادی نیز به نظر میرسد؛ درست مانند لکسیای که در ابتدای اپیزود میبینیم. او بعد از دو شب بیداری، که از علائم فاز شیدایی است، با سرزندگی و بیقراری به خاطر اینکه هوس هلو کرده در سوپر مارکت میخرامد. لکسی بهشدت پرحرف شده و بهراحتی سررشتهی افکاԱش را از دست میدهد. او همچنین بسیار پرتحرک و پرکار به نظر میرسد که تمام این حالات از جمله علائم خلق مانیایی هستند.
حس زیباییشناسی افراد در حالت شیدایی، که به تعبیری با آتش لمس شدهاند، مߌتواند به حساسیت هنری چشمگیری تبدیل شود (لباس پولکی و پرزرقوبرقی که لکسی پوشیده به او احساس بیمانندی از زیبایی و شکوه را القا میکند) و به همین دلیل از گذشته در افکار عامیانه نبوغ و جنون دو روی یک سکه دانسته میشد. با تکیه به چنین وضعیت خلقی برانگیختهای، کمترین تلاش لکسی برای ارتباط برقرار کردن با جف، مرد جذابی که در سوپر مارکت میبیند، موثر واقع میشود. از آنجا که هیجانات نیز مثل ویروسها مسری هستند، جف نیز در پرتو سرزندگی لکسی او را "ریتا هیورث"܌ خطاب میکند. اما لکسی خودش هم میداند که عمر شیفتگی جف به او چقدر کوتاه و محکوم به فناست. مردها یکی پس از دیگری به زندگی او وارد میشوند و او بدون اینکه بتواند پیوندی برای به پیش بردن یک رابطه ایجاد کند، آنها را از دست میܯهد.
چرخ فلک هیجانی لکسی، همین