یک: مراسم افتتاحیه، آقای بازیگر و چند بزرگداشت دیگر|
سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر از امروز دهم بهمن 1397 آغاز میشود و یک بهار سینمایی دیگر را تجربه خواهیم کرد. مراسم افتتاحیه شب گذشته در پردیس تئاتر تهران برپا شد و منصور ضابطیان مراسم را با دعای تحویل سال آغاز کرد تا به نوبه خودش تحویل سال سینمای ایران را اعلام کرده باشد. دبیر جشنواره، ابراهیم داروغهزاده، در مراسم افتتاحیه شب گذشته با جملاتی آشنا و ضروری مانند «آوازه افتخارات سینمای ایران در همه جهان طنیناندازست»، «سینما دستاورد انقلاب اسلامی است» یا «سینمای ایران پیامآور نجابت، انسانیت، صداقت، درستکاری و همه فضایل است...» مراسم را گرم کرد.
بعد از اهدای جوایز بخش تبلیغات (که سیمرغ بلورین بهترین عکس به حبیب مجیدی برای بمب، یک عاشقانه، سیمرغ بهترین پوستر به طاها ذاکر برای کوپال و سیمرغ بهترین آنونس به روحالله موحدی برای گرگبازی رسید) بزرگداشت عزیزالله حمیدنژاد برگزار شد. علیرضا شجاعنوری و علیرضا تابش از این کارگردان سینمای ایران تجلیل کردند و در وصف او سخن گفتند. از میان حرفهای شجاعنوری میتوان به تعبیر جالبش از حمیدنژاد اشاره کرد که گفت: «...او مثل یک چتر سیاه در یک سفر بارانی است؛ آن قدر عزیز و حامی است که همواره تو را از خیل آسیبها حفظ میکند...» اما این بخش از حرفهای حمیدنژاد شاید تلنگری باشد برای اینکه مسئولان بیشتر هوای فیلمسازانی - دستکم - چون او را داشته باشند: «دوست داشتم زمانی اینجا میآمدم که تعداد بیشتری فیلم ساخته بودم که متأسفانه با شرایط موجود نتوانستم و نشد...» او در ادامه از منتقدانی نام برد که در زمان حضور هور در آتش در جشنواره از فیلم حمایت کردند و باعث شدند که فیلم بعدیاش را بسازد؛ مجید صدقی، هوشنگ گلمکانی، خسرو دهقان و مسعود مهرابی.
پس از نکوداشت عزتالله انتظامی، «آقای بازیگر»، که با حضور مجید انتظامی (آهنگساز سرشناس و فرزند زندهیاد انتظامی) انجام شد، بزرگداشت ابراهیم حقیقی برپا شد. رسول صدرعاملی خطاب به حقیقی گفت «پوستر هویت فیلم است» و از همه خواست که «در این دوران قدر گرافیستهای خوبمان را بدانیم» و جای مرتضی ممیز و فرشید مثقالی را خالی کرد. آتیلا پسیانی هم از تناسب فکر و طرح و اجرا در کارهای حقیقی گفت و آن را اعجابآور خواند. خود حقیقی هم در میان صحبتها و تشکرهایش از بهشتی یاد کرد که گفت «این تندیس در زمان او طراحی شد» و در پایان یادی از عزتالله انتظامی کرد که «مایه افتخار همه ما بود».
آیین بزرگداشت فاطمه معتمدآریا با حضور رضا کیانیان، علیرضا رییسیان و همایون اسعدیان برگزار شد. کیانیان ابتدا شوخی و جدی را درهم آمیخت و گفت: «برای سیمین خیلی دیر بزرگداشت گرفته شد؛ زمانی که من وارد سینما شدم سیمین یک ستاره بود. حالا حساب کنید چندساله است؟» اسعدیان و رییسیان هم در وصف معتمدآریا با لحن و حالوهوای سالهای اخیرشان گفتند؛ مثلاً اسعدیان گفت: «معتمدآریا یکی از سینماگرانی است که تلاش کردند شأن و منزلت سینما را برگردانند و سیمین کوشید این شرافت را سر سفرهها بیاورد. من به او افتخار میکنم.» و رییسیان: «...از شش بزرگداشت امسال پنج نفرشان در فیلم اول من ریحانه حضور داشتند و این بزرگترین افتخار زندگی من بود. بهاضافه استاد محمود کلاری عزیز که امسال داورند.»
اما معتمدآریا در بخشی از صحبتهایش در اشاره به جایگاه سینما گفت: «هر کسی از هر نقطهای که بتواند پیکان تیز انتقاداتش را به طرف ما میآورد ولی خانواده سینما، دوستداشتنی و محترم و معتقد به همه ارزشهاست. صنعت و هنر سینمای ما تنها چیزی است که بزرگترین سفیر فرهنگ سرزمینمان در همه جای جهان است و این دلیلِ حملات گستردهایست که به سینمای ایران میشود.» و در ادامه از همکارانش در خانه سینما و تجلیلکنندگانش هم تشکر کرد. البته معتمدآریا دوباره روی صحنه برگشت تا خواهش کند همه از فیلمسازان جوان حمایت کنند چون آنها آیندهسازان سینمای ایران هستند و به همکاری خودش در جاندار با دو فیلمساز جوان 24ساله اشاره کرد.
دو بزرگداشت آخر به عباس گنجوی و خسرو خسروشاهی تعلق داشت. مسعود کیمیایی درباره گنجوی گفت: «...در کارهای سیاهوسفیدم پیش از انقلاب زیاد با هم کار کردیم، در خاک، گوزنها، سفر سنگ و... عباس بیشتر از یک مونتور سینمای میداند و دانسته دارد. خیلیها مانند او نیستند. او فوقالعادهست. ما روزهای سختی را با هم گذراندیم، روزهای برف، سرما و ساواک.» البته بهمن فرمانآرا هم مرام رفاقتی کیمیایی را ادامه داد و گفت: «در سینما فقط یک دوست دارم، عباس گنجوی!» اما خود گنجوی متواضعانه گفت: «خیلی بلد نیستم حرف بزنم، بهخصوص چنین جایی. اگر یک اتاق نیمهتاریک یا پنجره نیمهروشن بدهید، میتوانم حرف بزنم...» و حرفهایش را چنین پایان داد: «آدم وقتی در این جمع قرار میگیرد حالش خوش میشود.»
خسروشاهی هم پس از تمجیدهای ناصر ممدوح، منوچهر والیزاده و منوچهر اسماعیلی روی صحنه حاضر شد و تقاضا کرد به حرفه دوبله توجه بیشتری شود و چنین به دوران اوج دوبله و اهمیتش اشاره کرد: «...من خودم با جرج لوکاس برای جنگ ستارگان حرف زدم. استنلی کوبریک برای فیلمش از ما نمونه صدا میگرفت، و برای جنگیر از مدیر دوبلاژ اسم خواستند.» و صحبتهایش را این طور به پایان رساند: «ما با بزرگترین هنرپیشههای دنیا سر کار داشتیم و بعدش وارد فیلمفارسی شدیم. فیلمی بود که من برایش خُردوخمیر شدم و گلویم زخمی شد. روزگار عجیبی را گذراندیم ولی من فروشنده صدایم نبودم.»
دو: نگاه نو؛ فیلمها و فیلمسازانی که امیدواریم ما را بسازند!
کم نیستند منتقدان و نویسندگان سینماییای که امسال میگویند تمام هوشوحواسشان به فیلماولیها و در کل تازهکارهاست (و البته که مثل هر چیز دیگری، شور این هم در حال درآمدن است!). به هر حال امسال ده فیلماولی (و در مواردی فیلمدومی!) داریم که در بخش «نگاه نو» با هم رقابت میکنند؛ و با توجه به اینکه در کل، سی فیلم بلند داستانی (بجز پنج مستند و سه انیمیشن و یک سانس با چهار فیلم کوتاه) در جشنواره حضور دارند، تعداد قابل توجهی است.
در بخش «نگاه نو» اگر کمدیهای زهر مار (سیدجواد رضویان) و پالتوشتری (مهدیعلی میرزایی؛ فیلمنامهنویس گشت ارشادِ سعید سهیلی و فیلمهایی از علی عطشانی) را کنار بگذاریم چون از کموکیفشان به نظر نمیرسد نسبتی با جشنواره داشته باشند، حمال طلا به کارگردانی تورج اصلانی (مدیر فیلمبرداری، تهیهکننده و کارگردان) با در نظر گرفتن درخشش فیلم در جشنواره پوسان کره جنوبی و فیلم اول اصلانی یعنی جینگو (1392) یکی از آثار کنجکاویبرانگیز این بخش است. اما مسعود بخشی دیگر کارگردانی است که در این بخش با دومین فیلم بلندش یلدا بعد از فیلم جنجالی یک خانواده محترم (1391) حضور دارد و در ضمن مستندسازی است که با تهران انار ندارد هم شناخته میشود؛ مستندی که سه سال توقیف بود و در 1388 روی پرده رفت و در جشنوارههای جهانی معتبری از جمله «هات داکس» به نمایش درآمد (خودتان بر اساس یک مستند توقیفی و یک فیلم جنجالی اکراننشده در کارنامه بخشی حساب کنید میزان هایوهوی احتمالی پیرامونِ یلدا را). حالا که حرف جنجال شد شاید بتوان به دیدن این فیلم جرم است! (رضا زهتابچیان) هم اشاره کرد که عنوانش کاملاً دعوتکننده است! این فیلم بر اساس شنیدهها احتمالاً موافقان و مخالفان جدی خودش را خواهد داشت و اصلاً بعید نیست که طرفداران دوآتشهاش آن را آژانس شیشهای این روزگار بنامند!
پولاد کیمیایی که از هفتسالگی با سرب پدرش وارد سینما شد، امسال اولین فیلمش را با نام معکوس کارگردانی کرده است. البته او تنها پسرِ یک کارگردان سینمای ایران نیست که امسال در فجر حضور دارد. درام ورزشی سونامی را هم میلاد صدرعاملی ساخته است که با همان فیلمهای موفق پدرش دختری با کفشهای کتانی (1377) و من ترانه 15 سال دارم (1380) فعالیتهای سینماییاش را آغاز کرد و پیش از این مستند مساحت زندگی را درباره پدرش ساخته است. البته در این مورد پسر و پدر با هم به جشنواره آمدهاند و رسول صدرعاملی بعد از سهگانهاش که با در انتظار معجزه (1388) پس از وقفهای نُهساله با سال دوم دانشکده من برگشته که دستکم عنوانش نوید آثار خوب او را میدهد.
اما آرش لاهوتی دیگر مستندسازی است که امسال با روزهای نارنجی وارد سینمای داستانی شده است و ترکیب بازیگرانش هم جالباند: هدیه تهرانی، علی مصفا، مهران احمدی و... البته ستاره زن سینمای ایران، خانم تهرانی، امسال در مسخرهباز هم در کنار فرهاد اصلانی، صابر ابر، بابک حمیدیان و علی نصیریان بزرگ قرار گرفته است؛ فیلمی از همایون غنیزاده که با تئاتر میسیسیپی نشسته میمیرد شناخته میشود و انتظارهای زیادی از او میرود. در نهایت، جاندار اثر همان فیلمسازان 24ساله مورد اشاره فاطمه معتمدآریا است، حسین امیریدوماری و پدرام پورامیری که از فیلمکوتاهسازان موفق سالهای اخیرند و امیدواریم در صورت تداوم موفقیتهایشان در کنار هم باقی بمانند و دستاوردهایشان را بر باد ندهند.
از میان مستندهای این دوره جشنواره ملی فیلم فجر تمام چیزهایی که جایشان خالیست (زینب تبریزی) و دلبند (یاسر طالبی) دیدنیترند؛ و همین طور چهار فیلم کوتاه دریای تلخ (فاطمه احمدی)، رِوِرانس (سوگل رضوانی)، گسل (سهیل امیرشریفی) و بچه خور (محمد کارت) را باید دید که در یک سانس نمایش داده میشوند.
سه: سودای سیمرغ؛ مسابقه سینمای ایران
فیلمهای این بخش و فیلمسازانش بهمراتب شناختهشدهترند و تکلیف خیلی از سینمادوستان با آنها و سلیقه خودشان مشخص است. پس خیلی کلی به این نامها اشاره میکنیم و بهسرعت از کنارشان میگذریم.
در بخش «سودای سیمرغ» قبل از هر نامی بهرام توکلی جلوه میکند و غلامرضا تختی که بر اساس کارنامه کارگردان فوقالعادهاش که تنها فیلم ضعیف او بیگانه است (آن هم به خاطر درافتادن با نمایشنامه و فیلمی درخشان در تاریخ سینما) به احتمال قوی یکی از آثار درخور توجه این دوره است. بعد از آن، نامهای صفی یزدانیان و سعید روستایی خودنمایی میکنند که امسال با دومین فیلمهای خود (پس از فیلمهای اولی که حسابی تحسین شدند و حتی بهترین فیلمهای دورههای خود نام گرفتند) کنجکاویبرانگیزند. یزدانیان بعد از در دنیای تو ساعت چند است؟ (1393) با ناگهان درخت برگشته است که در پشت دوربین گروهی از بهترینهای سینمای ایران شامل پیمان معادی (تهیهکننده)، هایده صفییاری (تدوین)، کریستف رضاعی (آهنگساز) و... را دارد و جلوی دوربین معادی، مهناز افشار، زهره عباسی، شقایق دهقان، مهراب قاسمخانی، سیامک صفری، پانتهآ پناهیها و... روستایی هم بعد از ابد و یک روز (1394) با متری شیشونیم بازگشته که اتفاقاً نقش اصلیاش را پیمان معادی در کنار نوید محمدزاده، پریناز ایزدیار (هر سه از بازیگران فیلم اولش) و فرهاد اصلانی بازی کرده است؛ در پشت دوربین هم هومن بهمنش (مدیر فیلمبرداری)، بهرام دهقانی (تدوین)، پیمان یزدانیان (آهنگساز) و... حضور دارند. ناگهان درخت و متری شیشونیم بر اساس خلاصه داستانهای یکخطی که ازشان منتشر شده است، کاملاً در ادامه فیلمهای اول دو فیلمساز قرار میگیرند و بعید نیست که بهتر از تجربههای قبلی هم ارزیابی شوند؛ دستکم خیلیها چنین آرزویی دارند.
اما نوید محمدزاده و پریناز ایزدیار در سرخپوست نیز همبازیاند (در کنار مانی حقیقی، حبیب رضایی، آتیلا پسیانی و...) که دیگر فیلم دوم از فیلمسازی موفق است: نیما جاویدی که پنج سال پیش با ملبورن مورد توجه قرار گرفت و حتی به جشنواره ونیز هم رفت؛ و البته در پشت دوربین هم بهمنش را دارد. درخونگاه (با بازیهای امین حیایی، جمشید هاشمپور، ژاله صامتی و...) هم بعد از دو فیلم قبلی سیاوش اسعدی، حوالی اتوبان (1387) و جیببر خیابان جنوبی (1390) نویدبخش به نظر میرسد.
محمدرضا هنرمند با سمفونی نهم که بهمنش فیلمبردار آن است و بازیگرانش شامل حمید فرخنژاد، ساره بیات، محمدرضا فروتن، مهرداد صدیقیان و... بعد از وقفهای شانزدههفده ساله دیدنی است و همین طور طلای پرویز شهبازی با پیمان شادمانفر (مدیر فیلمبرداری) و ستار اورکی (آهنگساز) و ترکیب بازیگران جالبش هومن سیدی، نگار جواهریان، طناز طباطبایی و...
قصر شیرینِ رضا میرکریمی و آشفتگیِ فریدون جیرانی هم قابل تأمل به نظر میآیند چون این دو فیلمساز کهنهکار نیز همواره استاندارد خودشان را دارند و گاه فیلمهای تماشایی هم ساختهاند که از آخرین نمونههایشان زمان زیادی نمیگذرد. علیرضا رییسیان هم با مردی بدون سایه همکاری جدیدی را با لیلا حاتمی تجربه کرده که در کنار علی مصفا، فرهاد اصلانی، امیر آقایی، گوهر خیراندیش و... قرار گرفته است.
اما مونا زندیحقیقی با بنفشه آفریقایی (با بازیهای فاطمه معتمدآریا و سعید آقاخانی)، مهدی جعفری با 23 نفر (بعد از ایستگاه اتمسفر)، یلدا جبلی با جمشیدیه (و زوج سارا بهرامی و حامد کمیلی که کمدی ایتالیا ایتالیا را ازشان به خاطر داریم؛ و البته کیومرث پوراحمد را در مقام بازیگر دارد)، نرگس آبیار با شبی که ماه کامل شد و محمدحسین مهدویان با ماجرای نیمروز: رد خون هم امیدوار به تکرار موفقیتهای قبلیشان هستند.
محسن تنابنده با قسم، آزیتا موگویی با ایده اصلی و مرتضیعلی عباسمیرزایی با خون خدا هم احتمالاً آمدهاند تا تجربهای متفاوت از حضور در جشنواره فجر را برای خودشان رقم بزنند. کیومرث پوراحمد کهنهکار در مقام کارگردان با تیغ و ترمه در جشنواره حضور دارد که علیرضا زریندست آن را فیلمبرداری کرده و فردین خلعتبری آهنگساز آن است.
با این اوصاف میشود از بهار سینمای ایران در این روزگارِ طاقتفرسایش لذت برد!
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: