اواخر دههی 1360 بود که به همت جمعی از منتقدان و سینمایینویسان با سابقه و همراهی تازهکارانی همچون بنده جلسات متعددی به منظور پایهگذاری تشکل صنفی منتقدان و نویسندگان سینمایی برگزار شد. حالا در هیأت مدیره و حتی اسامی اعضای انجمن کمتر نامی از بنیانگذاران آن تشکل دیده میشود و نسل نوآمدهای وظیفهی اداره و ادامه انجمن منتقدان سینمایی ایران را بر دوش دارند. بنده نیز سالهاست کارت عضویت خود را گم کردهام و اصلاً نمیدانم امروز عضو این انجمن بهشمار میآیم یا خیر.
با خبر شدم که یکشنبه بیستوچهارم دی انجمن منتقدان در فرهنگسرای ارسباران مراسمی دارد و در آن مراسم بزرگداشتی از جهانبخش نورایی نویسنده و منتقد گزیدهنویس و خوشبیان و خوشقلم نیز انجام میگیرد. جای درنگ نبود. عضو انجمن بهحساب بیایم یا نه باید در بزرگداشت کسی که بسیار از او آموختهام حضور میداشتم. و راستش از همان بدو ورود به سالن یکه خوردم از انبوه جمعیت و فراوانی استقبال از جشن انجمن منتقدان، آنهم در سال و روزهایی که کسالت و رخوت و آفت از زمین و آسمان بر سینمای ایران میبارد و نمیشود که انجمن هم از آسیب این گزندها نصیبی نبرده باشد.
راستش با ذهنیتی که از اوضاع پرتنش کنونی سینمای کشور داشتم و مشاهده تیرهای زهرآگینی که از هر سو بر پیکر نحیفشده سینماییان و آن هم در غیاب خانة سینما میبارد، و کار به انواع اتهام و حتی به صدور حکمهای فردی هم کشیده شده و هر بخش از منصبداران سینما قانون خودمختارانهی خویش را به اجرا میگذارد و حکم هیچ مرکزیتی قابلیت اجرا ندارد، توقع شب شیرینی نداشتم و تنها به بزرگداشتی مختصر و از سر رفع تکلیف و اعلام حضوری از سر ناچاری برای انجمنی باسابقه گمان می بردم. و خیال میکردم به قول اخوانثالث «شب شط علیلی» خواهد بود بیمهتاب. اما هرچه که زمان گذشت و با اجرای گرم شهرام شکیبا شب شکل گرفت و جشن انجمن منتقدان جلو رفت گرمای آن نیز فزونی یافت. شور حضور بزرگانی که وجودشان خودبهخود غنیمت است چه رسد به اینکه شمع محفل هم باشند. بزرگان یکبهیک به صحنه آمدند و گرچه خود نیز دلخون بودند از آنچه بر سینما و هنرها میرود و اغلب تلخند به جای لبخند بر جان و بر لب داشتند، و هر یک از زاویهای مشکلات گریبانگیر سینما و سینماگران را مطرح میکردند، اما حضورشان گرمی بود و درد و شکایتشان نیز شنیدنی که بزرگ قوم بودند و حرفشان هیمنهی بیشتری داشت. هنرمندانی که به صحنه آمدند، از جواد مجابی شاعر و نویسنده گرفته تا حسین علیزاده و شهرام ناظری و استاد محمدرضا درویشی اهل موسیقی تا مهرجویی، تقوایی، کیمیایی و پوراحمد سینماگر و زریندست تصویرگر و جهانبخش نورایی و طالبینژاد و طوسی منتقد تا بازیگرانی چون اکبر عبدی و فرخنژاد و هنگامه قاضیانی و رضا عطاران و دهها نویسنده و بازیگر و سینماگر و هنرمند نامی دیگر و بهویژه حضور حاضر و غایب زندهیادان بابک بیات و خسرو شکیبایی و منتقد دور از دیار و همیشه با دیار پرویز دوایی هر یک هیمهای شدند گرما بخش شب منتقدان و کار به آنجا کشید که دیگر شب را بایسته بود که اینگونه بنامیم؛ به عاریت از مهدی اخوان ثالث بزرگ: «و شب شط جلیلی بود پرمهتاب».