در برنامهی هفتی که به نقد و بررسی فیلم بیخود و بیجهت اختصاص داشت اتفاق خوبی افتاد که میتواند راهگشای این برنامه برای خروج از وضعیت تکقطبی فعلی، در بخش نقد و بررسی فیلمهای روی پرده باشد. اصولاً نقد فیلم با همهی جنبههای تئوریک و نظریاش، ارتباط زیادی با خود شخص منتقد و روحیات و جهانبینیاش پیدا میکند و حضور یک منتقد ثابت برای بررسی همهی فیلمهای مختلف روی پرده، با ساختارها و حالهواهای متفاوتشان، به خودی خود محل اشکال است؛ چه برسد به منتقد فوقالعاده سختگیری مثل مسعود فراستی که بیشتر فیلمها را در هر قالب و ژانر و ساختاری با استدلالهای مشابه رد میکند. حضور مهرزاد دانش به عنوان منتقدی که با بیخود و بیجهت موافق است و در اکثر رشتهها، آن را به عنوان بهترین فیلم جشنوارهی پارسال انتخاب کرده، باعث شد قسمت نقد برنامهی هفت جان تازهای بگیرد.
در رویهی معمول این برنامه، کسی که به دفاع از فیلم هر هفته میپرداخت یکی از سازندگان فیلم (معمولاً کارگردان) بوده است. (حتی گاهی کسی برای دفاع از فیلم حاضر نمیشد). ناگفته پیداست که فیلمسازان به طور عام توانایی مقابلهی شفاهی با کسی که مدام کلیت فیلمشان را زیر سؤال میبرد ندارند. هنر و توانایی آنها در زمینهی دیگری است. آنها با ساختن فیلم حرفهایشان را میزنند و اصولاً این کار منتقدان و کارشناسان است که آن فیلم را تحلیل کنند نه خود خالق اثر. به این ترتیب بیشتر جلسههایی که کارگردان فیلمی برای دفاع از آن حاضر میشد به بحثهایی بیهوده تبدیل میشد؛ چون منتقد ثابت برنامه دیدگاه خودش را میگفت و فیلمساز هم طبیعتاً از زاویهی دید خودش، مشکلاتی که در راه ساختن فیلم با آنها روبهرو بوده را تشریح میکرد. از طرف دیگر، فیلمساز به دلیل دلبستگی و تعصب قابلدرکی که به فیلمش دارد، هرگز نمیتواند معیار خوبی برای قضاوت دربارهی اثرش باشد. اما در این برنامهی خاص، دو طرف با استدلالهای خود به مقابله پرداختند و توانستند به شکلی متمرکز حداقل به یکیدو جنبهی فیلم تا حد امکان بپردازند.
اصلاً مهم نیست که کدامیک از این دو منتقد را «پیروز میدان نبرد» بدانیم یا دلیل بیاوریم که کدامیک توانسته با استدلالهایشان آن دیگری را از میدان به در کند؛ مهم این است که در تنها برنامهای که قرار است به بررسی و «تحلیل» سینمای ایران بپردازد، تکصدایی به سمی مهلک میماند که آن را از ارزش و اعتبار میاندازد. مطمئناً حضور مهرزاد دانش در این برنامه باعث شد که بحثهای تئوریک دربارهی ابسوردیسم در ادبیات و سینما پیش بیاید و با مثالهای متعدد در این زمینه، حداقل سرنخی به بینندهی علاقهمند و پیگیر داده شود تا پس از پایان برنامه، به مطالعه و جستوجو در این زمینه بپردازد. و باز هم اصلاً مهم نیست که آیا ابسورد بودن یا نبودن فیلم بیخود و بیجهت با هر تعریفی، ربطی به خوب یا بد بودنش دارد یا نه. مهم این است حضور یک منتقد دیگر که صدایی دیگر را همراه با خود به برنامه آورده بود باعث شد که دیگر فراستی نتواند با دلایلی مشابه و استدلالهای کلی و با همان متر و معیار همیشگیاش، یکطرفه فیلمی را از بیخ و بن رد کند. تشابه نظر کلی فراستی دربارهی این فیلم با خانم مسنی که در خلال این گفتوگو حرفهایش پخش شد، یکی دیگر از نکتههای جالب و قابلتأمل این برنامهی هفت بود.