نوروز امسال با بصرفه‌ترین سیم‌کار کشور

سینمای ایران » چشم‌انداز1392/05/12


فلاش‌بک: شماره 459 و 460

پیام‌ خوانندگان و پاسخ به چند پرسش

 

شماره‌ی 459

مینا ابراهیمی از تهران: متأسفانه شماره‌های اخیر مجله باز هم با کاهش صفحه‌ها منتشرشد. لطفاً هیچ‌وقت از صفحه‌های «رویدادها» و «نقد فیلم» کم نکنید.
فرنگیس حاجمنوچهری از تهران: آقای رضا کاظمی مصداق افرادی‌ست که زیبایی در نگاه‌شان است وگرنه فیلم استاد (اگر بتوان تماشای آن را تا آخر تاب آورد) فاقد مفهومی فاخر است آن‌چنان که نوشته: جنگ، فرآورده‌ی روان‌پریش جنگ و انسان‌هایی که از این شرایط سوءاستفاده می‌کنند همراه با تصویرها ودیالوگ‌های اعصاب‌رنده‌کن.
- رضا کاظمی: طبعا هر کس درک و برداشتی از یک متن (در اینجا استاد) دارد. درک و برداشت من آن بود و درک و برداشت شما این. پیروز باشید.
رضا پاک
نژاد از تهران: «بیست سال پیش در همین ماه» خودش یک شماره‌ی کامل خواندنی بود، با آن عکس‌های مسحورکننده‌اش.
فریبا کریمی از کرج: نقد یاشار نورایی بر ملکه جامع و دقیق بود و لذت تماشای فیلم را دو برابر کرد. امیدوارم مطالب بیش‌تری در مجله بنویسد.
بابک داورپناه از اصفهان: با خواندن نقد شاهین شاهین شجری‌کهن بر ملکه، سراغ قرآن رفتم اما سوره‌ی «مؤمن» را پیدا نکردم. شاید منظورش سوره‌ی «مؤمنون» بوده است.
- شاهین شجریکهن: سوره‌ی مؤمن یکی از هفت سوره‌ی قرآن کریم است که با عبارت مشهور «حم/ حامیم» آغاز میشود و با سوره‌ی مؤمنون فرق دارد. اما شاید بهدلیل همین تشابه میان نام دو سوره، در بعضی از مصحفها از سوره‌ی مؤمن با عنوان سوره‌ی غافر یاد شده که در ایران هم این عنوان رایجتر و مشهورتر است. در ترتیب رایج در مصحفهای موجود، سوره‌ی مؤمن یا غافر چهلمین سوره و مؤمنون بیستوسومین سوره است.

شماره‌ی 460

امیرحسین نظری از تهران: طرح روی جلد عالی است و نقد گذشته و گزارش جشنواره‌ی کن خیلی خوب بود. خواهش می‌کنم در بخش نقد فیلم خارجی به نقد فیلم‌های جدیدتر بپردازید.
سحر قربانی از تهران: گزارش جشنواره‌ی کن عالی بود، اما مصاحبه با آقای فرهادی ناقص و خیلی کم. چرا آقای حقیقت در گزارشش حتی اشاره‌ای هم به گتسبی بزرگ که فیلم افتتاحیه‌ی کن بود نکرد؟ و البته کاش به‌جای مفصل پرداختن به مستندهای انتخاباتی بیش‌تر به فیلم باارزش گذشته می‌پرداختید
مصاحبه‌ی فرهادی درباره‌ی شرایط ساخت فیلم و مناسب زمانی است که فیلم هنوز در تهران اکران عمومی نشده بود. مصاحبه‌ی مفصلتر با او در همین شماره (460) چاپ شده است. در مورد پرداختن به مستندهای انتخاباتی، هدف اهمیت نقش فیلم و تصویر و جدی گرفتن آن در منظر رای دهندگان است کما این که همچنان بسیاری از کاندیداهای بسیار سهل انگارانه با آن برخورد کردند. در تمام دنیا این رویدادها اهمیت بسیاری دارد.
علی امیری
از تهران: من دلیل ایراد و اشکال بهزاد عشقی عزیز بر نقد خواندنی استاد کریمی بر فیلم جاودانی کندو را درک نکردم. من که از نقد کریمی عزیز لذت بردم و کندو هم یکی از بهترین و مهجورترین کارهای سینمایی بود که کم‌تر کسی کشفش کرده بود. حالا ما خوش‌مان آمده، ولی جناب عشقی عزیز خوش‌شان نیامده است. این دلیل نمی‌شود ما کلاه‌مخملی باشیم. تعدد عقیده در مجله‌ی «فیلم» لازم است،‌ چون در غیر این صورت مجبوریم همه‌ی آرشیو سی‌ساله‌ی مجله را بفروشیم به آقایی که در مجله اعلان خرید آرشیو زده است. ما بسی حظ بردیم و دست استاد کریمی نازنین را می‌بوسیم که جواهری را نقد کرده که درکش بصیرتی فرای دانسته‌های آکادمیک ما را می‌طلبد.
- دوست گرامی چالش بین منتقدان در مورد ارزشهای فیلمها قطعا یکی از جذابیت های این عرصه است.
رسول سپهوند
از اهواز: طرح روی جلد فیلم گذشته دقیقاً در حد و اندازه‌ی مجله و ادای دینی به شوالیه‌ی سینمای ایران استاد اصغر فرهادی است.
احسان حاجیمشهدی از گرگان: گفت‌وگو با آناهیتا قزوینی‌زاده سرشار از انرژی مثبت بود. اما دو نقد چه خوبه که برگشتی تا حد زیادی دور از منطق و ملال‌آور بودند.
محمد عرفان صدیقیان از کرج: در مطلب مستند فیلم انتخاباتی محمدرضا عارف اشاره شده «فضای انتهایی این مستند که در ماشین می‌گذرد و شاهد مکالمه بین دکتر عارف و همسرش هستیم باعث نزدیکی بین کاندیدا و مخاطب می‌شود و نگارنده بیننده را مشتاق‌تر برای نزدیک شدن به او می‌داند. اما گویی آن یکی‌دو دقیقه برشی از یک فیلم تلویزیونی است و اگر بیننده با دکتر عارف آشنایی نداشته باشد و دقیقاً از آن صحنه شاهد مستند شده باشد، فکر می‌کند با صحنه‌ای از فیلم و یا سریال روبه‌رو است. کاملاً مشخص است که برای آن صحنه دیالوگی از پیش نوشته شده و به‌نظرم نه تنها باعث نزدیکی مخاطب به کاندیدا نمی‌شود بلکه دیدن صحنه‌ای که کاندیدا در حال «فیلم بازی کردن» است باعث دوری او از مخاطب می‌شود.» از مجله‌ی «فیلم» انتظار می‌رود دقیق‌تر به نقد این‌گونه مستندها بپردازد و از چاپ نقدهایی با دید شخصی خودداری کند.
- دوست عزیز، اتفاقاً یکی از مشخصههای نقد خوب، داشتن دید شخصی است.
اسماعیل عبادی
از تهران: در صفحه‌ی 101 بخش «پاسخ‌های کوتاه»، اسم فیلم اسیرجن به‌اشتباه ایرجن چاپ شده است و چون این فیلم را حدود سی سال قبل دیده‌ام نام لاتین آن را نمی‌دانم.
- قابل توجه دوست و همکار خوبمان احمد امینی که خواناتر بنویسد یا زودتر مثل بقیه‌ی همکاران مطالبش را تایپ کند!
عطیه زمانی
از رشت: در مطلب «در محاصره‌ی مناظره» احسان ناظم‌بکایی خواسته اشتباه املایی از یک کلمه‌ی قرآنی بگیرد خودش دچار اشتباه فجیع‌تری شد! اولآً اگر خوب به تصویر صفحه‌ی قبلش نگاه می‌کردید می‌دیدید «اولوالألبب» درست است، نه «اولوالبب». ثانیآً اگر نگاهی به همان آیه در قرآن می‌انداختید. در زبان عربی یک الف کوچک داریم و یک الف بزرگ.
اسفند ترابی از بهشهر: گزارش محمد حقیقت از کن عنوان و متن جالبی داشت و آقای جلالی‌فخر نگاه جوانمردانه‌ای به فیلم‌های آخر استاد مهرجویی انداخته بود.
حسین قاسمی از قم: بعد از روند خوبی که از ابتدای امسال در مجله شاهدش بودیم، این شماره، بجز چند مصاحبه‌ی خوب به‌خصوص با اصغر فرهادی و البته گزارش جشنواره‌ی کن چنگی به دل نزد (بخش سینمای جهان و سینما پاستور که تکرار مکررات بود). با وجود گذشته و خودزنی شماره‌ی بعد حتماً بهتر خواهد شد. برخلاف نظر بهزاد عشقی اگر لازمه‌ی قهرمان شدن یک شخصیت تحول در اخلاق و رفتار او باشد، اتفاقاً همین افراد در حاشیه می‌توانند باورپذیرترین قهرمانان سینمایی باشند. بی‌انصافی است قهرمانان فیلم‌های کیمیایی را لمپن به معنای مرسومش بنامیم. رفاقت‌های آن‌ها به اندازه‌ی هزار دکتر و مهندس اتوکشیده اما – اکثراً - صدرنگ می‌ارزد. کافی‌ست رفاقت‌های جرم را با رفاقت‌های چه خوبه که برگشتی مقایسه کرد.
حسین عموبیگی از اصفهان: باز تأثیر مجله بر یکی از استعدادهای کشور (آناهیتا قزوینی‌زاده) معلوم شد و چه خوب او قدرشناسی خود را نسبت به مجله در مصاحبه‌اش نشان داد و به تأثیر مجله‌ی «فیلم» اشاره کرد. و چه دل‌نشین بود چهار نقد ایرج کریمی بر چهار فیلم. ای‌کاش استاد در مورد فیلم‌های مطرح ایرانی هم می‌نوشتند. منتظر نقد گذشته از ایشان در مجله هستیم. بعضی نقدها چه تأثیرگذارند؛ من اصلاً عشق هانکه را دوست نداشتم و در تعجب بودم از جوایز این فیلم و هم‌چنین از حضور عناصری مانند کبوتر در فیلم و حتی از تحسین منتقدان. با خواندن نقد ایرج کریمی نظرم نسبت به فیلم تغییر کرد و چند بار دیگر با اشتیاق فراوان آن را دیدم. در گزارش محمد حقیقت از جشنواره‌ی کن عکس نبراسکا (الکساندر پین) چاپ شده بود ولی شرحی از این فیلم در گزارش نبود. آوردن مورچه به کن در گزارش به‌نظرم جالب نبود، فیل بهتر نیست؟! با خواندن این گزارش به ‌نظرم کن با این فیلم‌ها و داستان فیلم‌هایی که شرح‌شان در گزارش آمده یکی از بهترین سال‌های کن بود.
- شاید همکارمان مورچه‌ی مناسبی را با خودش همراه نبرده بود چون مورچه‌ی همراه با دید منشوریاش می توانست فضای گزارش را تغییر دهد اما این مورچه چندان تمایلی به وارد شدن در بحثها با همکارمان از خودش نشان نمیداد!
بهنام عزیزی
از بافت: «جشنواره‌ی کوچک من» مثل همیشه عالی بود. روی جلد هم یکی از بهترین‌های سال‌های اخیر است.
میثم حجازی از کرمانشاه: مطالب در مورد احمد جورقانیان مو بر تن آدم راست می‌کند. از او باید مجسمه ساخت و برایش بزرگداشت گرفت. چهره‌های مثل او هیچ‌گاه قدر ندیدند.
محمدجعفر شیرین از همدان: نقد جواد طوسی بر چه خوب که برگشتی نمونه‌ی یک نقد خوب است که با بیانی ساده و بی‌تکلف اما بسیار دقیق و ظریف و پرنکته در مورد آثار اخیر مهرجویی و سایر آثار این فیلم‌ساز نوشته شده است.
شوکا علینژاد از تهران: مصاحبه با اصغر فرهادی یکی از صادقانه‌ترین گفت‌وگوهایی بود که تا به حال خوانده‌ام. گزارش محمد حقیقت هم شیرین و خواندنی بود.
میرمهدی درفشی از تهران: از چاپ گفت‌وگوی یرژی منزل بسیار سپاسگزارم. خواهش می‌کنم بیش‌تر به سینمای چک (از موج نو تا به حال) و به طور کلی سینمای اروپای شرقی بپردازید.
منصور واحدی از مشهد: گاهی بهزاد عشقی بر عقاید عجیبی پافشاری می‌کند. حتی به جای فیلم‌ساز تصمیم می‌گیرد. اولاً لمپن‌ها معلول شرایط اجتماعی خویش‌اند نه علت. ثانیاً چرا برای توجیه عقایدتان آن را به مسایل سیاسی ربط می‌دهید؟
مرتضی میناوند از تهران: لطفاً همیشه علاوه بر نقد رضا کاظمی، یک نقد دیگر هم چاپ کنید تا بفهمیم فیلم موردنظر چه می‌گوید. در نقد ایشان بر فیلم زیبای شکار به 23 فیلم اشاره شده که من فقط شش‌تای آن‌ها را دیده‌ام. درست است که او شدیداً فیلم‌بین است. ولی اشاره به 23 فیلم به گمانم درست نیست.
علیرضا حسینیموسوی از مشهد: محمد حقیقت عزیز از کن و فیلم‌ها با مورچه‌ی همراهش جذابیتی به مطلبش داده بود که آن را چندباره قابل خواندن کرده بود و نکاتی در نوع نگارشش هست که قلمش را خاص و تصویری می‌کند، مثلاً آخر مصاحبه با اصغر فرهادی و روشن بودن ضبط و کارکرد کاراکتری بی‌جان برای حس بهتر فضای مصاحبه. ضمنا برایم جالب است که از برف روی کاجها سعی می‌شود نکات خاص بیرون کشیده شود. اما فیلم‌های دیگر سرسری نقد می‌شوند. واقعاً نقد از احساس شخصی و نقد شخصیت باید جدا باشد، حداقل در مجله‌ی «فیلم» باید غیر این باشد.
مینا ن. از اصفهان: مروری بر مستندهای تبلیغاتی ریاست جمهوری زیاد بود و خواندنش لطفی نداشت. در ضمن برخلاف آقای ناظم‌بکایی هیچ‌کدام از سریال‌های تلویزیون زیر سایه‌ی سنگین تبلیغات قرار نگرفت، ما که همه را به‌موقع دیدیم!
ایزدی از مشهد: نقد شکار فوق‌العاده بود، درست مانند خود فیلم. مصاحبه با اصغر فرهادی خوب بود. گزارش محمد حقیقت عالی بود، ولی با نظرش در مورد فیلم هلی و نشانی از گناه موافق نیستم.
روحالله طراوت از کازرون: مصاحبه‌ی هوشنگ گلمکانی به شیوه‌ای بود که انگار او در مقابل یک نظریه‌پرداز بازیگری نشسته و میزگردی درباره‌ی شیوه‌های نوین بازیگری را جلو می‌برد. با تمام احترام و پذیرفتن این که شخصی مثل او نباید صرفاً در جایگاه یک مصاحبه‌کننده‌ی عادی و شاید تازه‌کار باشد که تنها سؤال‌هایی را از قبل آماده و می‌پرسند. اما در مصاحبه با مهناز افشار کار به جایی می‌رسد که در اواسط آن مصاحبه‌شونده نمی‌داند باید چه بگوید و تنها به تصدیق حرف‌ها می‌پردازد. برخلاف نظر آقای گلمکانی، این افشار نیست که کم‌حرف است؛ در مصاحبه هر زمان سؤال واقعی از او می‌شود جواب‌های طولانی می‌دهد.
علی احمدیراد از بروجرد: روی جلد فوق‌العاده ضعیف است.
عبادالله دبیری از مرودشت: از نوشته‌ای که بر کتاب جدید استاد دوایی چاپ شده لذت بردم؛ همین است شعری که زندگی‌ست.
مهران پناهنده از کرج: ممنون بابت روی جلد زیبا و مصاحبه‌ی به‌موقع محمد حقیقت با اصغر فرهادی.
حسین رحامی از تهران: در مطلب احسان خوش‌بخت به یاد احمد جورقانیان آمده است: «هیچ‌چیز شاعرانه‌ای در مرگ وجود ندارد و بهتر است در این مورد وقت‌مان را تلف نکنیم». خلاص! ممنون از شجاعت نویسنده و تبریک از این که گرفتار «استخراج زورکی مفاهیم» و نیز تب روشنفکری (آن‌گونه که در نوشته‌ی شاهین شجری‌کهن در صفحه‌ی 31 آمده) نشده است.
فتانه مهرشاد از خوزستان: گفت‌وگو با مهناز افشار و اصغر فرهادی عالی بود و بی‌نقص. این شماره‌ی مجله جزو شماره‌هایی‌اند که تاریخ مصرف ندارند و هر چند وقت یک ‌بار می‌شود دوباره آن را خواند. پر از طراوت و تازگی و اطلاعات ناب است.
اردشیر سماوات از تهران: جناب عشقی، آیا فیلم‌های مرحوم فریدون گله هیچ ارزشی از جنبه‌ی روایت، کارگردانی، سطح بالای بازی و... نداشت که این‌طوری به فیلم نگاه کردید؟ متأسفانه گله و سینمایش هنوز به‌درستی قضاوت نمی‌شود و غریب مانده... در ضمن لمپن‌هایی که شما به گله و نادری و دوران گذشته نسبت می‌دهید آیا هم‌چنان وجود ندارند؟ یا حیات‌شان فقط مدیون گله و شرایط آن سال‌ها بوده؟ این نگاه باعث شگفتی و حیرت است.
سعید قادری از کرمانشاه: نوشته‌ی شاهین شجری‌کهن در «دیده‌بان» درباره‌ی میل به روشنفکرنمایی جالب و خواندنی بود. مخصوصاً قسمتی که از خاطرات محمد قاضی و کار عجیب سعید نفیسی نوشته بود. گفتنش جسارت می‌خواهد و احتمالاً باعث رنجش دوست‌داران نفیسی هم می‌شود.
رضا واشقانی از کرج: این جور بزرگ کردن یک خانم بازیگر توسط آقای گلمکانی واقعاً بی‌سابقه بود.
مرتضی صالحی از فشم: فیلم تازه‌ی مهرجویی شاید برای خیلی از طرفدارانش و سینمادوستان جالب نبود. اما با این شرایط تاریک سینما، دیدن فیلمی از مهرجویی باعث خوش‌حالی است. این فیلم جدا از همه‌ چیز نشان می‌دهد استاد بعد از سنتوری و چند فیلم‌نامه که رد شد عقب‌نشینی نکرد و با کودک درون خیلی شاد دوباره فیلم ساخت. سینما برای تقوایی، کیمیایی و بیضایی دلش تنگ شده.
سیدایمان سیدی از درگز: این شماره جلد زیبایی دارد؛ چهره‌ی گرفتار علی مصفا نمایانگر همه‌ی وضعیت او در گذشته است. مثل همه‌ی گزارش‌های جشنواره‌ی کن نثر محمد حقیقت ستودنی‌ست. ممنون که هنوز هم امید راه‌مان هستید.
حسین امرایی از کوه‌دشت:‌ عکس‌های روی جلد مجله اصلاً خوب نیست. بعد از شماره‌ی ویژه‌ی سی‌سالگی کلاً عکس‌های تخت و دوبعدی چاپ می‌کنید که بیش‌ترشان اصلاً جذابیتی برای خوانندگان ندارند. مثل همین شماره؛ چه‌قدر خوب می‌شد اگر صحنه‌هایی از فیلم‌ها را انتخاب می‌کردید که دورنما و پرسپکتیو داشته باشه. مثلاً شماره‌ی 459 بد نبود.
محسن الف. از بهشهر: چه‌طور کسی می‌تواند در حدود سی‌سالگی خاطراتی چنین دور و چنان نزدیک و نثری پرمغز با تجربه‌هایی که به روزگاری سپری‌شده تعلق دارند داشته باشد؟ طوری که تیترش هم چندپهلو می‌شود! «لانگلوای پنهان بین انقلاب و جمهوری» و مایه‌ی احسان و خوشبختی خوانندگان بین تورق و بلعیدن مطالب را می‌گویم. برخلاف ظاهر مجله (جلد و گرافیک و صحافی) باطن‌تان حال خوشی دارد،. فقط احسان خوش‌بختش را بیش‌تر کنید!
حجت حمدی از اندیمشک: از مطالب در مورد احمد جورقانیان متشکرم.
مریم رضوی از مهرشهر کرج: از خواندن مطالب درمورد احمد جورقانیان واقعاً تحت ‌تأثیر قرار گرفتم. علاقه‌ی او به سینما آدم را به وجد می‌آورد. در مقابل علاقه‌ی او ما حتی بویی از سینما هم به مشام‌مان نخورده... من او را نمی‌شناختم. ممنون از اطلاع‌رسانی‌تان.
مهدی اسلامپناه از کرمان: در «فلاش‌بک» اشاره کرده‌اید به این که «ما به بازنگری اعتقاد داریم». اگر واقعاً چنین است پیشنهاد می‌کنم پرونده‌ای تشکیل دهید با عنوان «اعتراف‌نامه» و در آن از منتقدان و نویسندگان مجله بخواهید نوشته‌ها و نقدهای گذشته خود در مجله را مورد بازنگری قرار داده و اگر به ناحق در حق فیلم و کارگردانی ظلم کرده و یا فیلم و کارگردانی را بیش از حد تحویل گرفته‌اند، در نوشته‌هایی در این پرونده به این موارد اشاره کنند. نوشته‌ی هوشنگ گلمکانی درباره‌ی کتاب «پسری روی سکوها»، بیش‌تر از آن که معرفی کتاب موردنظر باشد، نوشته‌ای‌ست در مورد مؤلف کتاب و دوری او از فضای نوشتاری سینما. درددلی است صادقانه که با بیانی ساده، صمیمی و مؤثر اصل موضوع را با خوانندگان درمیان گذاشته. او با این یادداشت به ‌صورت شایسته‌ای به دغدغه‌ی فکری شماری از خوانندگان و از جمله خود من در مورد عدم حضور حمیدرضا صدر در فضای نوشتاری سینما پاسخ داده است. با خواندن این نوشته، خواننده نیز مانند گلمکانی دچار افسوس و تأسفی شدید می‌شود. تأسف بابت غیبت غیرقابل‌جبران صدر از فضای سینما و افسوس بابت این که فوتبال تمام زندگی او شده. تا جایی که دیگر فضایی برای عشق اصلی‌اش- سینما - باقی نگذاشته. باور کنید «سایه‌ی خیال»های صدر به‌راستی که یکه بودند و بی‌مانند و جای خالی آن ها در مجله به‌شدت حس می‌شود. چه‌قدر جمله‌های پایانی این یادداشت زیباست و دریغ‌آلود.
بهزادی از همدان: به نقد و تحلیل برنامه‌های صداوسیما طی روزهای انتخابات زیاد پرداخته‌اید. برخی از مطالب این مجموعه به‌نظر اضافه می‌آیند.

پیامهای دیگر

اسماعیل علیزاده از تهران: خیلی از دوستان می‌گویند «جشنواره‌ی کوچک من» ضعیف شده، در حالی که توانایی آقای طالبی‌نژاد در نوشتن این قبیل مباحث زیاد است..
رضا نژادمحمدی از رشت: «جلوه‌های نیهیلیسم در سینما» از شهزاد رحمتی فوق‌العاده و حیرت‌انگیز بود. کاش می‌توانستید ادامه‌ی ترجمه‌اش از کتاب «فیلسوف در انتهای عالم» را از سر بگیرید.
رسول سپهوند از اهواز: لطفاً پیامک‌ها را سانسور نکنید یا آن‌ها را وارونه جلوه ندهید. من در وصف عکس روی جلد شماره‌ی 458 مطلبی را به عنوان اعتراض به آن عکس نوشتم، اما شما آن پیامک را در شماره‌ی 460 به‌گونه‌ای چاپ کردید که انگار من از آن طرح روی جلد تعریف کرده‌ام. لطفاً نقدها و نظرهای مخالف را هم چاپ کنید.
شیرین عقیلی از مشهد: به ‌نظرم حجت طالبیان‌پور خیلی پیشنهاد جالبی داده، یک شماره از مجله فقط برای ما!
امیر بهنژاد از شیراز: لطفاً پیشنهاد جحت پورطالبیان برای شماره‌ی 500 را اجابت کنید.
محمدرضا آزادانیپور از کرمانشاه: چه‌طور هیچ مطلبی درباره‌ی درگذشت برخی از سینماگران مانند ناگیسا اوشیما و مایکل وینر که اتفاقاً آدم‌های مهمی هم بودند نداشتید؟
آزیتا متهور از بندرانزلی: می‌خواستم بدانم چرا مجله‌ی «فیلم» در چند شماره‌ی اخیر مطالب و حتی عکس‌های روی جلد مشترک با یک ماهنامه‌ی سینمایی دیگر داشته است؟ روندی که ادامه‌ی آن قطعاً به سود هیچ‌یک از این دو مجله‌ی خوب و دوست‌داشتنی کشور نیست.
- به دلیل محدودیت فیلمهای روی پرده، گاهی چنین اتفاقهایی گریزناپذیر است.
علی مرادی
: 22 سال پیش نامه‌ای از رنج فوت پدرم نوشتم و پاسخ شما بسیار تسلی‌بخش بود. این روزهای خیلی سخت را در سوگ مادرم می‌گذرانم...
- دوست عزیز و خواننده‌ی قدیمی ما، بسیار متأسفیم و به شما و سایر بازماندگان تسلیت میگوییم.
احمد عبدالحکیمی
از سنندج: لطفاً درباره‌ی آثار احمدرضا معتمدی به‌خصوص فیلم اخیرش (آلزایمر) مطلب بنویسید.
- در زمان اکران این فیلم در موردش مطلب چاپ کردهایم.
محمد بقایی
از اردکان: لطفاً برای روز ملی سینما، یک ویژه‌نامه درمورد فیلم‌های محبوب ایرانی و خارجی بازیگران و کارگردانان ایرانی تهیه کنید.
امیرحسین روحانیان از کرمان: چرا صفحه‌ی «صدای آشنا» مطالبش تکراری است؟ باور کنید دوبله هنوز نیم‌نفسی دارد. بهتر است درباره‌ی حال و روز دوبله‌ی امروز بنویسید. مطمئن باشید علاقه‌مندان دوبله قدر دوبله‌های خوب گذشته را می‌دانند. راستی خبر دارید اصغر افضلی هم پس از عمل قلب برای همیشه سکوت و از دوبله خداحافظی کرده؟
- دوست عزیز متوجه نشدیم که کدام مطلب بخش «صدای آشنا» تکراری بوده. در مورد اصغر افضلی بهزودی مطلب خواهیم داشت.
مجید نسیمیان
از قوچان: صفحه‌ی «صدای آشنا» به دوبله‌های درخشان کارتون توجه کم‌تری دارد.
رامین رحمانی از اردبیل: کیفیت چاپ روی جلد شماره‌های اخیر نسبت به گذشته فوق‌العاده خوب شده است. هرچند طراحی روی جلدها هم‌چنان در نوسان است. برخی عالی، تعدادی افتضاح، هر از گاهی هنری و شماره‌هایی هم به سبک‌وسیاق نشریات زرد و تجاری، که با این تورم و مشکلات حق هم دارید لابد!
امیر نعیمی از شهریار: عکس‌های روی جلد اغلب بسیار معمولی و فاقد جذابیت هستند.
منصور اصلاحی: لطفاً در صورت امکان شماره‌ی ویژه‌ی صدسالگی سینما در ایران را در روز ملی سینما و به‌روزشده دوباره چاپ کنید.

قیمت یک آرشیو سیساله چند است؟

علی احمدی‌راد از بروجرد: قیمت آرشیو خیلی گران است. کاش تخفیف بیش‌تری از جمله برای مشترکین قبلی قائل شوید و امکان خرید آنلاین آن را هم فراهم کنید.
- دوست عزیز، ناشر آرشیو ماهنامه‌ی «فیلم» خود ما نیستیم. شرکت «رسانه‌ساز دانش» مجری و عرضه‌کننده‌ی آن است و ما حقوق انتشار دوره‌ی مجله را به این شرکت واگذار کرده‌ایم و آن‌ها هم با توجه به وقت و هزینه‌ای که صرف آن شده، این محصول را قیمت‌گذاری کرده‌اند. لازم به توضیح است که دیجیتال کردن دوره‌ی سی‌ساله‌ی مجله حدود سه سال طول کشیده و یک تیم فنی و گرافیک، روی تک‌تک صفحه‌های آن کار (اسکن و روتوش) کرده‌اند و برنامه نوشته اند. . فارغ از مواد و مصالح و وقت و نیروی انسانی که صرف این کار شده باید در نظر بگیرید آن‌چه در این آرشیو عرضه می‌شود حاصل  سی سال عمر و جوانی یک تیم حرفه ای از منتقدان و نویسندگان حرفه‌ای ای مطبوعات کشور است.. قیمت چنین محصولی را نباید با قیمت فیلم‌های قاچاق و دی‌وی‌دی خام یا محصولاتی که توسط نهادهای دولتی (بدون محاسبه‌ی کپی‌رایت و بدون در نظر گرفتن فرمول «دخل و خرج») تولید می‌شوند مقایسه کنید. به عنوان یک نمونه برای مقایسه، به اطلاع‌تان می‌رسانیم که آرشیو مجله‌ی‌ «نیویورکر» که در بسته‌ای ساده‌تر از آن‌چه شرکت ناشر آرشیو ماهنامه‌ی «فیلم» تدارک دیده منتشر شد، صد دلار قیمت‌گذاری شده بود؛ آن هم هشت سال پیش، که قطعاً آن محصول اگر امروز منتشر بشود قیمت بیش‌تری خواهد داشت. روزنامه‌ی «اطلاعات» هم اخیراً آرشیو پنج سالش را بدون ضمیمه و بسته‌بندی روی دی‌وی‌دی منتشر کرده که به قیمت صدهزار تومان به فروش می‌رسد. با انتشار آرشیو مجله و توجه به کیفیت کاری که روی آن انجام شده و نحوه‌ی عرضه‌اش امیدواریم مجاب شوید که قیمتش با این کیفیت نه‌تنها تناسب دارد بلکه بسیار ارزان هم هست.

آرشیو

فیلم خانه ماهرخ ساخته شهرام ابراهیمی
فیلم گیج گاه کارگردان عادل تبریزی
فیلم جنگل پرتقال
fipresci
وب سایت مسعود مهرابی
با تهیه اشتراک از قدیمی‌ترین مجله ایران حمایت کنید
فیلم زاپاتا اثر دانش اقباشاوی
آموزشگاه سینمایی پرتو هنر تهران
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت
گروه خدمات گردشگری آهیل
جشنواره مردمی عمار
جشنواره انا من حسین
آموزشگاه دارالفنون
سینماهای تهران


سینمای شهرستانها


آرشیوتان را کامل کنید


شماره‌های موجود


نظر شما درباره سینمای مستقل ایران چیست؟
(۳۰)

عالی
خوب
متوسط
بد

نتایج
نظرسنجی‌های قبلی

خبرنامه

به خبرنامه ماهنامه فیلم بپیوندید: