شاید کمتر پیش بیاید که مرگ یک فیلمنامهنویس با یک شوک خبری در سطح رسانهها و افکار عمومی همراه شود، چرا که اغلب نویسندگان و فیلمنامهنویسان با اینکه خالق اصلی یک اثر نمایشی هستند همواره گمنام و ناشناس بوده و بهنوعی دچار مرگ مؤلف در زمان حیات حرفهای میشوند.
خشایار الوند با اینکه مثل بسیاری از همتایان و همقطارانش به بازیگری روی نیاورد و هیچگاه جلوی دوربین قرار نگرفت اما از شهرت کافی برخوردار بود و بسیاری از مخاطبان عام هم میدانستند که سریالهای محبوبی مثل پایتخت، شبهای برره، قهوه تلخ و... حاصل تلاشهای قلمی او بودهاند. از میان همکاران الوند، محسن تنابنده، امیرمهدی ژوله و پیمان قاسمخانی از جمله کسانی بودند که از فیلمنامهنویسی به بازیگری رو آوردند.
الوند را باید بیشتر یک فیلمنامهنویس طناز تلویزیونی دانست تا سینمایی؛ که شاید مهمترین فیلمنامهاش در سینما را بتوان مزاحم به کارگردانی برادرش سیروس الوند دانست؛ فیلمی که نخستین کار سینمایی او و در کل، نخستین کار حرفهای وی در مقام فیلمنامهنویس هم بود و بعد از یک بار برای همیشه بهترین اثر سیروس الوند در برهه بعد از انقلاب محسوب میشود. بدون شک مرگ او یک خلأ بزرگ در فیلمنامهنویسی طنز تلویزیونی است که جبرانش به سالها زمان نیاز دارد و ظهور نویسندگان خلاقی که هم مدیوم تلویزیون را بشناسند، هم رمز و راز کمدیهای تلویزیونی را بدانند و هم مخاطبشناسی تلویزیونی را بهدرستی درک کنند.
مرگ ناگهانی خشایار الوند علاوه بر شوکی که به جامعه سینمایی وارد کرد و خلأ فقدانش را عمق بخشید، ما را متوجه موقعیت و جایگاه مهم فیلمنامهنویسان در حوزه طنز و کمدی تلویزیونی و سینمایی کرد و اینکه چهقدر در این زمینه دارای کمبود نیروی خلاق و متخصص هستیم و فیلمنامه چه نقش و جایگاهی در تولید آثار کمدی پرمخاطب دارد. مصداق این بحث میتواند سریال پایتخت باشد که از معدود سریالها طنز تاریخ تلویزیون ماست که به سری پنجم خود رسید و همچنان پرمخاطب است و تماشاگران خواهان ادامه ساختش هستند. شخصیتهایی در این مجموعه تلویزیونی خلق شدند که در حافظه تاریخی مخاطب ثبت شدهاند و مخاطب نسبت به آنها سمپاتی دائم پیدا کرده است. گرچه مردم این شخصیتها را به اسم و چهره بازیگرانشان میشناسند اما خالق اصلیشان که به آنها کارایی دراماتیک بخشیده، نویسندهشان است و ارزش کار الوند و به طور کلی فیلمنامهنویس در اینجا مشخص میشود.
واقعیت این است که خنداندن مردمان این سرزمین، کار بسیار سخت و دشواری است. خشایار الوند در این باره تحلیل جالبی داشت و گفته بود: «خنداندن افراد بیپول، گرفتار، سیاستزده، کلافه و البته ملت ایران که خودشان طنازند، به تلاش بسیاری نیاز دارد.» و البته الوند بهخوبی از پس این کار سخت برمیآمد؛ چه در مجموعههای داستانی مثل پایتخت و چه در مجموعه طنزهای تلویزیونی مثل شبهای برره و نقطهچین. از جمله ویژگیهای کار او که به موفقیت اغلب آثارش منجر شد، حضور مسائل روز و تجربههای روزمره فردی و عمومی در نوشتههایش بود. الوند حتی در کمدیهای فانتزی هم سعی میکرد به اتفاقها و دغدغههای عمومی و اجتماعی بپردازد و از آنها در خلق موقعیتهای کمیک یا کمدیهای کلامی بهره ببرد؛ مثلاً در پایتخت بحث یارانهها یا مثلاً مسأله انتخابات را دستمایه طنزپردازی خود کرده و از این طریق بین قصه و تجربههای واقعی زندگی ارتباط برقرار کرده است. در واقع رویکرد رئالیستی و واقعگرایانه او در خلق موقعیتهای کمیک را باید یکی از ویژگیهای قلمیاش دانست که امکان همذاتپنداری بیشتری را برای مخاطب فراهم میکند و حتی لحنی انتقادی و تحلیلگر به طنزهایش میبخشد؛ به عبارت دیگر، الوند خیلی اهل نگارش طنزهای فانتزی نبود و حتی در فیلمنامه مجموعههایی مثل نقطهچین و قهوه تلخ و در حاشیه با ارجاعهای مختلف به مسائل اجتماعی گوناگون سعی میکرد موقعیتهای طنازانه را در بستر واقعیتهای زندگی بازنمایی و روایت کند؛ و در شخصیتپردازیها ردپای این نگاه پررنگ بود.
شخصیتهای پایتخت با وجود طنازیها و خصلتهای کمیکی که داشتند شخصیتهای فانتزی و انتزاعی نبودند و در واقع تیپسازی نشده بودند. خلق شخصیتها و نه تیپها، به باورپذیری آنها کمک میکرد و در واقع الوند، کار خود را از طریق شخصیتهای واقعی در بسترها و موقعیتهای کمیک پیش میبرد؛ شخصیتهایی که مخاطب صرفاً به آنها یا با آنها نمیخندید بلکه همراهی و همدلی میکرد. چه بسیار موقعیتهایی که مخاطب برای شخصیتهای پایتخت دل میسوزاند، ناراحت میشد، دلشوره میگرفت و حتی گریه میکرد. در واقع او موقعیتهایی را خلق میکرد که کمدی ناب و متعارف نبودند بلکه عین زندگی واقعی بودند و در دل آنها، موقعیتهای طنازانه و مفرح خلق میشد. خودش در این رابطه گفته بود: «رئالیتی که در پایتخت وجود دارد، مثل این میماند که ما در زندگی واقعیمان که مدام نمیخندیم و ما سعی میکردیم چیزی شبیه زندگی واقعی را بازسازی کنیم منتها با حوادث سینمایی و دراماتیک. در زندگی واقعی این همه اتفاق برای یک خانواده در یک بازه زمانی کوتاه روی نمیدهد؛ بنابراین حوادث دراماتیزه و سینماییاند اما با پرداختی رئال و نزدیک به زندگی واقعی. نوشتن چنین متنی از نوشتن کار صرفاً کمدی سختتر است.» در واقع او سعی میکرد که از همین آدمهای معمولی که در پیرامون خودمان و در زندگی واقعی میبینیم، شخصیتهایی خلق کند که کنشهایشان واجد ویژگیهای کمیک هم باشند.
مرگ خشایار الوند بسیار تلخ و غمانگیز است اما باید سینما و تلویزیون ما را متوجه اهمیت و جایگاه فیلمنامهنویسان طناز کرده باشد که اغلب بیناز و ادا کارشان را انجام میدهند ولی کمتر قدر میبینند و بر صدر مینشینند. آنها اغلب پشت پرده فیلمها و سریالها میمانند و حاصل تلاششان به جیب بازیگران و کارگردان میرود. اگرچه یک فیلمنامهنویس مهم در حوزه طنز و کمدی را از دست دادهایم اما این اتفاق تلخ باید تلنگری باشد و زمینههای اعتلای فیلمنامههای کمدی از طریق توجه و اهتمام بیشتر به فیلمنامهنویسی در این حوزه فراهم شود. عرصه طنز و کمدی ما به الوندهای بیشتری نیاز دارد.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: