شمارهی 494
حسین چاوشی از تهران: هر مصاحبه و حرف تازهای از آقای جهانگیر الماسی میخوانم بیشتر پی به ارزش دیالوگ زیبای قیصر میبرم. جایی که رو به خاندایی میگوید: «اگه قراره هر کی پیر بشه دلشم کوچیک بشه، خدایا منو پیر نکن که اصلاً حوصلهشو ندارم.» حیف از او که خاطرهی تنورهی دیو و شبح کژدماش ازیادنرفتنیست. کاش میشد این دلنوشته را میخواند و بیش از این، آن چهرهی دوستداشتنی را نزد ما ویران نمیکرد.
سارا محمدی مطلق از کرمانشاه: از مصاحبه با رخشان بنیاعتماد ممنونم. بسیار جالب بود. کاش با توجه به بررسی در دنیای تو ساعت چند است؟ با لیلا حاتمی مصاحبه میکردید.
محمدجواد احمدمعظم از رامسر: با کمال احترامی که برای آقای بهزاد عشقی قائلم، خواستم نقد ایشان را بر سریال مختارنامه نقد کنم. به نظرم غیرمنصفانه بود. اولاً این یک سریال تاریخیست و خیلی از اتفاقاتی که در سریال رخ میدهد از دست فیلمنامهنویس خارج است. مثلاً اینکه چرا مختار برای خونخواهی دیر اقدام کرد. ثانیاً آن قسمتی که گفتید مختار با دیدن سر شمر لبخند میزند خب طبیعی است.
علی نواصر از بوشهر: نقد پوریا ذوالفقاری بر فیلم 71 صرفاً بازگویی دوبارهی داستان بود و اشارهای به کارگردانی یا تدوین پویای فیلم نشده است.
حسین عموبیگی از اصفهان: با اینکه برنامهی «خندوانه» بازتاب مثبتی در مجله داشته اما زیاد به آن نپرداخته بودید. بهتر بود پروندهی روی آندرشون را در یکی از ویژهنامههای مجله منتشر میکردید. گزارش محمد حقیقت از جشنوارهی کن شاداب و سرزنده بود، برعکس یکیدو سال که هم کم مینوشت و هم لحن گزارشش تلخ بود.
بهزاد هندی از تهران: آقای عباس یاری در «خشت و آینه» به نکتهی مهمی اشاره کرده. تازه این فضای مجازی اهل فرهنگ است. وای به حال فضای مجازی افراد غیرفرهنگی! ببینید چهقدر وقت در این شبکهها تلف میشود. اشارههای آقایان عشقی و جلالیفخر هم در مورد فضای مجازی و یادداشت ارسیا تقوا در مورد درجهبندی فیلمها مهم و قابلتوجهاند. در مجموع «خشت و آینه» پرباری بود. نظر آقای داودنژاد در مورد نمایش فیلم خارجی خیلی جالب است. ایشان معتقدند که چون تماشاچی فیلم خارجی را در ماهواره میبیند، پس نیازی به نمایش آن در سینما نیست! اینکه یک کارگردان شبکهی قاچاق را غیرمستقیم توصیه میکند و فیلم دیدن در تبلت و لپتاپ را با فیلم دیدن دستهجمعی در سینما برابر میداند، خیلی جالب است. بعد هم تقصیر را گردن سانسور انداختهاند. با این حساب اکران فیلم خارجی به عمر ما و آقای داودنژاد قد نخواهد داد. عکس ایشان هم جالب است؛ جا خالی دادهاند تا ما زباندرازی مرحوم انیشتین را ببینیم. دغدغهی جناب یاری در مورد برچسبهای مزاحم تبلیغاتی کاملاً بهجاست اما جهت اطلاع عرض میکنم که سامانهی ۱۳۷ شهرداری گزینهای جهت شکایت از این نوع تبلیغات دارد.
شمارهی 495
مهدی صادقی از مشهد: نقد شاهین شجریکهن بر فیلم سیندرلا مانند دیگر نوشتههایش خوب و بسیار خواندنی است. کاش منابع اطلاعاتش را هم میداد.
کمال اسماعیلی از تهران: تصویر روی جلد بسیار زیباست. لطفاً همین رویه، یعنی انتخاب تصاویر فیلمهای مطرح و معتبر برای جلد مجله را ادامه دهید. ممنون از عباس یاری عزیز با یادداشت تأملبرانگیز «نشانهها و جغرافیا در سینما».
رامین رحمانی از اردبیل: جدایی نادر از سیمین در دوران عاشقی اتفاق افتاد و این داستان هیچ ارتباطی با روی جلد این شماره و طرح جلد ندارد. اتفاق است، پیش میآید!
رضا بانوزاده از بروجرد: طرح روی جلد با دو چهرهی معروف سینمای ایران جذاب است و همچنین مطالب خواندنی امیر پوریا در بخش «بازیگری».
سیامک عافیت از مشهد: عکس روی جلد خوب است، به اندازهی خوب بودن هر دو بازیگرش شهاب حاتمی و لیلا حسینی.
علی خمر از کرمان: طرح جلد زیباست، بهخصوص نجابت لیلا حاتمی پس از سی سال فیلم دیدن و عاشق سینما بودن. آخرش نفهمیدم چهطور فیلمی مثل اعترافات ذهن خطرناک من به نظر آقای جلالیفخر از حد متعارف سینمای ایران بالاتر است. آیا تحت تأثیر ایناریتو بودن کمال است؟ منکر پیشرفت سینما نیستم، ولی آیا شاهکاری مثل ماهی و گربه بالاتر از هجویهای مثل اعترافات... نیست؟ سینما قهرمان میخواهد. سینما رؤیا میسازد. سینمای ما قصهی باورپذیر میخواهد، نه تست هجو.
مهدی رجبی از رشت: در بخش «خشت و آینه» بهزاد عشقی به زندهیاد اکبر رادی تاخته. او و بهرام بیضایی را از نابغههای نمایشنامهنویسی ایران میدانند. من جوان نیستم. 65 سال سن دارم. از دهسالگی در سینماهای رشت فیلم دیدهام. در واقع خورهی فیلم هستم. از شمارهی 35 تا شمارهی 100 مجله را در کتابخانهام دارم. این اظهار نظر از آقای عشقی بعید بود.
پروانه زرین از تهران: گزارشتان درباره علتهای توقیف رستاخیز خیلی سردستی و بهاصطلاح ازسربازکنی بود. تا کی مجله میخواهد این قدر محافظهکار باشد؟ شما هم ننویسید تصاویر خبری و فیلمهای اعتراضات تند در اینترنت پخش شده است. اما دیدگاه شما جای خود. چرا نمینویسید دوباره ارشاد از ترس، اکران را متوقف کرد؟ شما را به خدا دست از محافظهکاری بردارید. میدانید چندتا از بهترین منتقدان و نویسندههایتان به همین دلیل دیگر در مجله قلم نمیزنند؟
*دوست عزیز، به نظر شما مصاحبه با رییس سازمان سینمایی درباره همین موضوع فیلم رستاخیز و عقبنشینیهای وزارت ارشاد محافظهکارانه بود؟ اگر تندتر از این میخواهید که خب فضای مجازی وجود دارد.
اسماعیل رحمانی از کرمانشاه: از مطلب آقای ناظمبکایی در مورد سریال تنهایی لیلا لذت بردم. بخش «در تلویزیون» بسیار جالب است.
سارا محمدیمطلق از کرمانشاه: در گزارش برترین فیلمهای علمیخیالی قرن 21 گفته شده بود که تنها سه کارگردان با دو فیلم در این فهرست حضور دارند، در حالی که کریستوفر نولان هم با دو فیلم تلقین و میانستارهای حضور دارد.
آراز سامعی از تهران: مطلب بخش «بازیگری» آقای پوریا، همچنین نقدش بر دوران عاشقی فوقالعاده بود؛ جذاب، طناز و پرنکته. بخش «خشت خام» خیلی معمولی و یکنواخت شده. فکری بابتش بکنید. برعکس «چهارراه حوادث» خواندنی و لذتبخش است. مرسی بابت مصاحبه با بهمن فرمانآرا. لطفاً این مجموعهی مصاحبهها را ادامه بدهید.
محمدعلی سعیدی از فردیس: آقای ایوبی، این سیاست و روشی که شما در پیش گرفتهاید قبل از شما اشخاص دیگری هم در مقطعی از مدیریتشان به کار بردند و نتیجه نگرفتند. پس توصیه میکنم شجاع باشید و کوتاه نیایید. آقای جمال امید، هدفتان از نوشتن این مطلب درباره فیلم خوب جزیرهی آهنی چه بود؟ ای کاش نقد یا خاطرهی جالبی مینوشتید. این بحث قدیمی و نخنمای نمایش فیلم خارجی در سینما از اساس اشتباه است، چون سیاستهای تولید و نمایش فیلم در داخل پراشکال است و بعید میدانم حالاحالاها درست شود. در مصاحبهی اختصاصی با سینماگران خارجی لطفاً چندتا سؤال در مورد سینمای ایران بپرسید تا هم زیبا بشود و هم خدایناکرده فکر نکنیم که مصاحبه ترجمهی نشریهی خارجیست! آقای محمد حقیقت، مصاحبهتان با ژاک اودیار خوب ولی کوتاه بود و اینکه چرا در مورد سینماگران و فیلمهای ایرانی سؤال نپرسیدید؟ لطفاً فضای بخش «چهارراه حوادث» را جدی و عبوس جلوه ندهید. کمی طنز و کمدی را چاشنی جملات کنید تا کمی خنده بر لبان خوانندگان بنشیند. بر خلاف نظر آقای گلمکانی به نظرم فیلم اشیا از آنچه در آینه میبینید به شما نزدیکترند فیلم بهتر و پختهتری نسبت به فیلم سفارشی و کشدار شیار 143 است. البته چون اشیا... تجربهی اول کارگردان است خالی از اشکال نیست، اما با مخاطب بهتر ارتباط برقرار میکند.
محمد دلاور از لارستان: مصاحبه درباره بهترین فیلمهای عمر کارگردانها جالب است، اما چرا وقفهی چندساله افتاد؟ خانهی قمرخانم به نظرم یکی از فیلمهای خوب قبل از انقلاب است. نزدیک به موجنو بود ولی مهجور مانده است.
محمد موسوی از مشهد: گفتوگو با بهمن فرمانآرا جالب بود و نقد جواد طوسی در مورد خداحافظی طولانی به دل نشست.
سامان متاجی از نوشهر: از گفتوگو با بهمن فرمانآرا بسیار سپاسگزارم. اما گفتوگو با لیلا حاتمی و شهاب حسینی در مورد کل فیلمهایشان داشته باشید.
*با این دو بازیگر چند بار گفتوگوی مفصل داشتهایم.
مرتضی میناوند از تهران: ممنون بابت پرداختن به فیلم بسیار خوب ویپلش. از معدود فیلمهای سال گذشته بود که باعث تحول بیننده میشد و بهخوبی کوشش بینظیر در راه کمال و پیشرفت را نشان میداد.
حسین عموبیگی از اصفهان: به ش. ر. مسئول بخش خارجی مجله و علاقهمند به فیلمهای کامیکبوکی و خیالی و ژانر وحشت بفرمایید آیا شما که همیشه از نبود جا میگویید، آیا هفت صفحه اختصاص دادن به فیلم معمولی ترسناک از پی میآید و شاهکار دانستن آن زیاد نبود؟ در حالی که خیلی از فیلمهای مطرح هنری از سال گذشته یا نقد نشدهاند یا حداقل دو صفحه نقد شدهاند.
*رضا حسینی: دوست عزیز، نظر شما برای ما کاملاً محترم است و نقدتان به نپرداختن به بعضی از فیلمهای مطرح هنری هم بهجا. اما پروندهی نمای درشت «از پی میآید» یکی از بهترینهای یک سال اخیر است چون هر سه نقد از زاویهی متفاوتی به فیلم پرداختهاند و هر کدام حاوی نکتههای متفاوتی هستند که اگر فارغ از میزان علاقهتان به فیلم، آنها را مطالعه کنید احتمالاً بیشتر از این به فیلم علاقهمند میشوید. خود من با اینکه فیلم را بهاصطلاح زیرورو کرده بودم، از دو نقد دیگر آموختم و لذت بردم. در ضمن هیچیک از منتقدان، این فیلم را شاهکار ندانستهاند.
مهناز نعمتی از مشهد: اسم شهاب حسینی در دوران عاشقی حمید بود نه وحید آقای ذوالفقاری عزیز! این قدر نقدهای امیر پوریا و پوریا ذوالفقاری تندوتیز بود که دیگر حالی برای خواندن گفتوگو با علیرضا رییسیان نداشتم.
محمدرضا میرزایی از قم: چهقدر گفتوگو با بهمن فرمانآرا خوب بود. فقط کاش اجازه میدادید بیشتر از همکاریاش با اورسن ولز و زورلینی صحبت کند.
*طبعاً ایشان در همهی مواردی که شاید اشارهوار دربارهشان صحبت کردهاند حرفهای بسیاری دارند که تفصیلشان میشود به اندازهی یک کتاب.
رضوان باقرزاده از تهران: ممنون از نقد امیر پوریا بر دوران عاشقی که نشان داد یک نقد روشمند و جسور و غنی چهقدر میتواند جذاب باشد.
الهام سلیمی از اصفهان: بعضی فیلمها خیلی بدند. دوران عاشقی ملغمهای از بهترینهای سینما بود که تنها کاریکاتوری از آنها روی پرده ظاهر شده بود، پوچ و بیهویت و خنثی. با خواندن نقد امیر پوریا بر این فیلم کمی دلم خنک شد!
محسن صادقپور از کاشان: سپاسگزارم به خاطر چاپ مطلبم در این شماره.
اسماعیل عبادی از تهران: خیلی ممنون که با این سرعت جواب سؤالهایم را در مورد سانسور و فهرست فیلمهای درگذشتگان دادید. اما در مورد سؤال دوم نخواستم صفحههای مجله را صرف چاپ چنین فهرستهایی کنید. در همان دو صفحهای که به عمر شریف و کریستوفر لی اختصاص دادید هم میشد این فهرست را چاپ کرد. در ضمن خودتان حتماً بهتر میدانید نیمهکاره رها کردن یک مطلب و ارجاع دادن خواننده به اینترنت زیاد جالب نیست. لطفاً به فیلمهای کلاسیک هم بپردازید.
پیامهای دیگر
سهند الهامی از تهران: عجیب است که حتی یک نقد اریژینال هم در مورد فیلمی به مهمی زیبایی عظیم در مجله نداشتید. این نهفقط مختص مجلهی شما که متأسفانه سایر مجلات هم هست. به جایش همه با هم دائم پروندههای تکراری چاپ میکنید. نمونهاش جاذبه که در اهمیت آن هم شکی نیست البته.
*زیبایی عظیم تنها فیلم خوبی نیست که مطلبی دربارهاش نداشتهایم. یک مجلهی ماهانه که عمدهی نگاهش به سینمای ایران است ظرفیت محدودی برای پرداختن به فیلمهای خارجی دارد.
طوبایی از قم: غلبهی حاشیهها بر متن زیاد شده. از تعارفها (بخشهای «دیدهبان» و «چهارراه حوادث») کم کن و بر سینما بیفزا.
*اینها متأسفانه حاشیههایی هستند که خارج از ارادهی ما دوروبرمان اتفاق میافتند و در کل فضای موجود بر اصل میچربند. ما اتفاقاً در حد بازتابدادنشان به آنها میپردازیم.
حسین کربلاییحیدری از تهران: یک پیشنهاد برای شمارهی ۵۰۰: پروندهای برای فیلمهای ایرانی داشته باشید که درباره تاریخ سینمای ایران است، مثل گراندسینما و ناصرالدینشاه آکتور سینما.
کامبیز جاریانی از بجنورد: ضمن تقدیر از انتخاب اصغر فرهادی به عنوان سردبیر شمارهی 500، پیشنهاد میکنم هر سال یا هر ده شماره یکی از کارگردانان به عنوان سردبیر افتخاری مجله انتخاب شود که قطعاً منشأ تحول و نوآوری خواهد شد.
*خوانندهی گرامی، پیشنهاد خوبی است، به آن فکر میکنیم.
نیکا جاریانی از خراسان شمالی: چرا و چهگونه اصغر فرهادی به عنوان سردبیر شمارهی 500 انتخاب شد و چرا از ظرفیت استاد کیمیایی استفاده نکردید؟
*دوست عزیز اگر اعلام میکردیم آقای کیمیایی سردبیر این شماره است، نمیپرسیدید چرا آقای فرهادی را انتخاب نکردید؟!
منصور اصلاحی از مهرشهر کرج: چرا درگذشت زندهیاد خسرو فرخزادی و دیانا را اطلاعرسانی نکردید. دوستان عزیز مدتی است مجله یکنواخت شده. با صفحهی دائمی دوبله و گفتوگو با خاطرهسازان سینما و تلویزیون ایران تغییراتی به وجود بیاورید.
رضا اسلافی از بهبهان: چرا پیامم را که برای شمارهی 495 فرستاده بودم چاپ نکردید؟ من از آقای سلحشور انتقاد کرده بودم که با پول بیتالمال فیلمهای ضعیف میسازد و به آدمهای شریف سینما مثل خانم بنیاعتماد و آقای درویش تهمت میزند.
علیرضا معتمدی از تهران: اگر از نویسندهی سابقتان علیرضا معتمدی خبری دارید ممنون میشوم به اطلاع ما هم برسانید. با مجید قاریزاده مصاحبه چاپ کنید و درباره سیروس الوند و کمال تبریزی بیشتر مطلب بنویسید. بخشی هم اختصاص بدهید به ادبیات جهانی.
*خوانندهی گرامی، دوست و همکار عزیزمان علیرضا معتمدی، گرچه گاهی افسرده میشود ولی فعلاً حالش خوب است. هم به فیلمنامهنویسی مشغول است و هم به کارهای دیگر. شما از او قول بگیرید که باز هم بنویسد.
امیر لازمی از فردیس کرج: به نظرم خیلی جالب میشود اگر مطلب یا گزارشی درباره مدارس و آموزشگاههای سینمایی بنویسید که تبلیغشان در مجله هست. کنجکاوم که آیا واقعاً برای هنرآموزان کارایی دارند یا نه. آیا بهتر از دانشگاهها هستند؟ این روزها سریالهای عمدتاً آمریکایی در سراسر دنیا تماشاگران و محبوبیت بسیار زیادی دارند. سریالهایی در انواع و اقسام ژانرها که از لحاظ کیفی سطح بالایی دارند و بسیار تماشایی و جذاب و محبوب بسیاری از منتقدهای حرفهای هستند (برای مثال خانهی پوشالی). پیشنهاد من این است که حتماً صفحات ویژه و ثابتی را به نقد و بررسی این سریالها اختصاص دهید؛ ارزشش را دارد.
حسن حجازی از مشهد: اگر میشود سینمای امروز ایران را مورد ارزیابی قرار دهید. باور کنید اکثر فیلمها را نمیتوان تا آخر تحمل کرد. جالب آنکه این فیلمها توسط شما نقد هم میشوند.
*دوست عزیز، مگر ارزیابی همان نقد نیست؟ میگویید ارزیابی کنید، اما معترضید که چرا آنها را نقد میکنیم؟
احمد بنس از تهران: چنانچه مقدور است چند صفحهای ویژه به بازیگری، شخصیت و مرگ جیمز دین هنرپیشهی محبوب و جوانمرگشده اختصاص دهید تا با واکاوی معدود فیلمهایی که بازی کرده بیشتر با این بازیگر فقید خوشچهره آشنا شویم.
امیرحسین روحانیان از کرمان: ماهنامهی «فیلم» که بانی اولین جشن خصوصی سینمای ایران است چرا دوباره وارد این عرصه نمیشود؟ شمایی که توانستید روزگاری زندهیاد دکتر کاوسی و مسعود کیمیایی را در این جشنها آشتی بدهید چرا آن را به صورت جمعوجور و تخصصی برای سینمای ایران برپا نمیکنید؟ درست است که گردانندگان مجله بیست سال پیش جوانتر بودند و پرحوصلهتر، اما امروز پیرمردهایی دوستداشتنی و باتجربهترند!
جواد قربانی از قم: من هم مثل خیلی از عاشقان مجله، اگرچه افتخار همصحبتی با پرویز دوایی را نداشتهام، ولی با خواندن نوشتههایش (نقدها و داستانها) مبهوت جادوی کلمات این مرد بزرگ شدهام. بهخصوص داستانهای عاشقانهاش (مثل «چشمعسلی») که بارها خواندهام و حین خواندن، موسیقی فیلم در حالوهوای عشق (ونگ کار وای، 2000) و به طور کل فضای فیلمهای عاشقانهی ونگ کار وای در ذهنم مجسم میشود. گمان میکنم زمان آن رسیده باشد که روی جلد مجله به عکسی از پرویز دوایی مزین شود و ضمن بزرگداشت و چاپ نمونهای از نقدها و آثارش سایر دوستان منتقد هم از خاطرات خود درباره او بنویسند.
پردیس313 از شیراز: خواهشمندم در نقد آثار سینمای جهان به فیلمهای بهروزتر (مثلاً یکیدو ماه اخیر) بپردازید و اگر بشود مطالبی در مورد سری فیلمهای مد مکس تهیه کنید.
وحید رضاییانحیدرآبادی از جهرم: چرا روی جلد مجله از پوستر فیلم استفاده نمیشود؟
*خوانندهی گرامی، چاپ پوستر روی جلد، در هیچ مجلهی جدی سینمایی دنیا سابقه ندارد و آن را تبدیل میکند به کاتالوگ آن فیلم.
قاسم قریب از تهران: بابت بخش «چهارراه حوادث» تشکر میکنم. اگر امکان دارد با رضا عطاران هم مصاحبه کنید.
*با رضا عطاران چند مصاحبه مفصل داشتهایم.
جواد جلیلی از بروجرد: اگر امکان دارد در یک شماره به طور مفصل به نقد فیلمها و شاخصههای مهم آثار کریستوفر نولان بپردازید. او چهگونه به دنیای پیرامونش مینگرد که این قدر فیلمساز متفاوتیست؟