شامگاه چهارشنبه ۲۲ مرداد، هشتمین جشن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران، به همت انجمن منتقدان و سینمایینویسان، برگزار شد. در خصوص آنچه در این مراسم گذشت، نکتهها و حاشیههای فراوانی را میتوان مورد توجه قرار داد، اما آنچه در این یادداشت مد نظر است، دعوت از مدیران سینمای ایران برای توجه به نتایج داوری این دوره از جشن منتقدان است.
منتقدان بیآلایشترین و صادقترین منبع ارزیابی سینما هستند. کسانی که نه طمع ثروت، نه حب شهرت، و نه وسوسهی رقابت، به وادی سینما سوقشان نداده است، بلکه اصلیترین دلیل میلشان به حضور در این عرصه، عشق به سینماست. منتقدها نزدیکترین قشر به تماشاگران سینما هستند و بهتر آن است که گفته شود در اصل آنها خود از قشر تماشاگران فیلم هستند. آنچه منتقد را از تماشاگر عادی متمایز میکند، صرفاً مطالعه و تجربهی نگارش و سابقهی تماشای فیلم در ابعادی تخصصیتر و حرفهایتر است و نه بیشتر. منتقدان زبان گویای مخاطبان سینما هستند که با واژگانی جستوجوگرانه و متناسب با زبان سینما، دست به تحلیل میزنند. آنچه را که تماشاگر معمولی در قالب جملههای سادهای همچون «خوشم آمد» یا «بد بود» یا «عجب فیلمی...» ابراز میدارد، منتقد در بستری گستردهتر و با ابزار منطق و استدلال و به اتکای پشتوانههای تاریخی و تئوریک مطرح میکند. لذت اصلی منتقدها، مکاشفه در جهان فیلم و بازیابی معانی پیدا و پنهان آن است. آنها هم مثل هر تماشاگر دیگری به فیلم کمدی میخندند، از ژانر وحشت به هراس میافتند، احساسات عاطفیشان با ملودرام به غلیان میافتد و با تریلر دچار هیجان میشوند؛ و در عین حال به بررسی میزان تأثیر فیلم در هر یک از این نمودهای انسانی بر اساس چهارچوبهای متناسب و فارغ از افراط و تفریط میپردازند.
آنچه گفته شد نه برای ارج نهادن به موقعیت منتقدان در سینما، بلکه برای جلب توجه به این نکتهی مهم بود که ارزیابی منتقدها به شکل کلی از فیلم و سینما، خالصترین و درستترین اظهار نظر است. بسیاری از اقشار مخاطب فیلم هستند، از اهل سیاست گرفته تا عامهی مردم، از صاحبان سرمایه تا خود سینماگران... اما در عین احترام به همهی این اقشار، از آنجا که منتقدها هیچ نوع وابستگی و سمپاتی یا منفعت اعتباری و مالی و رانتی و ایدئولوژیک از جایگاه خویش در سینما نمیبرند و در عین حال، متکی به دانش و بینش سینماییای هستند که معطوف به سالها مطالعه و تجربه و اندیشه بوده است، نقطه نظرشان عاری از شائبههای حب و بغض و گرایشهای جناحی است. بله... در بین منتقدها هم، مثل هر قشر دیگری، افرادی یافت میشوند که به اسم نقدنویسی، کاسبی میکنند و قلم خود را تبدیل به آلت مزدوری میسازند و شأن هنر را با زردنویسی میآلایند، اما در بدنهی جامعهی منتقدان، این افراد کماند و صدالبته در مدتی کوتاه، رسواییشان شهره میشود و اعتبارشان مخدوش. آنچه اهمیت دارد، حضور ماندگار صاحبان نظری است که فارغ از هر نوع تعلق به این و آن، با آرای خود، سینما را ماندگار میسازند.
در جشنی که گذشت، عموم اسمهایی که برنده اعلام شدند، جایگاهی معتبر داشتند. معیار اصلی، استانداردهای اصیل سینمایی بود و نه یارگیریهای سیاسی و خوشامدهای صنفی. اگر چنین بود چه بسا امتیازات فنی چشمگیر فیلم چ نادیده انگاشته میشد یا استعداد قابلتوجه رضا درمیشیان و بازیگر اول فیلمش به چشم نمیآمد. اگر قرار بر تسویه حساب بود، مریلا زارعی که همین چند ماه پیش در اظهار نظری ناروا، برخی منتقدان را که چ و موضع کارگردانش را در روزهای جشنواره نپسندیده بودند، به کرم خاکی تشبیه کرده بود، هرگز به عنوان بهترین بازیگر زن اعلام نمیشد. نکتهی قابلتوجه اینجاست که نتایج اعلامشده در جشن منتقدان در بسیاری از مراتب، همخوان با نظرسنجی ماهنامهی «فیلم» در شمارهی ویژهی بعد از جشنواره بود. با وجود آنکه تعداد بسیار بیشتری از اعضای این انجمن، نویسندهی مجلهی «فیلم» نیستند، اما انگار هر جا معیار صرفاً سینما باشد، همآوایی سینمایی هم شکل میگیرد؛ چه انجمن منتقدان باشد و چه مجلهی «فیلم».
یکی از بارزترین نتایج داوری انجمن منتقدان، رأی به کیانوش عیاری در سه رشتهی بهترین کارگردان و فیلمنامهنویس و فیلم بود. هدف اصلی این یادداشت نظر به همین موقعیت است. فیلمی که سالها با تنشها و تشنجهای تحمیلی و ناروا روبهرو بود و سکوت نجیبانه و در عین حال مقاوم سازندهاش، واکنشی متین به این روند به حساب میآمد، از جانب جامعهی منتقدان، شایستهی دریافت سه جایزهی اصلی شناخته شد. این نکته برای مدیران سینمایی ما که همچنان در برابر این فیلم، دچار اگر و اما هستند، باید معنایی مهم در بر داشته باشد. آقایان مدیر! ما منتقدان سینمایی اگر نه بیش از شما، دستکم همارز شما، نسبت به مختصات عرفی و آیینی و اجتماعی این سرزمین و مردمانش واقفیم. ما نزدیکترین قشر به تودهی مردم و عموم مخاطبان سینما هستیم و دغدغهها و دردها و اندیشههای جاری در متن اجتماع را عمیقاً درک میکنیم؛ چرا که خود نیز یکی از همین مردمان هستیم که با دستمزدی ناچیز اما عشقی بزرگ به سینما، آینهی سینما را که مقابل جامعه نهاده شده است، شفافتر و پرتلألؤتر میکنیم. از نظر ما خانهی پدری عیاری، بهترین فیلم جشنوارهی سیودوم بوده است. حساسیت شما مدیران محترم در برابر لحظههایی از یک سکانس این فیلم، که سنگ بنای پیکرهی درام و ایدهی این اثر است، قابلاحترام است، اما به دیدگاه ما منتقدها اعتماد داشته باشید. این سکانس نه مروج خشونت که دقیقاً برعکس، موجب اشمئزاز از خشونت است. اغلب ما منتقدها، مسلح به ابزار علوم مختلف انسانی، از جمله علوم اجتماعی و روانشناسی هستیم و در عین حال نه از پشت میز مدیریت و طبقات فوقانی ساختمانهای بلند اداری و سوار بر اتومبیلهایی با شیشههای دودی، بلکه از میان مردم به مردم و به خود مینگریم. جسارت نباشد، اما ما هم سینما و هم مردم را بهتر از شما میشناسیم و هم دغدغهی اعتلای فرهنگ داریم و هم حساسیتهای واقعی - و نه صوری و رسمی - جامعه را درک میکنیم. مطمئن باشید از نمایش کامل فیلم خانهی پدری هیچ کس دچار آسیب نمیشود که هیچ، به ارتقای سطح فرهنگ عمومی و انزجار از مقولهی شوم خشونت، بهویژه خشونتهای خانوادگی هم مدد رسانده خواهد شد. گردوغبارهای فلان سایت و بهمان هفتهنامه هم که همیشه وجود دارد و با ممنوعیت یک فیلم تعطیل نخواهد شد.
اجازه دهید بحث را از خانهی پدری به فیلم یا فیلمهای دیگر هم معطوف داریم. چند روز قبل وزیر محترم ارشاد در عباراتی کوتاه، فیلم آشغالهای دوستداشتنی را چنان توصیف کردند که «مجوز نگرفته و مجوز هم نمیگیرد» با شناختی که از این دولتمرد فرهنگدوست داشتیم و داریم، امیدوار بودیم که این عبارات در بیانیهای تکذیب شود که نشد. اما شایسته است وزیر محترم و مدیران سینماییاش به فهرست پرشماری که آثاری چشمگیر از قبیل آدمبرفی، دیدار، سنتوری، به رنگ ارغوان، بانو، زندگی مشترک آقای محمودی و بانو و... در آن حضور دارند، بذل عنایتی داشته باشند. این عنوانها، متعلق به فیلمهایی است که در زمان خودشان توقیف شده بودند و بعد که با گذر چند سال در سینما یا شبکهی نمایش خانگی امکان عرضهی عمومی یافتند، پرسش مشترکی که با تماشایشان در اذهان مخاطبان شکل گرفته بود، این بود: «این فیلم کجایش مشکل داشت که توقیف شده بود؟»
آقای وزیر و آقای معاون سینمایی، اجازه ندهید چند سال بعد همین سؤال دربارهی فیلم محسن امیریوسفی تکرار شود و قبح موضوعش به پای شما نوشته شود. آشغالهای دوستداشتنی مورد تأیید بسیاری از منتقدان سینمایی و مورد تحسین بسیاری از سینماگران معتبر این دیار، از جمله اصغر فرهادی، کیانوش عیاری، کیومرث پوراحمد، مجید مجیدی، علیرضا داودنژاد، کمال تبریزی، رخشان بنیاعتماد و فرهاد توحیدی است. وزیر محترمی که همواره از نقش خرد جمعی اهل فرهنگ در تصمیمگیریهای عرصهی فرهنگ و هنر و اندیشه به نیکی یاد کرده است، آیا این نامهای معتبر و موقر را مصداقی از همان خرد جمعی نمیانگارند؟
ما منتقد و تحلیلگر سینمایی هستیم. بدون ما تاریخ سینما و تثبیت آثار هنری در فرایند گذر زمان هرگز شکل نمیگرفت. به ما اطمینان کنید.