نوروز امسال با بصرفه‌ترین سیم‌کار کشور

سینمای ایران » چشم‌انداز1392/12/05


احترام، احترام میآورد

سی‌و‌دومین جشنواره فیلم فجر: برداشت دوم - 2

هومن داودی


در همه جای دنیا پیش از نمایش گسترده‌ی یک فیلم، تعدادی تماشاگر عام یا حرفه‌ای سینمارو (نه کارشناس و منتقد) را انتخاب می‌کنند و اولین نسخه‌ی فیلم را نشان‌شان می‌دهند. این تماشاگران گلچین‌شده هم پس از دیدن فیلم نظرشان را بی‌تعارف به سازندگان فیلم منتقل می‌کنند و آن‌ها بر اساس این واکنش‌ها اگر جای اصلاح داشته باشد، در فیلم‌شان دست می‌برند و برای نمایش عمومی تغییرش می‌دهند. گذشته از این، حین نمایش هم واکنش‌های لحظه‌ای مثبت یا منفی این تماشاگران را بررسی می‌کنند و زیر نظر می‌گیرند؛ چون برای آن‌ها که ادعای فیلم ساختن برای تماشاگران را دارند، قاعدتاً هیچ چیز به اندازه‌ی واکنش‌های آن‌ها مهم نیست. از آن طرف، در جشنواره‌های معتبری مثل کن هم که قشر فرهیخته‌ و سینماشناس‌ حضور دارند، تماشاگران آزاد هستند که بدون تعارف و رودربایستی واکنش‌های طبیعی‌شان را به هر فیلم نشان بدهند. در کن پس از یک ربع که از فیلمی می‌گذرد سرفه‌های خفیفی شروع می‌شود که نشانه‌ی این است که آن تماشاگر فیلم را دوست ندارد یا خسته‌اش کرده؛ یادمان هم نرفته که آنتونیونی و فون تریر هم در کن هو شده‌اند. البته ممکن است بعدها و با گذشت زمان ثابت شود که این واکنش‌ها اشتباه بوده و فیلمی که چنین بازخوردهای تندی گرفته مستحقش نبوده اما این دلیل نمی‌شود که بخواهیم تماشاگران سترون و بی‌اثری تربیت کنیم که هرچه ساختیم دم برنیاورند و بروند در جایی که کار می‌کنند نقدشان را بنویسند. اولاً که این بده‌بستان لحظه‌ای، بی‌واسطه و اصیل یکی از اجزای لاینفک فرایند فیلم دیدن و فیلم ساختن است و حذف احساس‌های انسانی و عاطفی از عمل «فیلم دیدن»، ناخواسته به حذف احساس و عاطفه از عمل «فیلم ساختن» منجر می‌شود. یعنی فیلم‌ساز به جای آن‌که بازتاب اثرش را در برابر تماشاگران بی‌طرف و عام بگیرد، دلش را به به‌به و چه‌چه عده‌ای از طرف‌داران خاص و همیشگی‌اش خوش می‌کند و نمی‌بیند که چه‌طور دارد مسیر سرازیری را طی می‌کند و فیلم‌هایش یکی پس از دیگری ضعیف‌تر و ضعیف‌تر می‌شوند و در نهایت به سلف-پارودی می‌رسند. وقتی هم که بنا بر اقتضای تاریخ، به هر شکل، موقعیتی پیش می‌آید که فیلم ارتباطی بی‌واسطه با تماشاگران ایجاد کند، واکنش‌های منفی هم‌چون پتکی بر سر سازنده‌اش فرود می‌آید و این‌جاست که به جای چاره‌جویی و هضم واکنش‌های طبیعی مخاطبان (که انصافاً پس از سال‌ها تعریف و تمجید شنیدن کار سختی است)، فیلم‌ساز گارد می‌گیرد و همه را به بی‌ادبی و توطئه‌گری محکوم می‌کند. ثانیاً با فرض پذیرفتن دم برنیاوردن و جلوی خنده را گرفتن و نقد نوشتن، به‌راحتی نوشته‌های منتقدها به چرک‌نویسی و خودشان به بی‌سوادی و غرض‌ورزی و پشت‌کوهی بودن متهم می‌شوند. در یک تعبیر سرراست، همه‌ی آن توصیه‌ها به پرهیز از اظهار نظر فوری و دعوت به نوشتن نقد مفصل، تمهیدی‌ست برای رد شدن از یک وضعیت ناخوشایند (برای فیلم‌ساز و رفقایش)؛ به مصداق از این ستون به آن ستون فرج است. وگرنه به همان نقدهای مفصل و جدی هم اتهام نفهمیدن فیلم وارد می‌شود و این چرخه‌ی عجیب به تکرار می‌رسد. و حالا این‌جاست که دیگر حفظ حرمت‌ها معنایش را از دست می‌دهد. این دقیقاً همان اتفاقی است که برای بعضی از فیلم‌سازان قدیمی و بزرگ ما افتاده که همه‌مان نام‌شان را می‌دانیم و می‌دانید.
باور کنید قضیه بسیار ساده‌تر از این حرف‌هاست و اصلاً آن طور که دوستان فکر می‌کنند، خنده و دست زدن هنگام نمایش فیلم، ناشی از تئوری توطئه یا عقده‌گشایی یا بی‌حرمت کردن تعمدی بزرگان نیست. احترام است که احترام می‌آورد و اسم‌ورسم فقط تا جایی می‌تواند جلوی این سیل طبیعی واکنش‌ها را بگیرد. وقتی فیلم و فیلم‌سازی به تماشاگرش احترام نمی‌گذارد و به شعورش توهین می‌کند، توقع حرمت نگه داشتن واقعاً دور از ذهن می‌نماید. فیلم «بد» و «حوصله‌سربر» هم با فیلمی که «گاف» دارد و به شکلی ناخواسته کمدی و سلف-پارودی است،‌ زمین تا آسمان فرق دارد. تماشاگر سینمادوستی که در معرض برترین و بهترین فیلم‌های روز دنیا است نمی‌تواند به گاف‌های یک فیلم واکنش نشان ندهد و نخندد. حتی برشمردن گاف‌های این جور فیلم‌ها روی کاغذ هم خنده‌دار است چه برسد به تماشای آن با دوستان و همکاران و در سالنی که قاعدتاً و از ابتدای پیدایش سینما، جولان‌گاه اولین و معمولاً اصیل‌ترین واکنش‌های هر انسانی است. وقتی در قرن 21 کسی که می‌خواهد از خانه‌ای اشرافی قهر کند و برود، بقچه زیر بغلش می‌زند (اشباح) یا زن و مردی در اوج جنگ و زیر آتش توپخانه سیزده‌به‌در عاشقانه برگزار می‌کنند (پنجاه قدم آخر) یا حین بزن‌بزن‌های ظاهراً جدی که البته نمی‌بینیمش سس گوجه‌فرنگی روی شیشه می‌پاشد (متروپل)، اگر نخندیم چه کنیم؟ اگر فرضیه‌ی دوستان مبنی بر تلاش عامدانه برای خراب کردن بزرگان این سینما صحت داشت، باید فیلم‌هایی مثل قصه‌ها و خانه‌ی پدری یا حتی نیمه‌ی اول اشباح (که ظاهراً هوشمندانه قسمت‌های ناجورش را در آخرین لحظه‌های نمایش در برج میلاد درآورده بودند) هم مسخره می‌شدند که نشدند. حتی برعکس حین نمایش خانه‌ی پدری جز در بخش‌های کوتاهی که خود کارگردان اجازه‌ی نفس تازه کردن و خندیدن داده بود، صدای هیچ‌کس درنیامد. همه‌ی این‌ها به کنار، چرا به تشویق‌های افراطی پس از دیالوگ‌های ساده‌ای مثل «بیا پایین» گفتن شهاب حسینی به سحر قریشی در پنج‌ستاره یا «بیا به هم دروغ نگیم» گفتن ساره بیات به صابر ابر در خواب‌زده‌ها توجه نمی‌کنیم؟ نکند این‌ها هم تعمداً و به شکلی برنامه‌ریزی‌شده آمده بودند تا به هر قیمت این فیلم‌ها را تحسین کنند!
خوب است که ما ملتی هستیم که این جمله‌ی معروف را سال‌هاست که می‌شنویم: «احترام احترام می‌آورد.» بهتر است به جای کوبیدن بر طبل احترام دیدن به هر قیمت، کاری کنیم که خودبه‌خود به‌مان احترام بگذارند. مقوله‌هایی مثل «جایگاه» و «حرمت» چیزی است که دیگران باید درباره‌ی ما بگویند و وقتی خودمان داریم آن‌ها را طلب می‌کنیم، باید بپذیریم که یک جای مهم از کارمان ایراد دارد. از بین رفتن واکنش‌های طبیعی تماشاگران در سالن‌های سینما رخداد خطرناکی است که به نابودی خود سینما خواهد انجامید.

آرشیو

فیلم خانه ماهرخ ساخته شهرام ابراهیمی
فیلم گیج گاه کارگردان عادل تبریزی
فیلم جنگل پرتقال
fipresci
وب سایت مسعود مهرابی
با تهیه اشتراک از قدیمی‌ترین مجله ایران حمایت کنید
فیلم زاپاتا اثر دانش اقباشاوی
آموزشگاه سینمایی پرتو هنر تهران
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت
گروه خدمات گردشگری آهیل
جشنواره مردمی عمار
جشنواره انا من حسین
آموزشگاه دارالفنون
سینماهای تهران


سینمای شهرستانها


آرشیوتان را کامل کنید


شماره‌های موجود


نظر شما درباره سینمای مستقل ایران چیست؟
(۳۰)

عالی
خوب
متوسط
بد

نتایج
نظرسنجی‌های قبلی

خبرنامه

به خبرنامه ماهنامه فیلم بپیوندید: