برگزارکنندگان جشنواره شانس آوردند که باران سیلگونهی تهران مصادف با شب افتتاحیه نبود وگرنه آن باران خیلی از برنامهها را میتوانست به هم بزند. دیشب (چهارشنبهشب یازدهم بهمن) از حوالی ساعت 19 تا بیست خیابانهای منتهی به تالار وحدت بسته شده بود و در مسیر خیابان جمهوری هم یک جرثقیل راهنمایی و رانندگی در عرض خیابان پارک کرده بود که اتومبیلها نتوانند وارد جمهوری شوند. ظاهراً تصمیم برگزارکنندگان مراسم افتتاحیه، برای آوردن بازیگران و عوامل فیلمها با اتومبیلهای چنددر و روباز و غیره، باعث ترافیک شده بود و ضمناً برنامه را هم با تأخیر مواجه کرد. ساعت 19 خبرنگارهایی که برای حضور در مراسم به تالار وحدت رفته بودند، با فضایی خلوت روبهرو شدند و برگشتند. معلوم شد مراسم هنوز شروع نشده و اتومبیلهایی که برای آوردن عوامل و بازیگران فیلمها فرستاده شدهاند هنوز برنگشتهاند. در نتیجه خبرنگارها و عکاسها و مهمانان شب افتتاحیه حدود یک ساعت به قدم زدن و گپوگفت در مقابل ورودی تالار وحدت وقت گذراندند تا کاروان پردبدبهی اتومبیلهای چنددر از راه برسد و زنگ آغاز سیویکمین جشنوارهی فیلم فجر به صدا دربیاید. اما در شب افتتاحیه چه خبر بود؟
اتفاق همینجوری میافتد
ترافیک خیابان حافظ بیسابقه است. نیمساعت طول میکشد تا از ابتدای حافظ در کریمخان، به چهارراه کالج برسیم. ابتدا این را به حساب بدشانسیمان میگذاریم اما کالج را که رد میکنیم، میفهمیم دلیل این وضعیت مراسم افتتاحیهایست که ما هم از مهمانانش و در نتیجه ناخواسته از به وجودآورندگانش هستیم!
در مقابل ورودی تالار وحدت در خیابان حافظ، تعداد زیادی اتومبیل، پشت سر هم پارک شدهاند. اینها، اتومبیلهایی هستند که سینماگران را به محل برگزاری مراسم افتتاحیه آوردهاند. مقابل ورودیهای اصلی تالار هم، بسیاری مشغول چانه زدن با نگهبانان، برای ورود به سالناند. اعتمادبهنفس برخی از هموطنان ستودنیست. بدون دعوتنامه میآیند و امید دارند با این استلال که «ما همین دونفریم» یا «من خودم تنهام» با ورودشان به آیین افتتاح مهمترین جشن سینمایی کشور، موافقت شود. البته شاید این روش را سالهای پیش آزموده و جواب گرفتهاند!
در لابی تالار وحدت، تعداد زیادی دوربین فیلمبرداری و میکروفنهایی آراسته به آرم شبکههای مختلف تلویزیونی جلب توجه میکنند. مصاحبههای اصلی هنوز شروع نشده است. سوژهها وارد سالن شدهاند و خبرنگاران باید کمی صبر کنند.
پس از اجرای موسیقی جنوبی، محمد سلوکی روی صحنه میآید و افتتاحیه رسما آغاز میشود. دیگر تکرار دلیل طولانی شدن چنین آیینهایی، کلیشهای شده است. وقتی مجری مراسم در پایان برنامه با افتخار اعلام میکند که موفق شده طبق توافق نخستین، مراسم را بعد از دو ساعت و نیم به پایان برساند، دلیلی برای طرح پرسش طولانی شدن مراسم افتتاحیه وجود ندارد. اما یک سؤال: سایت رسمی و روابط عمومی جشنواره، دقیقاً چه کارکردی دارند؟ چرا باید در چند کلیپ واقعاً طولانی، داوران بخشهای مختلف جشنواره و حتی اعضای هیأت انتخاب (که با شروع جشنواره، رسماً وظیفهشان پایان یافته) یکبار دیگر معرفی شوند؟ معرفی فیلمهای بخشهای مختلف جشنواره در قالب چند کلیپ و عبوری سریع از روی تصویرهای کوتاهی از این فیلمها، چه کارکردی دارد؟ مگر در مراسم افتتاحیه، غیر از خبرنگاران و سینماگرانی که عمدتاً در این دوره شرکت دارند، مخاطبان دیگری هم داریم؟ در بین حاضران مراسم چهرههای آشنا کم نیست. بهنام بهزادی در کنار بازیگران جوان فیلمش نشسته است؛ مهرداد صدیقیان، اشکان خطیبی و الهه حصاری. حضور محمدهادی کریمی، هنگامه قاضیانی و نیکی کریمی هم در کنار هم به یادمان میآورد که این سه، امسال با فیلم بشارت برای شهروند هزارهی سوم، در جشنواره حضور دارند. مریلا زارعی، سروش صحت، حسینعلی لیالستانی، فرامرز قریبیان، همایون ارشادی و چهار چهرهی بخش بزرگداشت این دوره - جمشید مشایخی، مهری شیرازی، نادر طالبزاده و چهانگیر الماسی - هم در ردیفهای نخست نشستهاند. نزدیک جواد شمقدری و محمدرضا عباسیان. چند صندلی آن سوتر از این دو مدیر، محسن مؤمنیشریف را میبینیم. رییس حوزهی هنری. چهرهای که در یک سال گذشته بین او و جواد شمقدری پیامهای ضمنی و آشکار زیادی ردوبدل شد و در نهایت سایهی اختلافشان بر سر جشنواره هم افتاد. به هر حال یک بار دیگر داوران و مسئولان بخشهای مختلف جشنواره، به مهمانان معرفی میشوند. شاید جالبترین نکتهی این بخش، معرفی داوران بخش مواد تبلیغی و اطلاعرسانی بود و تشویقی که نثار محمد احمدی، بهرام دهقانی و بهویژه علیرضا زریندست میشود.
در بخش بزرگداشتها هم، پس از پخش کلیپی از مصاحبه با چهرههای این بخش، هریک از آنها، با یکی از سینماگران روی صحنه میآیند. لوح تقدیر نادر طالبزاده را یوسفعلی میرشکاک به او اهدا میکند و جهانگیر الماسی هم با فرامرز قریبیان روی صحنه میآید. در همین بخش تقدیر از جهانگیر الماسی، همزمان با اعلام نامش، نوای محزون نی پخش را میشنویم و نوازندهی نی به همراه پسر نوجوانی که یک گاری پر از انار را هل میدهد، وارد صحنه میشود! وقتی قریبیان لوح تقدیر الماسی را به او اهدا میکند، پسر نوجوان هم یک انار به الماسی تقدیم میکند. حتماً قرار بوده با این اقدام، به یاد فیلم نار و نی بیفتیم. الماسی هم با بیان خاطرهای، انار را به فرامرز قریبیان میدهد.
مهری شیرازی به همراه مریلا زارعی روی صحنه میآیند. محمد سلوکی نیکی کریمی را هم برای اهدای لوح شیرازی، دعوت میکند. زارعی با بیان این نکته که «بین من و خانم شیرازی جداییای افتاده بود» مقابل او زانو میزند، دستش را میبوسد و لوح تقدیر را به او میدهد.
اما عجیبترین بخش بزرگداشت به جمشید مشایخی اختصاص دارد. همه انتظار داشتند او با یکی از همنسلانش روی صحنه بیاید. اما مشایخی تنها روی صحنه میآید و محمد سلوکی هم با اعلام این که «هرکس مشایخی را دوست دارد روی صحنه بیاید» حیرتانگیزترین بخش مراسم را رقم میزند. ابتدا امین حیایی روی صحنه میدود. بعد کورش تهامی، پویا امینی، رضا ناجی و بعد یکیدونفر که کسی آنها را نمیشناسد. این دو نفر آخر، پس از بوسیدن مشایخی و بغل کردنش، صحنه را ترک میکنند. اتفاقی شبیه جشنهای قهرمانی تیمهای فوتبال که در آنها، ناگهان غریبهای را میبینیم که جام را در دستش گرفته و بازیکنان به دنبال او دور زمین میدوند! در نهایت هم مشایخی لوح تقدیرش را از دست پویا امینی میگیرد. اما نکتهی جالب این بخش کلیپ بزرگداشت مشایخیست. بخشی از فیلم سوتهدلان که در آن او در راه امامزاده داود بالای سر وثوقی میرود، در این کلیپ قرار داده شده و با نمایش همین تصویر (پیش از بیان جملهی ماندگار «همهی عمر دیر رسیدیم») سالن منفجر میشود! این احترام به پیشینهی سینمای ایران در یک جشن دولتی، اقدامی ستودنیست.
در پایان مراسم هم بار دیگر اشتباهی کلیشهای تکرار میشود. محمد سلوکی پس از خداحافظی، از حاضران میخواهد در سالن بمانند و اجرای زندهی موسیقی را تماشا کنند. واقعاً چرا پس از پایان یک مراسم دو ساعت و نیمه، حاضران باید چنین کاری کنند؟
خبرنگاران، بیرون از سالن، سوژههایشان را شکار میکنند.
چراغ اول؛ روشن یا خاموش؟
برنامهریزی نمایش فیلمها در مرکز همایشهای برج میلاد (سالن رسانهها و سینماگران) هم در نوع خودش جالب بود. اعلان اولیه حاکی از این بود که جشنواره بر خلاف سال گذشته، از ساعت دو بعدازظهر شروع میشود و تا نیمهشب ادامه پیدا میکند؛ برنامهای که به نظر معقول میرسید چون اکران ده صبح، به شیوهی پارسال، صدای خیلیها را درآورده بود. خیلیها معتقدند اولین ساعتهای صبح وقت مناسبی برای نمایش فیلمها نیست. بهخصوص با وضعیت ترافیک و خیابانهای. اما با همهی این نقدها و نظرها، و با وجود اعلان اولیهی دبیرخانهی جشنواره، در نهایت پس از دومین نشست خبری دبیر جشنواره عدهای از اهل مطبوعات به برگزارکنندگان اعتراض کردند و گفتند که حذف سانسهای صبح صرفاً با این انگیزه انجام شده که به حاضران ناهار داده نشود! دبیر جشنواره هم در تصمیمی خلقالساعه و احساسی، اعلام کرد که برنامه را عوض میکند و ناهار هم میدهد! در نتیجه دوباره همه چیز به حالت اول برگشت؛ مثل خیلی از بخشها و اجزای دیگر جشنوارهی امسال که ابتدا قرار بود تغییر کند و سپس به حالت اولیه برگردانده شد.
به هر حال اولین روز جشنواره در مرکز همایشهای برج میلاد با چهار فیلم سینمایی و دو جلسهی نقد و بررسی روز چندان شلوغی نیست. دو روز اول، چهار فیلمی است و سانس ده صبح هم ندارد و از شنبه چهاردهم بهمن تعداد فیلمهای اکرانشده در هر روز به پنج فیلم خواهد رسید. همه کنجکاوند ببینند نمایش فیلمها به شیوهی دیجیتالی چهگونه خواهد بود. همچنین خیلیها میخواهند بدانند که نشستهای نقد و بررسی پس از نمایش فیلمها با اجرای محمدرضا شهیدیفر چهگونه خواهد بود و منتقدان حاضر در جلسهها چه کسانی خواهد بود؛ چند منتقد ثابت یا مجموعهای از منتقداان؟ البته با توجه به اتفاقهایی که همین چند روز پیش در نشست خبری دبیر جشنواره افتاد، به نظر میرسد خیلیها هم دلواپس کیفیت ناهار برج میلاد هستند!
نکتهها و پرسشهایی که پاسخشان را فردا خواهیم دانست
آیا ابراهیم شیبانی (هیچکجا هیچکس) در سینما مسیری برای ادامهی فعالیت باز میکند یا باید به کارگردانی تلهفیلم برگردد؟ آیا فیلم پرستارهی هیچکجا هیچکس برای بازیگران مشهورش (کیانیان، فروتن، ابر، افشار و پسیانی) قدمی به جلو محسوب میشود؟ آیا تجربهی روایت غیرخطی در این فیلم، با استقبال مواجه میشود یا سینمای ایران همچنان باید در انتظار فیلمی بماند که روایت غیرخطی را به شیوهای درست به کار گرفته باشد؟
در جشنوارهای که بهدلیل فراوانی فیلمهای اول ناشناس، ابهامهایی دربارهی شیوهی انتخاب آثار وجود دارد، او خوب سنگ میزند (سیدهادی محقق) نخستین فیلم اولی است که به نمایش در میآید. آیا محقق چراغ اول را برای فیلم اولیها روشن میکند؟ آیا پس از نمایش او خوب سنگ میزند فضایی خوشبینانه نسبت به فیلمهای اول امسال ایجاد میشود؟
آیا فرامرز قریبیان با گناهکاران به فهرست سینماگرانی میپیوندد که هم در بازیگری و هم در کارگردانی کارنامهی قابلقبولی دارند؟ آیا همکاری قریبیان پدر و پسر یک اتفاق تاریخ سینمایی است؟ آیا مخاطب ایرانی، میتواند فیلمی را که فضایی شبهنوآر دارد و همهی شخصیتهایش پالتو و بارانی به تن دارند را دوست داشته باشد و باور کند؟ و از همه مهمتر اینکه با توجه به حساسیت فراوان قریبیان روی فیلمی که ساخته، آیا جلسهی نقد و بررسی پس از نمایش گناهکاران، بدون حاشیه و جنجال به پایان خواهد رسید؟
آیا مروارید (سیروس حسنپور) از آن فیلمهایی است که معلوم نیست برای چه طیفی ساخته میشوند؟ آیا حسنپور یک فیلم جشنوارهای ساخته که نه منتقدان به آن توجهی میکنند و نه مخاطبان معمولی حوصلهی تماشایش را دارند؟ آیا مروارید یکی از مصداقهای نوشتهی طنزآمیز یکی از روزنامههاست دربارهی فیلمهایی که ده بیست سال دیرتر از زمان خودشان ساخته شدهاند؟ آیا پس از نمایش مروارید ثابت میشود که آثار نمایش داده شده در جشنوارهی کودک، نباید در جشنوارهی فجر به نمایش دربیایند؟ پس تکلیف حضور بازیگران سختگیر و معتبری مثل پریوش نظریه در این فیلم چه میشود؟