تا همین چند سال پیش «احتمال باران اسیدی» بیشتر بود تا احتمال اکران فیلمی مستند در سینماهای این سرزمین. اکران نمونههای انگشتشماری مثل تهران انار ندارد (مسعود بخشی) را باید به حساب ویژگیهای خاص و شرایط متفاوت اکران گذاشت و از کنارش گذشت. اما در کل اکران فیلمهای مستند در ایران هرگز به روندی طبیعی تبدیل نشد و از سالها پیش تنها مسیر برای دیدن مستندهای تولیدشده در طول سال، همچنان تلویزیون و جشنوارهها و برنامههای نمایش ویژه در فرهنگسراها و محافل سینمایی بوده است. از یکیدو سال پیش با تولید چند مستند چشمگیر و جذاب، از قبیل آتلان (معین کریمالدینی) و میخوام شاه بشم (مهدی گنجی) و... راه برای اکران فیلمهای مستند باز شده و گروه هنر و تجربه هم در هر فصل سهمی از ظرفیت سالنهایش را به آثار مستند اختصاص میدهد. با تأکید بر این نکته که اکران فیلم مستند اتفاق مثبت و امیدوارکنندهای است، بحث درباره کیفیت فیلمهای انتخابشده و معیارهای گزینش فیلم تا رسیدن به شرایطی عادلانه و طبیعی ادامه خواهد داشت. در شکل کنونی، اکران مستند در گروه هنر و تجربه، ماکت و خلاصهای از چیزی است که باید باشد. در اولین گام نگاهی داریم به دو مستند بلند که در جدول اکران قرار دارند و سازندگانشان چهرههایی شناختهشدهاند.
مهرجویی، کارنامهی چهلساله (مانی حقیقی)
همچنان که از عنوان اثر پیداست، مستند پرترهی مهرجویی، کارنامهی چهلساله قرار بوده مخاطب را با روند فعالیت و فیلمسازی داریوش مهرجویی در طول نزدیک به چهار دهه، و مجموعهی آثار کارنامهی این فیلمساز در این مدت آشنا کند. اما اگر نه نقطهضعف، که نخستین کاستی فیلم در رویکرد ناهمخوان با عنوانش به لحاظ کمی، و تعداد آثار بررسیشده است. بر خلاف توقعی که از عنوان فیلم ایجاد میشود، سازندهی اثر تنها به تعدادی از آثار البته مهم کارنامهی مهرجویی، آن هم در دورهی پس از انقلاب میپردازد، و جای آثار مهم کارنامهی مهرجویی در دوران اولیهی فیلمسازیاش در این مستند خالی است. در واقع در مستندی که ادعای بررسی چهل سال اخیر کارنامهی مهرجویی را دارد، باید دستکم یادی از فیلمهایی چون دایرهی مینا، آقای هالو، گاو و پستچی هم بشود که در محدودهی زمانی مطرح و ادعاشده میگنجند؛ اما کارگردان کارش را با اجارهنشینها و در واقع از ابتدای سه دههی اخیر فعالیت مهرجویی آغاز میکند؛ ضمن اینکه به نظر میرسد با حذف دو فیلم مدرسهای که میرفتیم و شیرک در دوران پس از انقلاب و قرار دادن اجارهنشینها به عنوان مطلع کارنامهی مهرجویی در دههی شصت، هدف کارگردان پیشاپیش ارائهی چهرهای بهتمامی مثبت و منسجم از کارنامهی مهرجویی بوده و این حذف در نهایت به نفع فیلمساز تمام شده است.
گذشته از آن، در مسیر بررسی این آثار، هیچ استراتژی و دستورالعمل مشخص و ازپیشتعیینشدهای به چشم نمیخورد. در واقع، به جای آنکه فیلمساز بررسی کلیت کارنامهی مهرجویی و چگونگی مطرح کردن تکتک فیلمها را در بستر این کلیت، بر مبنای یک قاعده و اصل ازپیشتعیینشده و منسجم انجام دهد، خود را تسلیم شرایط کرده، و نوع رویکرد و استراتژیاش را بر مبنای میزان امکانات و دستمایههای موجود، در آسانترین و دسترسترین شکل ممکن تنظیم کرده است. ضمن اینکه در اجرا و نوع مواجههی فیلمساز با همین منابع و افراد در دسترس هم خلاقیت و اتفاق خاصی را شاهد نیستیم. مهرجویی، کارنامهی چهلساله از آن دست مستندپرترههایی است که بر مبنای کلیشهایترین شکل ممکن، یعنی مصاحبه با عوامل و دستاندرکاران یک موضوع خاص (در اینجا کارگردان و بازیگر و فیلمبردار و نویسنده و...) ساخته میشوند، و مجموعهی صحبتها و نکتههای مورد اشاره، از حد تکرار مکررات و بازگویی موارد بارها گفتهشده فراتر نمیروند. مخاطب انتظار دارد در مستندی از این دست، به موارد و نقلهایی مهمتر و اساسیتر از مثلاً چگونگی سیلی خوردن بیتا فرهی از خسرو شکیبایی پرداخته شود، و به جای گفتن از بدیهیات و نکات پیش چشم، یا تحلیلها و نظرات شخصی که در اکثر قریب به اتفاق موارد از حد تمجید و تحسین صرف فراتر نمیروند، به مستندات کمتر دیدهشده و گفتهشده، تحلیلهای مرتبط با دوران ساخته شدن آثار و بستر فرهنگی، اجتماعی و سیاسی که فیلمها در آن ساخته میشدند، و همچنین نکتههایی از زندگی و سلوک شخصی فیلمساز که در مسیر فعالیت هنری او اثرگذار بودهاند، اشاره شود.
در مسیر نماهای پیدرپی افراد مختلفی که رو به دوربین به اظهار نظر درباره فیلمساز میپردازند، نهایت خلاقیت فیلمساز و افزودهی او به این نماهای پیدرپی و پشتسرهم، انتخاب و پخش صحنههایی از فیلمهای مورد بحث است که البته هرچند تنوعی به حالوهوای کلی فیلم و روند کلیشهای و تکراری فیلم میبخشند، اما در نهایت فیلم را واجد ارزشی فراتر نمیکنند. واقعیت این است که نخستین رویکرد و تمهید هر مستندساز میانمایهای، و پیشپاافتادهترین قالب ممکن برای ساختن یک مستند پرتره، همینی است که سازندهی مهرجویی، کارنامهی چهلساله برگزیده و در نهایت اجرا کرده است. هرچند البته در این کلیت کلیشهای و نهچندان تازه، تمهیدهای گهگاهی و منفردی هم دیده میشوند که سطح فیلم را در لحظههایی بالا میبرد؛ مثلاً تمهید فیلمساز در نوع چینش و قرار دادن نماهایی از گویندگان، به شکلی که انگار در حال گفتن از یکدیگر و پاسخ دادن به هم هستند. مشخصترین نمونهاش، اشارههای تند و گاه توهینآمیز مهرجویی درباره یک منتقد، و صحبتهای متقابل آن منتقد در قبال گفتهها و البته فیلمهای مهرجویی است. هرچند همین تمهید هم در تمام موارد بهکارگرفتهشده، قرین موفقیت نبوده و شکل باری بههرجهت پیدا کرده است؛ مثلاً جایی از فیلم، مهرجویی از نوع برخورد مسئول سینمای وقت با فیلم بانو گفته و از توقیف فیلم در دوران ساخته شدنش شکایت میکند؛ در ادامه شاهد صحبتهای همان مسئول هستیم، در این حد که نه به عنوان تصمیمگیرنده که به عنوان مجری، به نظر افراد بالادست خود عمل کرده و خودش بهشخصه نظرش درباره فیلم مذکور مثبت بوده است؛ همین و تمام.
حمید هما (محمدعلی سجادی)
مستند حمید هما درباره دو نفر از مطرحترین و باسابقهترین اهالی تئاتر و سینمای ایران، حمید سمندریان و هما روستا، را هم میتوان در زمرهی مستندهای پرتره به شمار آورد. هرچند در اینجا بر خلاف نمونهی قبلی که سروته کار در سادهترین شکل ممکن و با حداقل دستمایهها و ملزومات ممکن هم آمده بود، با تورم بیش از حد و نوعی اطناب روایی ملالآور مواجهیم که باعث شده تماشای کل اثر در یک نشست به امری دشوار و ای بسا جانکاه تبدیل شود. مدت زمانی بیش از دو ساعت برای مستندی از این دست، بهخودیخود و در بهترین شرایط ساختاری و روایی هم زمانی طولانی به نظر میرسد، چه برسد به اینکه در اینجا اغلب لحظههای این مدت زمان، بیشتر با قالب و رویکرد گزارشهای خبری ساخته شده، و بر سرتاسر اثر نوعی استراتژی خبررسانی، آن هم در ابتداییترین و بدیهیترین شکل ممکن سایه انداخته، و فیلمساز خود را ملزم به این دیده است که فیلمش را از ابتدا تا به پایان با جزییترین، فرعیترین و لاجرم غیرجذابترین اطلاعات درباره زندگی فرد مورد نظر انباشته کند. در واقع بر این مستند هم همان آسیب و نقصی حکمفرماست که در مورد مهرجویی، کارنامهی چهلساله به آن اشاره شد: یعنی نبود نگاه تحلیلی تاریخنگارانه، آسیبشناختی، سیاسی و اجتماعی. این کمبود اگر در مستند مهرجویی... بهواسطهی رویکردی متفاوت و جنس صحبتها و اطلاعات، قابلتحملتر به نظر میرسید، اما در مورد حمید هما، این کاستی ملال بیشتری را موجب شده است؛ چرا که در ازای آن از نکتهها و حواشی و فرامتن جذاب و دستکم عامهپسند کمتر اثری هست، و کل فیلم با نوعی رویکرد خبری و آرشیوی ساخته شده که آن را در بهترین حالت تبدیل به سندی از مقاطع مختلف زندگی این دو شخصیت به لحاظ شناسنامهای و تاریخی کرده است که شاید بیشتر به کار یک مورخ و پژوهشگر بیاید تا کسی که به قصد تماشای یک اثر نمایشی و تصویری جذاب و درگیرکننده سراغش رفته است.
فیلم آکنده از لحظههای حضور این دو شخصیت در مراسم و جشنوارهها و بزرگداشتهای مختلف، و صحنههای تمجید و تعریف اهالی نمایش از این دو شخصیت است، و این سهم سازندهی فیلم را در بسیاری از لحظهها تا حد نوعی گردآورندهی تصاویر تنزل داده، و انتظار تماشاگر را در تماشای فیلمی اصیل و کارگردانی شده ناکام گذارده است. ضمن اینکه این رویکرد در استفاده از تصاویر آرشیوی، در بسیاری لحظهها، حتی از همین ارزش خبری و اسنادی هم تهی است. برای مثال، در نیمهی نخست فیلم که شخصیت هما روستا از مقاطع مختلف زندگی خود و مهاجرتش به کشورهای مختلف برای کار و زندگی و تحصیل و... میگوید، شاهد تصاویر آرشیوی در لابهلای این گفتههاییم که واجد هیچ ارزشی، چه به لحاظ دراماتیک و روایی، و چه خبری و اسنادی نیستند؛ مثلاً اگر هما روستا از مهاجرتش به روسیه میگوید، بلافاصله شاهد صحنههای آرشیوی خیابانهای روسیه، رژهی ارتش سرخ، تظاهرات کارگری و در نهایت مجموعه تصاویری هستیم که یادآور کشور روسیهاند! یا اگر از زندگیاش در آلمان و تسلط به زبان آلمانی میگوید، بلافاصله شاهد تصاویر آرشیوی مألوف و آشنایی از آلمان مثلاً در دوران تسلط حکومت نازی بر این کشوریم تا مخاطب در نهایت غلظت متوجه واژهی «آلمان» و بار معنایی آن شود. در واقع بخشها و تمهیدهایی از این دست که در نگاهی کلی، جزو معدود لحظههای اعمال سلیقهی کارگردان در روند فیلماند، در نهایت تبدیل به زائدترین و حتی غیرمعقولترین بخشهای آن شدهاند. جز این، به نظر میرسد فیلمساز سعی کرده از همهی دستمایهها و منابعی که در اختیار داشته استفاده کند و این یکی دیگر از آسیبهایی است که کلیت اثر را دچار نوعی تورم وخیم و حوصلهسربر کرده است. حذف، کاستن، و توان و تشخیص کنار گذاشتن منبع و دستمایه به نفع نوع رویکرد و ایدهی اصلی، و در نهایت تبدیل یک مستند به اثری سرزنده و چابک و خوشریتم، یکی از هنرها و بایستههای همهی انواع فیلمسازی، و از جمله مستندسازی است؛ و مستند مورد بحث از جمله موارد بارز و نمونهای است که در آن آسیب به سبب تراکم و ازدحام دستمایه و ایده بهروشنی هویدا است.