نوروز امسال با بصرفه‌ترین سیم‌کار کشور

سینمای ایران » نقد و بررسی1393/12/25


فیلم‌های روی پرده

دو نگاه به مستند «آتلان» به بهانه‌ی نمایش در گروه «هنر و تجربه»

محمد شکیبی/ محسن جعفری‌راد

 

آتلان
تدوینگر، تهیه‌کننده، نویسنده و کارگردان: معین کریم‌الدینی. مدیر تصویربرداری: سامان لطفیان. موسیقی: آریا عظیمی‌نژاد. صدابردار: طاهر پیشوایی. پژوهش: فاطمه سرافراز، معین کریم‌الدینی. طراحی و ترکیب صدا: مهرداد جلوخانی. مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی. زمان: 62 دقیقه.

علی و ایلحان

محمد شکیبی
خوجه‌حاجی، پسرش رجب‌‌قلیچ و نوه‌هایش کریم، علی و طاهر گوگ‌نژاد همگی و نسل‌به‌نسل در ترکمن‌صحرا به پرورش و تربیت اسب‌های مسابقه اشتغال دارند؛ اسب‌هایی که اغلب به دیگران تعلق دارند و آن‌ها مربی‌گری و آماده‌کردن‌شان برای شرکت در کورس اسبدوانی را بر عهده دارند و بخش اصلی دستمزدشان از جایزه‌های احتمالی اسب‌هایی که برنده شده باشند، تأمین می‌شود. ایلحان یکی از دو اسبی است که خانواده‌ی گوگ‌نژاد علاوه بر مربی‌گری مالکش نیز هست. فیلم حکایت مستند رابطه‌ی علی و ایلحان را به تصویر کشیده است.
آتلان تنها یک مستند بلندِ خاص علاقه‌مندان به موضوع‌ها و موردهای ویژه و پژوهشی نیست؛ بلکه تمامی ویژگی‌هاییک درام پرجاذبه‌ی مورد علاقه و توجه عموم دوست‌داران سینما را هم دارد. موضوع استناد که به طور کلی اسب و شیوه‌ی پرورش و آماده‌سازی آن برای مسابقه در کورس‌های اسبدوانی رایج در ترکمن‌‌صحرا و گنبدکاووس و به‌ویژه اسبی تیزتک و خاص به نام ایلحان است، در چشم تماشاگر به یک درام پرکشش پداگوژیک (تربیتی) و حتی یک عاشقانه و داستانی اجتماعی و مردم‌شناسانه تبدیل می‌شود. دگردیسی از لحن و شیوه‌ی خویشتن‌دار و با فاصله‌ای که معمول آثار مستند است، به بیان آمیخته با تعلیق و پیچ‌و‌خم‌ و تنش‌های گیرای قصه‌پردازی به روشی کاملاً طبیعی و حساب‌شده، هوش و حواس بیننده‌ی آتلان را بیش از حد معمولِ مستند‌ها درگیر فرازوفرود موضوع و درون‌مایه‌ی خود می‌کند.
بیننده در آغاز فیلم خیلی سریع می‌فهمد که ایلحان (اسبی که از بدو تولد یتیم شده) مورد پسند کریم و علی قرار گرفته است و با وجود مخالفت رجب‌قلیچ که عقیده دارد این کره زیادی سرکش است و از آن اسب مسابقه درنمی‌آید، او را خریداری کرده‌اند و پس از یک سال تربیت به اسبی تیزتک تبدیل شده که در پنج مسابقه‌ی متوالی برنده بوده است. ایلحان اینک در آستانه‌ی ششمین مسابقه و تعیین‌کننده‌ترین آن‌هاست. از این‌جا است که لحن مستند رنگ‌وبوی کشمکش و درام به خود می‌گیرد. اسب قهرمان و شکست‌ناپذیر ناگهان نافرمان می‌شود و لجوجانه از هر رقابتی سر باز می‌زند. ناشناخته بودن دلیل سرکشی و بی‌قراری ایلحان و خودداری مصرانه‌ای که از سواری و دویدن در پیست مسابقه و حتی خروج از دپار (سلول خروجی اسب‌ها در مسابقه‌های کورس) بروز می‌دهد، هم‌چون ماجرایی روان‌شناختی و تربیتی پای فرضیه‌ها و حدس‌و‌گمان را به ذهن مخاطب فیلم می‌کشاند. در خانواده‌ی گوگ‌نژاد هم وضع از همین قرار است. از برادران مربی، کریم که بزرگ‌تر و باتجربه‌تر است روش‌های خشن‌تری را توصیه و اعمال می‌کند و علی که دل‌باخته و شیفته‌ی ایلحان است، روش‌های نرم‌تر و مداراجویانه را در پیش می‌گیرد. اما اسب انگار که جنون گرفته یا دچار کینه و نفرتی از مربیانش شده باشد، هر روز ناآرام‌تر و لج‌بازتر می‌شود. دوام این سرکشی‌های نامعمول پای توسل به خرافات و طلسم‌شکنی و دعانویسان را نیز به میان می‌کشد که البته کارهای بیهوده‌ای هستند. اما کارگردان در این شرایط هم توازن و تعادل را فراموش نمی‌کند و جابه‌جا با کاستن از میزان کنش‌های متقابل اسب و رام‌کننده‌هایش و برگشت به مسیر اطلاع‌رسانی مستند‌وار از زندگی متداول مربیان اسب، فاصله‌ی اثرش را با یک فیلم سینمایی داستانی و ساخته‌و‌پرداخته‌ی یک خالق صرفاً داستان‌گو حفظ می‌کند. در این‌جا برای تماشاگر فیلم چندان مهم نیست که ماجراهای فیلم در مجرای طبیعی و متوالی یک رخداد جاری و صددر‌صد واقعی رخ می‌دهد یا برخی از ترفندهای داستانی و روایتی از پیش اندیشیده و طراحی‌شده هستند. مهم این است که فیلم حتی با چنین گمان و احتمالی هم از منطقی راست‌گویانه و مستند برخوردار است.
رابطه‌ی علی و ایلحان صرفاً یک رابطه‌ی معمول بین یک مربی و اسب اصیل یا حتی وابستگی اقتصادی یک مربی به یک اسب قهرمان نیست. وابستگی علی به ایلحان نوعی پیوند عاشقانه و عاطفی بین سوارکار و اسبش است. چندان که سایه‌ی این علاقه‌ی عاطفی در جشن ازدواج علی نیز مشهود است. در مراسم عروسی، سیمای گرفته و مغموم علی به گونه‌ای است که انگار او در پی شکست و ناکامی در وصال معشوقی، به ازدواجی ناگزیر و مصلحتی با کسی دیگر تن داده است. اوج این احساس را می‌توان در پایان جشن از زبان علی شنید که می‌گوید: «جشن خوبی بود. هم کورس داشت و هم کشتی. همه چیز داشت اما ایلحان نبود.»
رابطه‌ی عاشقانه انسان و اسب در فصل نهایی فیلم که علی برای پس گرفتن ایلحان به خلیج میانکاله می‌رود و با مخالفت صاحب کنونی آن مواجه می‌شود اما اجازه می‌یابد که در ساحل مسطح میانکاله و در پهنه‌ی آب‌های کم‌عمق ساحلی  از اسب محبوبش سواری‌بگیرد، به‌نوعی گویای به وصال رسیدن عاشق و معشوق است و نماهای سوارکاری در دریا نیز از زیبا‌ترین تصویرهایی از این نوع است که تا کنون دیده‌ایم. موسیقی فیلم نیز که گاهی به نوای دوتار و سازها و موسیقی بومی اکتفا کرده و گاهی سازها و نواهای الکترونیک را به خدمت گرفته، بر کشش و جاذبه‌ی آن می‌افزاید.         

 

اسب یتیم

محسن جعفریراد
مهم‌ترین امتیاز آتلان را می‌توان رعایت قواعد دراماتیک در تعریف داستان دانست. دقیقاً مثل یک فیلم داستانی از مقدمه‌چینی و گره‌افکنی و گره‌گشایی گرفته تا شخصیت‌پردازی و پایانی مبتنی بر تزکیه‌ی روانی تماشاگر همه و همه در این فیلم مستند به‌وضوح قابل‌شناسایی است.
آتلان داستان رابطه‌ی میان جوانی 24ساله به نام علی گوگ‌نژاد با اسبی به نام ایلحان است؛ از زمانی که آن را برای مسابقه آماده می‌کند تا زمانی که اسب شروع به پرخاشگری می‌کند و حتی حاضر نیست در میدان مسابقه یک گام رو به جلو حرکت کند. کریم‌الدینی در پرداخت این ایده‌ی مرکزی سعی کرده با مهندسی جزییات، این رابطه را به بهترین شکل باورپذیر نشان دهد. از نظر فیلم‌برداری دوربین کم‌ترین مزاحمتی برای آدم‌ها و اسب‌ها دارد. به‌خصوص حیوان عصبی که به‌راحتی می‌تواند با وجود دوربین و حرکت آدم‌های پشت دوربین به عصبانیتش افزوده شود. تا جایی که مقدور بوده از انواع زوایا فیلم‌برداری شده به‌ویژه در صحنه‌های اسب‌دوانی که از حرکت آهسته‌ی گام‌های اسب‌ها تا نمای دورشان همگی در یک ریتم پیش‌برنده به کار گرفته شده است. اما شاید مهم‌ترین نقطه‌ی قوت تصویرداری آتلان را به شعور سینمایی کارگردان و فیلم‌برداری از رنگ و نور محیط دانست؛ از غروب آفتاب و تأثیر آن بر موج‌های دریا گرفته تا استفاده‌ی به‌جا از کرین و ادوات حرکتی. از نماهایی که ترکیب‌بندی به‌خوبی مفهوم مستتر در تصویر را منتقل می‌کند تا حرکت‌های هوشمندانه‌ی دوربین در همراهی با حیوانی که حرکت‌هایش غیرقابل‌پیش‌بینی است که البته این تصاویر چشم‌نواز و گاه تلخ و روان‌فرسا با تدوین مناسب و موسیقی به‌شدت اثرگذار به ثمر می‌نشیند. تدوینی که قدر لحظه‌های به‌ظاهر بی‌اهمیت را می‌داند و از آن در عمق دادن به فضاها استفاده می‌کند و موسیقی که به‌خوبی هیجان‌های مناسب و یأس‌های آدم‌ها را به نمایش می‌گذارد و با تداعی فضاهای سینمای وسترن هرچه بیش‌تر به جهان درونی آدم‌ها نزدیک می‌شود.
فیلم از ایده‌های طنز‌آمیر نیز غافل نشده، مثلاً لحظه‌ای که خواهرزاده‌ی علی عنوان می‌کند که می‌خواهد سوارکار اسب شود و همه‌ی اسب‌ها را مال خودش می‌داند. این موقعیت در کنار وضعیت‌هایی که حتی پدربزرگ علی را درگیر زندگی با اسب‌ها ترسیم می‌کند، علاوه بر طنز‌آفرینی نشان می‌دهد که زندگی با اسب، همه‌ی دوره‌های سنی از کودک چند‌ساله گرفته تا پیرمرد هفتاد ساله را در بر می‌گیرد و به‌نوعی محدوده‌ی دایره و عادت‌های یک زندگی را واکاوی می‌کند.
روایت آتلان از این جهت به عنوان یکی از بهترین نمونه‌های یک دهه‌ی اخیر سینمای مستند قابل‌ارزیابی است که تمام سعی‌اش را کرده که از هر الگوی مرسومی دوری کند یا دست‌کم به بهترین شکل ممکن از آن‌ها بهره ببرد؛ نه با لحن فخیمانه‌ای رو‌به‌رو هستیم، نه اطلاعات شناسنامه‌ای از شخصیت‌ها می‌دهد و نه کلمه یا جمله‌های زائد و شعاری دارد و از همه مهم‌تر در تلخی داستان کسی را مقصر معرفی نمی‌کند و روایتی مطلق‌نگر و مغرضانه ندارد. فیلم با یک نریشن کاملاً متناسب با فرازوفرود شخصیت‌ها پیش می‌رود و آن قدر همه‌ی عناصرش درست و حساب‌شده است که صدای راوی تا ساعت‌ها پس از تماشای فیلم لحن غریبانه‌ی مربی را به یاد می‌آورد.
ماجرای عصبیت اسب را می‌توان به طور نمادین هم بررسی کرد. علی و دیگران برای معالجه‌ی او انواع و اقسام ترفندها را به کار می‌گیرند اما در انتها مشخص نمی‌شود که چرا اسب آن قدر مضطرب و عصبی رفتار می‌کرد؟ مثل انسان سرگشته و عصیانگری که هیچ دوا و درمانی برایش وجود ندارد چرا که از درون یخ‌زده است که نمود عینی این نکته در صحنه‌ای‌ست که خانواده‌ی علی پس از سوم شدن در مسابقه، هنگام دیدن گزارش تلویزیونی آن، طوری درباره مسابقه حرف می‌زنند که انگار اولین بار است یک مسابقه را می‌بینند و آدم‌هایش‌ را نمی‌شناسند، در صورتی که اول شدن برادر علی می‌توانست سرنوشت همه‌ی آن‌ها را دگرکون کند. در واقع طوری فضای رخوتناک محیط بر آدم‌ها چیره شده که در بحرانی‌ترین شرایط نیز بی‌تفاوت حرف می‌زنند و واکنش انفعالی نشان می‌دهند و اصلاً هنگام حرف زدن، کوچک‌ترین نگاهی به یکدیگر نمی‌اندازند. چرا که حتی با وجود غیبت اسب در فضای پیرامون آن‌ها در درون خانه، تصویر اسب در تلویزیون نیز چشمان آن‌ها را به تسخیر خود درآورده است.
با تکیه بر مجموعه‌ی این امتیاز‌های مثبت روایی و ساختاری می‌توان آتلان را به عنوان بهترین مستند سال معرفی کرد و مشتاق فیلم‌های بعدی کارگردانش ماند.

آرشیو

فیلم خانه ماهرخ ساخته شهرام ابراهیمی
فیلم گیج گاه کارگردان عادل تبریزی
فیلم جنگل پرتقال
fipresci
وب سایت مسعود مهرابی
با تهیه اشتراک از قدیمی‌ترین مجله ایران حمایت کنید
فیلم زاپاتا اثر دانش اقباشاوی
آموزشگاه سینمایی پرتو هنر تهران
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت
گروه خدمات گردشگری آهیل
جشنواره مردمی عمار
جشنواره انا من حسین
آموزشگاه دارالفنون
سینماهای تهران


سینمای شهرستانها


آرشیوتان را کامل کنید


شماره‌های موجود


نظر شما درباره سینمای مستقل ایران چیست؟
(۲۹)

عالی
خوب
متوسط
بد

نتایج
نظرسنجی‌های قبلی

خبرنامه

به خبرنامه ماهنامه فیلم بپیوندید: