نخستین بار در مجموعهی تلویزیونی امام علی (ع) (1370-1375) در نقش ولید آن هم در نخستین مواجههی مخاطبان با مجموعهی میرباقری و در میزانسنی که کمتر سینما و حتی خود تلویزیون آن را به نمایش گذاشته بود؛ با چهره و نام محمدرضا شریفینیا آشنا شدیم و از همان ابتدا تلاش کرد که میانهی خوبی با دوربین داشته باشد، از آن واهمهای به دل راه ندهد و بازی روان و باورپذیری را «اجرا کند» شیوهی بازیگریاش، اجرایی است. به این معنا که نقش کوتاه یا بلند برایش تفاوتی ندارد و تلاش میکند از چهارچوب نقش «بیرون نزند» در پری (1373) در نقش استاد پری (نیکی کریمی) ظاهر میشود که در رویای پری میخواهد سر او را زیر آب کند و سپس در دانشکده بر سر بزرگان عرفان با این دختر جوان محاجه میکند. با این که هم خودش جدی است و هم نقشی که بازی میکند اما تهمایههایی از طنزی کمرنگ در بازی او دیده میشود که در آدمبرفی (1373) در نقش ابی کپل این طنز بارزتر خودش را نشان میدهد و درواقع با لیلا (1375) این، دیگر جزیی از بازیهای محمدرضا شریفینیا میشود که تمایل بیشتری به نقشهای طنزآمیز پیدا کند. او در نقش دایی لیلا که تقریباً هیچ کاری ندارد به جز این که حضوری مؤکد در خانواده دارد. او یکی از بهترین بازیهایش را ارائه میدهد که احتمالا این را مدیون مهرجویی است که مشخص است او را محدود نکرده و اجازه داده تا «خودش باشد» او در این فیلم مهرجویی با همان سیمایی شبیه به نقش استاد در پری یا جهان پهلوان تختی (1376) و میکس (1378) ظاهر میشود که چنین ظاهری تا مدتها به نوعی امضای او نیز تلقی میشود.
شریفینیا در دایرهی زنگی (1386) در نقش سرخی، همچنان همان شخصیت آشنایی را بازی میکند که در آثارش گذشتهاش دیدهایم اما به نظر میرسد این بار ظرفتهایی که در فیلمنامهی این فیلم به کار گرفته شدهاند به بازی او یاری رساندهاند. سرخی با بازی شریفینیا جواهر فروشی است که هم زرنگ است (او به احمد جعفری (امین حیایی) میگوید ما تمام زندگیمان را از زنمان پنهان کردهایم، تو نمیتوانی یک دستگاه ماهواره را از همسرت پنهان کنی؟!) هم اهل کلکل با عبداللهزاده (امید روحانی) است و هم بدهبستانهایی با عباس رزاقی (مهران مدیری) دارد و هم گوشهی چشمی به شعلهی کجوری (بهاره رهنما). شریفینیا با ظرافت این قطعات نوشته برای شخصیت سرخی را به شکل باورپذیری اجرا میکند تا سرخی یکی از شخصیتهای به یادماندنی فیلم پریسا بختآور باقی بماند.
نقش امانی در شیدا (1377) در واقع شاید نخستین نمونهها از شخصیتهایی است که هم در جبهه و جنگ حضور داشته و هم آنقدر شوخ هستند که خنده بر لب شخصیتهای دیگر و البته تماشاگران بیاورند. دنیا (1380) در کارنامهاش، نخستین فیلمی است که او نقشی تراژیک دارد و نه طنزآمیز و همچنان در شمار نخستین آثاری در سینمای بعد از انقلاب است که شخصیت مردی را به نمایش میگذارد که با داشتن همسر سراغ زنی دیگر میرود. این نقشی است که تا سالیان بعد تقریباً به حیطهای اختصاصی او تبدیل میشود. او حتی در تلویزیون و –مثلاً– در مجموعهی پیامک از دیار باقی (1387) در نقش منصور سیمخواه، همچنان مردی است که با داشتن زن و فرزند، ازدواج دوم کرده است. آنچه مردان درباره زنان نمیدانند (1392) و شانس، عشق، تصادف (1393) در شمار تازهترین فیلمهایی است که او در آنها همچنان چنین نقشی بر عهده دارد. آیا از این نظر باید او را بازیگری مؤلف تلقی کنیم یا این صرفاً پرسونایی است که شریفینیا مایل است آن را اجرا کند؟ چنین نقشهایی پتانسیل طنز را در خودشان دارند و او در نقشهای مختلفی که حضور داشته، این را اثبات کرده که تمایل بیشتری به نقشهای طنزآمیز دارد. او حتی در چه کسی امیر را کشت؟ (1384) با آن که در نقشی جدی ظاهر میشود اما در واقع «میزانسن» بازی او، در بطناش جوهرهای طنزآمیز دارد. او در حضورهای کوتاهش در فیلم جهانپهلوان تختی و میکس لحظات اندک بازیاش را به طنز آمیخته است.
نقش حاج صالح در اخراجیها (1386) همچنان این فرصت را در اختیارش قرار داده تا با ارائهی یک بازی در ظاهر جدی، فضاهای کمیکی ایجاد کند. صحنههایی مانند گزینش در مسجد و یا کلکل کردنهای بایرام و بیژن با حاج صالح نمونهای از صحنههایی است که شریفینیا از تضاد شخصیت حاج صالح با دیگران، حتی همفکرانش استفاده کرده تا از تماشاگران خنده بگیرد. او در رسوایی (1391) و در همکاری دوبارهاش با دهنمکی بار دیگر در نقش فردی ظاهر میشود که ساز مخالف کوک میکند اما شریفینیا این بار از ظرفیت طنز در بازیاش میکاهد و نقشی منفی را با تمام ابعادش بازی میکند که این جلوهای غلوآمیز در فیلم پیدا میکند. در واقع انگیزههای مخالفت آقا شریف با افسانه (الناز شاکردوست) بر اساس بازی شریفینیاست که موجه جلوه میکنند. درواقع انگار حاج رضا عنایت در فیلم دنیا سالها بعد به این نتیجه رسیده که باید انتقاماش را از افسانه و افسانههای دیگر بگیرد.
همه میدانند که شریفینیا صرفاً در سینمای ایران یک بازیگر نیست و در چند فیلم دستیار بوده، تیتراژ طراحی کرده و در چند فیلم مسؤولیت انتخاب بازیگران را برعهده داشته که این نکتهی آخر مورد علاقهی برخی محافل سینمایی و حتی غیرسینمایی بوده است. به نظر میرسد او تعمدی دارد که همراه با جریان مهم سینمای ایران حرکت نکند، جریانی که در سالهای اخیر شاکلهی سینمای ما را در چهارچوب نگاه اجتماعی به زندگی طبقهی متوسط خلاصه کرده و تلاش دارد آن را به جریانی اصلی بدل کند. در حالی که سینمای کمدی- با تمام فراز و فرودهایش- اجازه نداده که چنین اتفاقی بیفتد. بهنظر میرسد شریفینیا با بازی در کمدیهایی که نه برای طبقهی متوسط که احتمالاً برای مخاطبان مختلف ساخته میشوند، در برابر سینمای اجتماعی سالهای اخیر موضعی انتقادی دارد. او تقریباً بدون توجه به انتقادها پیرامون حضورش در کمدیهای یاد شده، همچنان سعی دارد به این مسیر ادامه دهد. همانطور که اشاره شد او به جز بازیگری در رشتههای دیگر مرتبط با سینما به کارش ادامه میدهد و احتمالاً به «انتخاب شدن» برای بازی در سینما نیازی ندارد چرا که حضورش در هر پروژه سینمایی به انتخاب خود او بازمیگردد. از این منظر او یکی از موارد نادر بازیگری در سینمای ماست.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: