نوروز امسال با بصرفه‌ترین سیم‌کار کشور

سینمای ایران » نقد و بررسی1395/06/14


دیده‌بانان

نگاهی به فیلم «اسپات‌لایت» و دوبله‌ی فارسی آن

نیروان غنی‌پور

 

اسپات‌لایت درباره چهار خبرنگار به نام‌های رابی رابینسن، مایکل رِزِندس، ساشا فایفر و متی کارول از اعضای بخش «اسپات‌لایت» روزنامه‌ی «باستن گلوب» است. ویژگی مهم کار این گروه خبری این است که با عجله کار نمی‌کنند و حتی در یک بازه‌ی زمانی یک‌ساله روی سوژه‌ای متمرکز می‌شوند. با ورود مارتی بارن سردبیر جدید که از طرفی یهودی است و آشکارا با مفاهیم و آموزه‌های مذهب کاتولیک اصطکاک دارد و از طرفی دیگر با گسترش منابع خبری اینترنتی و ریزش خوانندگان روزنامه‌های کاغذی در این راستا، با چالشی جدی درباره آینده‌ی روزنامه‌اش رو در رو است، بنابراین تصمیم می‌گیرد سوژه‌ی مغفول‌مانده‌ی سوءاستفاده‌ی کشیش‌های کاتولیک از بچه‌ها به جریان انداخته شود و چه گروهی بهتر از «اسپات‌لایت» تا به شکل تمام‌حرفه‌ای وارد کار شوند. از این نقطه است که موتور درام روشن می‌شود و تام مک‌کارتی و همکار فیلم‌نامه‌نویسش جاش سینگر، توالی رویدادها را جوری تیزهوشانه کنار هم می‌چینند که هسته‌ی درام به‌آرامی حرارتش را نشان می‌دهد؛ این نکته در گفت‌وگوهای خبرنگاران با قربانیان، عوامل کلیسا و دست‌اندرکاران نظام قضایی به‌روشنی پیداست.
موضوع و مضمون اصلی فیلم این قابلیت را داشت که به ورطه‌ی سانتی‌مانتالیسم و نمایشی مملو از اشک و آه و ناله بلغزد، به‌خصوص در فصل‌های اعترافات هولناک قربانیان. اما نگاه دقیق فیلم‌ساز مانع این آفت شده است و با پرداختی متعادل، تمرکز بیش‌تر روی شیوه‌ی پژوهش و جست‌وجوهای اعضای «اسپات‌لایت» در زمینه‌ی کشف حقیقت با درگیر شدن زندگی خصوصی و کاری آنان با این سوژه است. فیلم با پرهیز از هر گونه نمایش مستقیم از تعرض کشیش‌ها به کودکان، بیش‌تر به بازگویی خاطره‌های آسیب‌دیدگان اکتفا می‌کند و در این رهگذر قوه‌ی خیال تماشاگر را هم وارد بازی می‌کند تا کندوکاوی لحظه‌به‌لحظه را با همراهی خبرنگاران تا روشن شدن واقعیت ماجرا پیگیری کند.
اسپات‌لایت فیلم پُردیالوگی است و از طریق همین دیالوگ‌ها مسیر درام را تا انتها پیش می‌برد، اما مک‌کارتی از بیان سینمایی هم غافل نمی‌شود. از لحظه‌های درخشان فیلم جایی است که متی کارول خبرنگار در جست‌وجوی اسامی کشیش‌های محلی با نام و نشانی کشیشی در اسناد روبه‌رو می‌شود که در نزدیکی خانه‌ی خودش سکونت دارد. وی با شتاب به بیرون می‌رود و خانه‌ی کشیش خاطی را پیدا می‌کند. او پس از آن با حالی بی‌قرار به خانه برمی‌گردد و با نوشته‌ای که به یخچال آشپزخانه می‌چسباند به فرزندانش هشدار می‌دهد تا از آن خانه دوری کنند. نمایی که از خانه‌ی کشیش به تصویر کشیده می‌شود به مانند معماری گوتیک خانه‌ها، در سیاهی شب جنگل داستان‌های برادران گریم است؛ همان قدر خوفناک و دلهره‌آور که شخصیت شرور آن داستان‌ها، بچه‌های معصوم را به خانه‌ی خویش دعوت می‌کند و در این بین نوای پیانوی هاوارد شور این حس وحشت را بیش‌تر القا می‌کند.
اسپات‌لایت بی‌تردید در افشای این رسوایی‌های اخلاقی گسترده در قالب سینما آن هم در مصاف با نهاد پُرقدرت و بانفوذی چون کلیسا موفق عمل کرده است و تلنگری زده به آنانی که راه دریافت ایمان را تنها از راه حضور صرف در کلیسا و شنیدن موعظه‌ی کشیشان تصور می‌کنند.

درباره دوبله‌ی فیلم
به‌روشنی پیداست که این روزها دوبله‌ی فارسی حال و روز غریبی دارد. اُفت شدید سطح کیفی دوبله‌های پخش تلویزیون به دلیل ممیزی‌های سلیقه‌ای (که منجر به تغییر اساسی موضوع و داستان فیلم‌ها و ریزش بالای مخاطب به علت بی‌اعتمادی نسبت به این رسانه شده است)، مهاجرت تعداد قابل‌توجهی از دوبلورها به خارج از کشور و فعالیت در شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان، رکود محسوس شبکه‌ی نمایش خانگی در عرضه‌ی دوبله‌ی فیلم‌های خارجی که در صورت عرضه نیز کیفیت قابل‌دفاعی ندارند و در دسترس بودن آثار روز سینمای جهان با زیرنویس فارسی، عواملی هستند که دست به دست هم داده تا دوبله‌ی فارسی دیگر آن جذابیت سابق را نداشته باشد.
در چنین فضایی اما طنین تک‌مضراب‌هایی شنیده می‌شود که حاصل همکاری عده‌ای نوجوی کاربلد، فارغ از همه‌ی این معضلات است و می‌توان با‌اشتیاق به تماشای‌شان نشست. برای نمونه می‌توان از دوبله‌ی فارسی همین اسپات‌لایت نام بُرد. این فیلم که با عنوان جذاب و ژورنالیستی «دیده‌بان» دوبله شده، از نظر عرضه دارای ویژگی‌های خاص میانه‌ی دهه‌ی نود شمسی است؛ به این معنی که سفارش‌دهندگان دوبله‌ِی «دیده‌بان» از ظرفیت فضای اینترنتی کمال بهره را برده و آن را در سایت‌های تخصصی نمایش و دانلود آثار روز سینمای جهان با حضور چهره‌های شاخص دوبلاژ منتشر کرده‌اند. البته این روندی است که دوبله‌ی فارسی در دو سال اخیر شاهدش بوده است و فضای تازه‌ای را تجربه می‌کند که دیگر احتیاجی به قوانین دست‌وپاگیر تلویزیون و شبکه‌ی خانگی و اعمال سلیقه‌ی مدیران ندارد و در ارتباطی بی‌واسطه با مخاطب است. در این مسیر اگر قرار بر دوبله‌ی اسپات‌لایت در تلویزیون با این موضوع حساس و مناقشه‌برانگیز بر پایه‌ی متن گفتاری پُر از عبارات تجاوز، تعرض، کودک‌آزاری و سوءاستفاده‌ی جنسی بود، حتی دوبله شدنش هم چیزی نزدیک به امر محال به نظر می‌آمد چه برسد به وفاداری به نسخه‌ی اصلی فیلم، اما «دیده‌بان» از نظر ترجمه در تطابق با دیالوگ‌های اصیل فیلم با کم‌ترین دخل‌وتصرف است و کار آرش صوفی در جایگاه مترجم فیلم ستودنی است. رضا آفتابی نیز در مقام مدیر دوبلاژ فیلم، نهایت دقت و ذوق را به کار گرفته است تا در نهایت اثر قابل‌قبولی ارائه کند. وی از ترکیب دوبلورهای شاخص و باتجربه در کنار دوبلورهای جوان بهره برده است. البته وقتی در این‌جا صحبت از نسل جوان می‌شود منظور افرادی هستند که ورودشان به دوبله در دهه‌ی هشتاد بوده است مانند کتایون اعظمی، شایان شام‌بیاتی، کریم بیانی، شهراد بانکی، شراره حضرتی، امیر حکیمی و... اینان با رشدی که در این حرفه داشته‌اند اکنون به گویندگانی کاربلد تبدیل شده‌اند.
خوبی کار رضا آفتابی در این است که با سینمای روز جهان آشناست و از طرفی حافظه‌ی شنیداری مناسبی نسبت به نقش‌گویی‌های سایر دوبلورها برای بازیگران مشهور دارد. در مجموع «دیده‌بان» دوبله‌ی باکیفیتی دارد و این اطمینان را به مخاطب می‌دهد تا با آسودگی خاطر به تماشای این اثر اسکاری بنشیند. برآیند این کیفیت در شیوه‌ی انتخاب گویندگان و نوع نقش‌گویی آن‌ها جلوه‌ی جذابی دارد و خالی از لطف نیست که در این‌جا تعدادی از آن‌ها تحلیل و بررسی شوند:

سعید مظفری (به جای مایکل کیتن در نقش رابی رابینسن): با توجه به چهره‌ی سخت، جدی و پرچین‌وشکن کیتن به نظر می‌رسد که صداهای بم و پُرحجمی از جنس صداهای بهرام زند و تورج مهرزادیان مناسب نقش‌گویی به جای او باشند تا صدای نرم و شفاف سعید مظفری. بنابراین برای تناسب هرچه بیش‌تر با چهره و بازی کیتن، مظفری ناچار شده صدا را توحلقی و بم، مانند نقش‌گویی‌هایش به جای کلینت ایستوود کند. مظفری با تجربه‌ی بالایی که دارد تمام حس خونسردی و در عین حال جدیت رابی سرپرست گروه «اسپات‌لایت» را در صدایش منعکس کرده است و به‌اصطلاح کم نمی‌گذارد به‌ویژه در فصلی که رابی در میان دوستان و کارکنان دبیرستان دوران تحصیل، به واکاوی تعرض معلم کشیش‌شان می‌پردازد: «من توی دو و میدانی بودم. می‌دونی دیروز رفتم به پراویدنس با یکی از قربانیان پدر تالبوت صحبت کردم. اون توی تیم هاکی بوده. تازه جزو قربانیانِ خوب شه، یعنی زن داره، بچه داره، شغل خوب، ولی ده دقیقه از صحبت‌هامون که گذشت این آدم شکست. نمی‌تونست جلو گریه‌اش رو بگیره. می‌گه هیچ‌وقت نفهمید چرا پدر تالبوت اون رو انتخاب کرد. پدر تالبوت مربی تیم هاکی بود. پس فکر کنم ما‌ها شانس آوردیم، من و تو!»

خسرو خسروشاهی (مارک رافلو/ مایکل رزندس): بر ما روشن نیست که این انتخاب مدیر دوبلاژ بر اساس توصیه‌ی سفارش‌دهنده بوده یا خود دست به این انتخاب زده است که البته در این باره نمی‌توان قضاوت نهایی کرد چون همواره این مسأله در تاریخ دوبله‌ی فارسی وجود داشته است. برای نمونه آفتابی می‌داند که صدای آشنای خسروشاهی دارای بار احساسی بالا با رگه‌های روشنفکری است و به طبع مناسب شخصیت خبرنگار سمج و شلخته و برآمده از طبقه‌ی فرودست جامعه در این فیلم نیست، اما از طرفی صدا و نوع نقش‌گویی ماهرانه‌ی خسروشاهی به قدری است که حس هم‌دلی بیننده را با چشمان جست‌وجوگر و همیشه‌نگران این شخصیت برمی‌انگیزد. نقطه‌ی اوج این حس در اتاق محل کارشان در برابر درخواست انتشار رسوایی اخلاقی کشیش‌ها از سوی مایک و رد شدنش از طرف رابی شکل می‌گیرد. خسروشاهی کاری می‌کند کارستان: «ممکن بود تو باشی یا من باشم یا هر کدوم از ما‌ها. باید همین امروز این عوضی‌ها رو رسوا کنیم. باید نشون بدیم هیچ‌کس نمی‌تونه قِسِر در بره. حالا می‌خواد کشیش باشه، کاردینال باشه یا خود پاپ باشه. بله! تموم شد. گور باباتون!»

مریم شیرزاد (ریچل مک‌آدامز/ ساشا فایفر): انتخابی بی‌چون‌وچرا برای دوبله‌ی این نقش. معصومیت و آرامش مثال‌زدنی صدای شیرزاد بر چهره‌ی تنها خبرنگار زن «اسپات‌لایت» خوش نشسته است. اوج و فرودهای بازی صدا در هماهنگی مطلوب با کنش و واکنش‌های شخصیت ساشاست. زمانی که در ملاقات با یکی از قربانیان به نام فیل با بی‌قراری او و خواسته‌اش مبنی بر دادن اطلاعات به روزنامه‌ی رقیب‌شان یعنی هارولد مواجه می‌شود، این آرامش در نوع گفتار شیرزاد است که صحنه را دیدنی می‌کند: «باشه فیل برو به اون‌ها بگو. برو تمام زحمات ما رو به باد بده. من نمی‌تونم جلوتو بگیرم. گوش بده! من اومدم این‌جا چون برام مهمه، ولتون نمی‌کنیم. رسانه‌ای‌اش می‌کنیم به شیوه‌ی درست. فقط یک کم دیگه زمان می‌خوایم.»

شهراد بانکی (نیل هاف/ فیل ساویانو): بی‌تردید غیرمنتظرانه و در عین حال درخشان‌ترین نقش‌گویی دوبله‌ی فیلم تعلق دارد به شهراد بانکی. ایفاگر دوبله‌ی شخصیتی قربانی تجاوز با عقده‌های فروخُرده و زخمی از این ماجرای هولناک. بانکی هوشمندانه با پایین آوردن تُن صدا و دادن لرزش و آکسان‌گذاری‌های به‌جا، از عهده‌ی این نقش‌گویی سربلند بیرون آمده است و به‌خوبی گویای حالت‌های این مرد مفلوک می‌شود که برای افشای حقیقت ماجرا، دست به دامان اعضای گروه شده است. فیل گاهی با حالت پریشان اعتراف می‌کند و لحظه‌ای بعد نسبت به اهمال‌کاری خبرنگاران برمی‌آشوبد: «آره! ولی خیلی ببخشید اصلاً کافی نبود. مثل این‌که هنوز نفهمیدین، این قضیه جدی این قضیه فقط توی بوستون نیست. تو کل کشور تو کل دنیاست، سرنخش تا خود واتیکان هم می‌رسه! چرا پنج سال پیش که این رو براتون فرستادم نخواستید روشنش کنید؟!»

رضا آفتابی (استنلی توچی/ میچل گارابدیان): در کنار وظایف مدیریت دوبلاژ، آفتابی به جای شخصیت وکیل خشک و جدی با حس وظیفه‌شناسی نسبت به عاقبت موکلانش نقش‌گویی اندازه‌ای را ارائه کرده است. از لحظه‌های باحس‌وحال این نقش‌گویی در فصل ملاقات وکیل با خبرنگار رزندس در رستوران رقم خورده است که از انگیزه‌هایش برای پیگیری این پرونده‌ی سخت و جنجال‌برانگیز، و در کنار آن از ملیت ارمنی و حضورش به عنوان خارجی در شهر باستن می‌گوید: «این شهر این آدم‌ها باعث می‌شند که حس کنیم مال این‌جا نیستیم ولی اونا بهتر از ما نیستند ببین با بچه‌هاشون چه‌طوری رفتار می‌کنند؟ یادت باشه اگه واسه بزرگ کردن یه بچه روستا لازم باشه، واسه تعرض‌اش هم یه روستا لازمه!»

حامد عزیزی (لیو شرایبر/ مارتی بارن): دوست‌داران دوبله‌ی انیمیشن با صدا و نوع نقش‌گویی‌های عزیزی به‌خوبی آشنا هستند. او در این چند سال اخیر که در دوبله‌ی آثار داستانی حضور پیدا کرده است، صدا و گفتارش به‌تدریج کوک شخصیت‌های سینمایی را به خود گرفته و با تلاش دارد نخستین پله‌ها را در این زمینه طی می‌کند. نقش‌گویی به جای شخصیت سردبیر تازه‌وارد روزنامه در همین راستا است. مارتی بارن با خونسردی و اطمینان از پیشبرد اهدافی که در سر دارد، اعضای «دیده‌بان» را به سمت تحقیق در این پرونده‌ی مسکوت سوق می‌دهد. تأکید بر کلمه‌ها و آرام صحبت کردن با پرهیز از هر گونه هیجان از ویژگی‌های نقش‌گویی عزیزی به جای این شخصیت است.

شایان شام‌بیاتی (جان اسلتری/ بِن بردلی): وقتی با روزنامه‌نگاری بسیار جدی و کارکشته طرفیم که به هیچ خبرنگار همکارش هم راه نمی‌دهد و همانند افسران نظامی به چشم می‌آید، دوبلور تازه‌نفس و صدای باصلابتی می‌خواهد و چه گوینده‌ای بهتر از شام‌بیاتی.

ناصر احمدی: فرقی نمی‌کند کشیش‌های فیلم در مقام کاردینال باشند یا در حد واعظ کلیسای محلی؛ جملگی حق‌به‌جانب و آرام به نظر می‌آیند و حالت پشیمانی در چهره‌شان دیده نمی‌شود و جالب است که در دوبله، ناصر احمدی به جای بیش‌ترشان نقش‌گویی کرده است، انگار همگی شخصیت واحدی دارند در چند قالب. مکمل‌گویی‌های احمدی هم‌چنان دقیق و سنجیده است.
و با حضور دیگر گویندگان: کریم بیانی، کتایون اعظمی، امیر منوچهری، مهدی امینی، میرطاهر مظلومی، امیرصالح کسروی، محبت دارآفرین، سیما رستگاران، مریم جُلینی، مجید صیادی، پویان مقدم، پویا فهیمی.

آرشیو

فیلم خانه ماهرخ ساخته شهرام ابراهیمی
فیلم گیج گاه کارگردان عادل تبریزی
فیلم جنگل پرتقال
fipresci
وب سایت مسعود مهرابی
با تهیه اشتراک از قدیمی‌ترین مجله ایران حمایت کنید
فیلم زاپاتا اثر دانش اقباشاوی
آموزشگاه سینمایی پرتو هنر تهران
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت
گروه خدمات گردشگری آهیل
جشنواره مردمی عمار
جشنواره انا من حسین
آموزشگاه دارالفنون
سینماهای تهران


سینمای شهرستانها


آرشیوتان را کامل کنید


شماره‌های موجود


نظر شما درباره سینمای مستقل ایران چیست؟
(۳۰)

عالی
خوب
متوسط
بد

نتایج
نظرسنجی‌های قبلی

خبرنامه

به خبرنامه ماهنامه فیلم بپیوندید: