نوروز امسال با بصرفه‌ترین سیم‌کار کشور

سینمای ایران » نقد و بررسی1395/04/21


مصاف با فراموشی جمعی

سینماحقیقت (32): نگاهی به مستند «اهالی خیابان یک‌طرفه»

محمدسعید محصصی

 

پژوهشگر، طراح، تهیه‌کننده و کارگردان: مهدی باقری. فیلم‌بردار: رضا تیموری. صدابردار: حسن شبانکاره، احمدرضا طایی. تدوینگر: فرحناز شریفی، مهدی باقری. با حضور: دکتر فرهاد خردمند (مترجم ایتالیایی)، لوون هفتوان (آقای کتاب‌فروش)، ماریتا هاشم‌زاده (دختر شیرینی‌فروش)، شاهن بازیل (بچه‌ی عزیزخان)، ترانه یلدا (خانم معمار)، سعید خاک‌نگارمقدم (آقای کاشی‌کار)، آرا داودیان (آقای پیانیست) و... زمان: 62 دقیقه. محصول: مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی سال 1391 تا 1394
«خیابان سی تیر در بلوک اجتماعی و فرهنگی مهمی قرار دارد. مهم است نه‌فقط به خاطر این‌که [اتفاق‌های تاریخی مهمی در آن روی داده است] این‌جا خیابان مهمی است چون عده‌ای هنوز در آن یا با آن زندگی می‌کنند.»

این جمله‌ها به صورت زیرنویس در پایان فیلم روی تصاویر پایانی نمایان می‌‌شوند. این عبارت خلاصه‌ی دیدگاهی است که راهنمای فیلم‌ساز بوده است در هنگام ساخت فیلم. مبحثِ داشتن دیدگاه و اتخاذ رویکرد مناسب در سینمای مستند امروز مبحثی اساسی است و خوش‌بختانه نسل جدید مستندسازان امروز ایران به‌درستی متوجه این امر هستند. مهدی باقری که پیش‌تر با مستند جذاب پیرپسر نگاه‌ها را به خود جلب کرد، با این مستند که اکران موفقی هم در جشنواره‌ی فجر سال 1394 داشت، نشان داد که به عنوان یک مستندساز حرفه‌ای و مسلط به ابزارهای بیانی رسانه، توانایی به اشتراک گذاشتن دیدگاه‌های تازه نسبت به پیرامون خود و شریک کردن مخاطبان در این مقوله را در سینمای مستند دارد.
موضوع مهم این است که دنیای مستند، دنیایی است به‌شدت ممکن؛ در نوعی از سینمای مستند که باقری به آن پای‌بند است هر گونه «هدایت» و «کارگردانی» شخصیت‌های واقعی به‌شدت به چشم می‌آید و به اعتبار چنان مستندی به‌شدت لطمه می‌زند. اساساً یکی از مشخصه‌های اصلی سینمای مستند امروز، دوری از هر گونه کارگردانی شخصیت‌های مستند یک اثر است. همین امر است که فیلم‌سازی مستند را دشوار می‌کند. در چنین وضعیتی برگزیدن شخصیت‌های مناسبی که هم از نظر چهره و مشخصات ظاهری و هم از نظر صدا و نحوه‌ی سخن‌گویی قابلیت‌های مطلوب را داشته باشند بسیار دشوار است، چرا که اساساً برقراری ارتباط فیلم با تماشاگر بر عهده‌ی همین شخصیت‌هاست. در این‌جا باید تأکید کنم که دیدگاه فیلم‌ساز این بوده که اهمیت خیابان سی تیر به زندگی انسان‌هایی است که در آن و با آن زندگی می‌کنند، بنابراین این انسان‌ها (که برگزیده‌ای از صدها و هزاران نفر از شهروندان مقیم این خیابان هستند) تمام بار انتقال مفهوم و احساس را در فیلم با خود حمل خواهند کرد. به همین دلیل است که ساختن چنین فیلم‌هایی با وجود ظاهر بسیار ساده‌شان، کاملاً دشوار است.
باید تأکید کنم که با وجود ظاهر بداهه‌پردازانه و نحوه‌ی پیشبرد خودبه‌خودی فیلم، این کار از کارگردانی هوشمندانه‌ای و در عین حال بازیگوشی‌هایی بهره می‌برد که علاوه بر آن‌که نمک فیلم است، به ایجاد همان ظاهر بداهه‌پردازانه کمک کرده است. توجه کنیم به اسامی شخصیت‌هایی که فیلم پله به پله با آن‌ها همراه می‌‌شود و ما از طریق آنان به هویت این خیابان پی می‌بریم: «خانم معمار»، «آقای کتاب‌فروش»، «آقای مترجم ایتالیایی»، «بچه‌ی عزیزخان»، «آقای کاشی‌کار»، «دختر شیرینی‌فروش» و غیره. این گونه نام‌گذاری شخصیت‌ها علاوه بر نمایش بازیگوشی کارگردان، کمک می‌کند به این امر بیش‌تر توجه داشته باشیم که این افراد شخصیت‌های شناخته‌شده و مشهوری نیستند و تنها اهالی یک خیابان هستند، اهالی‌ای که بنا به امری جدای از هویت اجتماعیِ شاید مشهورشان برای حضور در این فیلم برگزیده شده‌اند. این را در باب حضور لوون هفتوان در فیلم کاملاً و به مهدی باقریتأکید می‌توان گفت: «لوون هفتوان دیگر بازیگری شناخته‌شده است اما در اهالی... اصلاً بر هویت مشهورش به عنوان یک بازیگر تأکیدی نمی‌شود، او تنها به عنوان یک شهروند و با خاطرات و دیدگاه‌هایش از زندگی در یک خیابان، در فیلم حضور دارد؛ و اگر فیلم بر این جنبه‌ی شغلی از شخصیت او تأکید می‌کرد، شاید حتی باعث می‌شد ‌توازن‌ ساختاری فیلم به‌هم بخورد، زیرا بجز هفتوان بقیه‌ی شخصیت‌های فیلم افراد شناخته‌شده‌ای نیستند و نحوه‌ی ارتباط فیلم با این شخصیت‌ها و ارتباط متقابل تماشاگر با آن‌ها، زندگی شخصی و خاطرات و نحوه‌ی بزرگ شدن آنان است که کم‌وبیش ربطی به این خیابان و ساختمان‌هایش دارد.
به ساختمان‌ها و ظواهر خیابان سی تیر اشاره کردیم؛ در کل فیلم، نماهای بسیاری می‌بینیم که به مشاهده‌ی ظاهر ساختمان‌ها (چه وضعیت کنونی‌شان و چه وضعیت‌شان در گذشته) اختصاص دارد. در این بخش‌ها معمولاً زیرنویسی ‌به کمک تماشاگر می‌آید و گاه از تکنیک‌های سینمایی برای مقایسه‌ی وضعیت کنونی با گذشته‌ی ساختمان و عناصر مشابه استفاده می‌‌شود؛ مثلاً در بخشی که به خاطرات سینما ایفل پرداخته می‌شود، یکی از سکانس‌های مشهور فیلم معروف وقتی لک‌لک‌ها پرواز می‌کنند مایه‌ی الهامی می‌شود برای نمایی از اهالی خیابان یک‌طرفه و دوربین این فیلم همان سکانس را در تصویربرداری تکرار می‌کند. در سکانس مورد اشاره در لک‌لک‌ها یک نمای چرخشی دیوانه‌وار از جنگل نشان داده می‌شود و انتهای این نما سرگیجه‌ی شخصیت و افتادن یک سرباز است و تبدیل آن به یک مجسمه‌ی شکسته. در اهالی... همین نمای چرخشی از داخل سینما ایفلِ نیمه‌ویران گرفته می‌شود و روی تصاویر وقتی لک‌لک‌ها... سوپرایمپوز می‌‌شود. به این طریق، بخشی از تاریخ سینما روایتگر تاریخ یک ساختمان می‌شود و ارزشِ گاه منحصربه‌فرد آن برای تماشاگر روشن می‌شود؛ این‌که آن نماهای گاه بسیار زیبا و چشم‌نواز در مقایسه با وضعیت کنونی نیمه‌ویران یا متروک آن ساختمان، شناختی به‌مراتب کامل‌تر از موضوع به بیننده می‌دهد.
‌به این تر‌تیب وجه مشاهده‌گرانه‌ی موضوع فیلم (خیابان سی تیر) از مشاهده‌ی صرف فاصله گرفته است و وجهی وقایع‌نگارانه یا حتی تحلیلی هم پیدا می‌کند. این امر البته یک هم‌پیوندی ساختاری با نحوه‌ی معرفی و پرداخت شخصیت‌‌های فیلم پیدا کرده است. وقتی هر یک از شخصیت‌ها بالأخره عکسی، تکه‌ای «راش» یا فیلم مستندی از گذشته دارند، یک خیابان یا ساختمان تاریخی، یک کوچه یا نهاد فرهنگی و خدماتی و بازرگانی و مانند این‌ها، حتماً در جایی از تاریخ اجتماعی شهر، از این دست اسنادِ حالا تاریخی‌شده، از خود بر جای گذاشته‌اند. این است که نبود این نوع اسناد از همین ساختمان‌ها و کوچه‌ها و خیابان‌ها، می‌توانسته از جهت دیگری به ساختار فیلم لطمه بزند. این جنبه از کار نشان می‌دهد که فیلم‌ساز دیدگاهی افراطی نسبت به یک شهر یا بخشی از شهر ندارد. شخصیت‌ها به یک خیابان و محله و شهر، روح می‌دهند؛ اما این شخصیت‌ها با خود خیابان و محله و شهر زندگی می‌کنند. به عبارت دیگر، این شخصیت‌ها ضمن این‌که به یک شهر و محله روح می‌دهند، از آن شهر و محله تأثیر می‌گیرند و بر اثر این تأثیر تحول پیدا می‌کنند. «این‌که یه نفر خاطره‌ش رو در مرحله‌ای از زندگی از دست بده... چیز عجیبی نیست. دیگه همه می‌دونن آلزایمر چیه، حتی اگه آقای آلزایمر رو نشناسن؛ اما وقتی این پدیده‌ی فراموشی، جمعی می‌شه، و یه اجتماع، کل یه شهر رو در بر می‌گیره، ما رو به فکر فرو می‌بره.» این‌ها بخشی از حرف‌های ترانه یلدا است، مهندس معماری که در اوایل اهالی... رو به دوربین باقری می‌گوید و شاید به‌نوعی حرف دل کارگردان است که در کل فیلم تجلی پیدا کرده است.

آرشیو

فیلم خانه ماهرخ ساخته شهرام ابراهیمی
فیلم گیج گاه کارگردان عادل تبریزی
فیلم جنگل پرتقال
fipresci
وب سایت مسعود مهرابی
با تهیه اشتراک از قدیمی‌ترین مجله ایران حمایت کنید
فیلم زاپاتا اثر دانش اقباشاوی
آموزشگاه سینمایی پرتو هنر تهران
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت
گروه خدمات گردشگری آهیل
جشنواره مردمی عمار
جشنواره انا من حسین
آموزشگاه دارالفنون
سینماهای تهران


سینمای شهرستانها


آرشیوتان را کامل کنید


شماره‌های موجود


نظر شما درباره سینمای مستقل ایران چیست؟
(۳۰)

عالی
خوب
متوسط
بد

نتایج
نظرسنجی‌های قبلی

خبرنامه

به خبرنامه ماهنامه فیلم بپیوندید: